چرا توازن قدرت جهانی بهسوی چین در حال چرخش است
به گزارش اطلس دیپلماسی، مقالهای با عنوان «چرا توازن قدرت جهانی بهسوی چین در حال چرخش است» که به قلم آلبرت بختیزین (Albert Bakhtizin) در ساوت چاینا مورنینگ پست (South China Morning Post) منتشر شده است، به تغییر تعادل قدرت جهانی بهسمت چین، به دلیل مشکلات ساختاری مانند عدم تعادل تجاری و کاهش نفوذ دلار آمریکا، میپردازد. نویسنده استدلال میکند که چین با تابآوری اقتصادی و دموگرافیک، همراه با پروژههایی مانند کمربند و جاده، در حال تبدیلشدن به مرکز یک نظم جهانی جدید است؛ در حالی که آمریکا و اتحادیه اروپا با چالشهایی مواجهاند. در ادامه چکیده این مقاله را میخوانید.
امروز بهتدریج شاهد تعادل قدرت جهانی بهنفع چین در میان رویاروییهای ژئوپلیتیکی ناشی از مشکلات ساختاری مانند عدم تعادل تجاری هستیم. در گذشته، چنین بحرانهایی اغلب از طریق جنگهای نظامی حل میشدند که رقبا را تضعیف و جریانهای مالی و تجاری را هدایت میکردند. اما با وجود تسلیحات کشتار جمعی بهعنوان عامل بازدارنده، درگیریها به شکل ترکیبی، شامل ابزارهای اقتصادی مانند تعرفهها و محدودیتهای فناوری برای محدودکردن صنایع با ارزش افزوده بالا، درآمده است.
سیاستهای دونالد ترامپ، شامل تعرفهها، کاهش مالیات، و فشار بر بانک مرکزی، با تضعیف دلار آمریکا همراه شده و تلاش برای کاهش کسری تجاری، نقش جهانی و اعتماد سرمایهگذاران را کاهش داده است. دلار آمریکا، سلاح اصلی اقتصادی واشنگتن، از سال ۲۰۰۰ شاهد کاهش سهم خود در ذخایر جهانی از ۷۱ درصد به زیر ۶۰ درصد بوده است. مطالعه صندوق بینالمللی پول نشان میدهد که در زمانهای تنش جهانی، کشورها ذخایر ارزی خود را تنوع میبخشند. عملکرد شاخص اساندپی ۵۰۰ (اشاره به فهرستی از پانصد سهام برتر در بازار بورس سهام نیویورک) در ارزهای دیگر نیز نشاندهنده تغییر در نظام مالی جهانی و کاهش توهم شکستناپذیری اقتصادی آمریکا است.
من و تیمم در مؤسسه اقتصاد و ریاضیات مرکزی آکادمی علوم روسیه، با استفاده از شاخص قدرت ملی چندبعدی (شامل دموگرافیک، فناوری، اقتصاد، و قدرت نظامی)، ۱۹۳ کشور را رتبهبندی کردهایم. چین در صدر قرار دارد، و پس از آن آمریکا و روسیه. تست استرس مرکز ملی ابررایانه چین در سال ۲۰۲۴ نشان داد که این سه کشور مقاومترین سیستمها را دارند. با این حال، تابآوری بلندمدت بیشتر به عوامل دموگرافیک (جمعیت، شهرنشینی، نرخ سواد و نرخ تولد و مرگ) و اقتصادی وابسته است تا منابع طبیعی یا قدرت نظامی. تحلیل ورودی-خروجی نشان داد که بخشهای کلیدی برای رشد اقتصادی، مانند نساجی و الکترونیک در چین، خودرو و مواد غذایی در آمریکا و تجهیزات الکتریکی در روسیه، در برابر فشارهای خارجی آسیبپذیرند و هدف تحریمهای آمریکا قرار گرفتهاند.
تحقیقات مشترک با مرکز ابررایانه گوانگژو نشان میدهد که جنگهای تجاری برنده واقعی ندارند. آمریکا به دلیل صنعتیزدایی عمیقتر و اتحادیه اروپا به دلیل اقتصادهای باز، در برابر اختلالات تجاری آسیبپذیرترند. چین با اقتصاد مقاومتر، از طریق پروژههایی مانند ابتکار کمربند و جاده، بهعنوان مرکز گرانشی منطقه اوراسیا در حال ظهور است. جهان بهسمت سه منطقه کلان حرکت میکند: قاره آمریکا (تحت رهبری آمریکا با تمرکز بر خودکفایی منابع)، اوراسیا (رهبری چین و روسیه) و اروپای غربی (اتحادیه اروپا). غرب آسیا در حال تغییر ژئوپلیتیکی است و هند هنوز در انتخاب منطقه کلان خود مردد است.
با ادامه تکهتکهشدن جهانی، مناطق کلان بر امنیت منابع، تجارت، و پلتفورمهای دیجیتال متمرکز شدهاند. پیشبینی گروه مشاوره بوستون تا سال ۲۰۳۲، از بازسازی جریانهای تجاری و اهمیت بلوکهای منطقهای خبر میدهد. اگر این روند ادامه یابد، اوراسیا تحت رهبری چین ممکن است به منطقه کلان پیشرو تبدیل شود. چین با پروژههای عظیم و مدل رشد پایدار، نفوذ خود را گسترش میدهد؛ در حالی که آمریکا با اقدامات واکنشی مانند تعرفهها و حملات نظامی تلاش میکند نظم جدید جهانی را به تأخیر اندازد. این تحول نشاندهنده کاهش رهبری آمریکا و ظهور چین بهعنوان قدرت مسلط است./ منبع



