درنگی در روابط میان دولت جدید سوریه و اقلیتها
به گزارش اطلس دیپلماسی و با استناد به یادداشت منتشرشده در اندیشکده تهران با عنوان « درنگی در روابط میان دولت جدید سوریه و اقلیتها» نوشته علیرضا مجیدی، این یادداشت با تمرکز بر سیر تاریخی و تحولات سیاسی سوریه، ریشهها، ابعاد و پیامدهای نزاع میان اقلیتها و اکثریت را در ساختار قدرت، کنشهای اجتماعی و روندهای امنیتی این کشور بررسی کرده و تلاش دارد نقش ساختارهای قومی و طایفهای را در شکلگیری تلاطمهای سیاسی و امنیتی سوریه تحلیل کند. در ادامه چکیدهای از یادداشت را میخوانید
یکی از ویژگیهای بارز تاریخ معاصر سوریه، حضور مستمر شکاف و نزاع میان اقلیتها و اکثریت بوده است. از ابتدای تشکیل کشور جدید سوریه پس از نبرد میسلون و آغاز دوره قیمومیت فرانسه، این سرزمین به چندین اقلیم تقسیم شد که بخش عمدهای از آنها را طوائف اقلیتی تشکیل میدادند. با خروج فرانسه در سال ۱۹۴۶، سوریه به سرعت حوادث سیاسی پرتلاطمی را تجربه کرد که مهمترین آنها سلسله کودتاهایی بود که ترکیب اقلیت و اکثریت در قدرت را دستخوش تغییر و رقابت میکرد. نخستین کودتا در ۱۹۴۹ توسط حسنی الزعیم، که از اقلیت کردی بود، علیه شکری القوتلی عرب سنی رخ داد. ظرف پنج ماه کودتای دیگری توسط سامی الحناوی و محمد اسعد طلس از عربهای سنی علیه حسنی الزعیم اتفاق افتاد و اندکی بعد دوباره قدرت با کودتای فوزی السلو، کرد دیگری که با ادیب الشیشکلی همپیمان بود، جابهجا شد. این گروه بار دیگر در ۱۹۵۱ نیز با جابهجایی نقشها کودتا کردند.
جنبشهای مردمی نیز متاثر از این شکاف اقلیت و اکثریت شکل گرفتند؛ مهمترینِ آنها در ۱۹۵۳ و در مناطق دروزینشین سویدا رخ داد که با سرکوب فرماندهان عمدتاً اقلیتی، به پایان رسید. این روند نزاع و تعامل میان اقلیتها و اکثریت، در کودتاها و جنبشهای بعدی هم تکرار شد و تقریباً در همه دورهها ردپای آن دیده میشود. ترکیب کردها نیز همواره دوگانه بوده است؛ کردهای مذهبی اغلب با اکثریت عرب سنی همراه میشدند و کردهای سکولار عمدتاً در مقابل آنان صفآرایی میکردند.
در دوران جنگ داخلی سوریه، با وجود وزن بالای اقلیتها در آغاز اعتراضات ۲۰۱۱، با طولانی شدن بحران و آغاز جنگ داخلی، عمده نیروی معارض و مسلح از سنیهای عرب تشکیل شد و دولت خود را حافظ اقلیتها معرفی کرد. پس از تصرف دمشق توسط معارضین و تشکیل دولت جدید به رهبری ابومحمد الجولانی، نگرانی اقلیتها پررنگتر شد. این احساس ناامنی با انتصابات احمد الشرع به سمت فرماندهی کل قوای مسلح و اعطای درجههای نظامی به جنگجویان خارجی همپیمان با تحریر الشام شدت گرفت؛ جنگجویانی که با ایدئولوژی سلفی- جهادی وارد سوریه شده بودند و اعتقادی به مساوات حقوقی میان شهروندان فارغ از طائفه نداشتند. این موضوع بهویژه برای اقلیتهای اسلامی مانند علویان، دروزیان، شیعیان اثنیعشری و اسماعیلیان تهدیدآمیزتر بود، چراکه خطر تکفیر در کمین آنها قرار داشت.
در سطح اجتماعی و امنیتی، وقایع متعدد تنش میان طوائف مختلف را تشدید کرد. برای نمونه، در ایام سال نو میلادی، در دو نقطه به آیین مسیحیان بیاحترامی شد و در همان هفته فیلمی از تعدی به مکان مقدس علویان منتشر و موجب اعتراضات گسترده گردید. همچنین در استان حمص تحرکات گسترده علیه شیعیان اثنیعشری به وقوع پیوست.
در چنین شرایطی، وضعیت هرکدام از اقلیتها ویژگیهای خاص خود را پیدا کرد. ترکمنها بهواسطه نزدیکی قومی به ترکیه، روابط خود با دمشق و همچنین مسئولیتهایی چون فرماندهی نیروهای ارتش در حلب و حماه را در چارچوب توافق با طرف ترکی دنبال کردند. اقلیتهایی مانند ارامنه، سریانیها و آشوریها عمدتاً شاخههای نظامی خود را در قالب نیروهای قسد پایهگذاری کردند، اما از ایفای نقش مستقل و پررنگ خودداری نمودند. برخی گروهها با نیروهای دولت جدید همکاری داشتند اما همگی بازیگر مستقل جدی در عرصه معادلات امنیتی نبودند.
فرایند تعامل اقلیتهای شیعه اثنیعشری، مسیحی و اسماعیلی در مناطق تحت کنترل حکومت جدید نیز به گونهای بود که هر یک در جستوجوی ضمانتهای امنیتی و حفظ حقوق خود، راهبرد تعامل را برگزیدند. البته شیعیان و مسیحیان ملاحظات بیشتری دارند که در این مجال شرح آن میسر نیست.
در میان اقلیتهای سوریه، سه گروه عمده مسیر خاص خود را پیش گرفتند: کردها، دروزیان و علویان. کردها ابتدا تلاش برای ائتلاف سراسری کردند و با محوریت مظلوم عبدی به نمایندگی کردها وارد مذاکره با دولت جدید شدند. در کل، کردها سرمایهگذاری اصلی خود را روی ظرف نیروهای قسد قرار دادهاند و به دنبال بهرهگیری از این اهرم برای تحقق مطالبات خود هستند. نیروی قسد، با وجود توافق با دمشق در کلیات، همچنان قلمرو اختصاصی خود را حفظ کرده و خواهان درج حقوق و مطالبات کردها در قانون اساسی آینده سوریه است. تحولات میدانی در عفرین میتواند به تغییر ترکیب جمعیتی و تقویت موقعیت کردها منجر شود.
دروزیها طی پنج ماه اخیر فراز و نشیبهای زیادی را تجربه کردند، به شکلی که به سطحی از خودگردانی در استان سویدا دست یافتهاند. این جامعه به سه دسته عمده تقسیم میشود: گروه نخست با محوریت جربوع، حناوی و وحید البلعوس سطحی از خودمختاری امنیتی و قضایی را برای سویدا به دست آوردند و راه تعامل با دمشق را پیش گرفتند. گروه دوم با رهبری حکمت الهجری با دولت جدید کنار نیامده و راه مبارزه را دنبال میکند، با تأکید بر لزوم حفظ تمامیت ارضی و پرهیز از دخالت خارجی. دسته سوم به رهبری شورای نظامی سویدا حمایت بینالمللی در برابر حکومت جدید را مطالبه میکنند.
اوضاع علویان از سایر اقلیتها پیچیدهتر است. بخشی از جامعه علوی در شمار متهمان امنیتی قرار دارد و بیم سرکوب بهدلیل نقشآفرینی در نظام قبلی را دارد. بدنه اجتماعی علویان نیز نگران انتقامجویی تاریخی سنیها است، چرا که بیش از ۶۰ سال قدرت به طور انحصاری در دست علویان بود. به همین علت، جامعه علوی تا اندازهای میلیتاریزه شده و این وضعیت بر دامنه تنشها میان گروههای مختلف افزوده است.
در مجموع، تاریخ معاصر سوریه متأثر از تداوم نزاع اقلیتها و اکثریت و اثرگذاری روندهای قومی، مذهبی و طایفهای در سطوح مختلف ساختار قدرت، امنیت و سازمان اجتماعی است. تحولات اخیر و تغییرات موازنه قدرت، آینده این رابطه را باز هم پیچیده و بهشدت متاثر از تعاملات و رقابتهای درونی و منطقهای کرده است./منبع



