خارجیخاورمیانهنظام بین‌الملل و نهادها

یک سیاست دو ستونی جدید در خلیج فارس؟

به گزارش اطلس دیپلماسی، مقاله‌ای با عنوان فارسی « یک سیاست دو ستونی جدید در خلیج فارس؟» در نشریه استیمسون (Stimson Center)، نوشته آرش رییسی‌نژاد، به بررسی نقش عوامل ژئوپلیتیکی، اقتصادی و استراتژیک در تغییر رویکرد عربستان و ایران از تقابل به همکاری و تأثیر آن بر معماری امنیتی جدید منطقه و موازنه نیروها با توجه به کاهش حضور و نفوذ آمریکا پرداخته است. در ادامه، خلاصه این مطلب آمده است.


در جریان تداوم روند تنش‌زدایی میان ایران و عربستان، دیدار سید عباس عراقچی، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، با فیصل بن فرحان، همتای سعودی خود، نقطه‌عطفی در مسیر بهبود روابط دو کشور محسوب می‌شود. این دیدار پس از انجام سفر تاریخی وزیر دفاع عربستان، خالد بن سلمان، به تهران و ملاقات او با رهبر جمهوری اسلامی و رئیس‌جمهور ایران رخ داد. در این گفت‌وگوها، بر تقویت همکاری‌های امنیتی، اقتصادی و فرهنگی تأکید شد.

یکی از تحولات مهم در رفتار منطقه‌ای عربستان، عقب‌نشینی محمد بن سلمان، ولیعهد این کشور، از سیاست تهاجمی علیه ایران است؛ سیاستی که در دوران ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ و حمایت آشکار آمریکا دنبال شد و در نهایت با ناکامی مواجه گردید. شکست ائتلاف تحت رهبری عربستان در جنگ یمن و حمله پهپادی سال ۲۰۱۹ به تأسیسات نفتی آرامکو نشان داد که ظرفیت‌های ریاض برای مقابله مستقیم با ایران محدود است و حمایت نظامی آمریکا از سعودی‌ها قابل اتکا نیست. همین تجربه‌ها نقش بسزایی در حرکت عربستان به سوی دیپلماسی و کاهش سطح تقابل با ایران داشت.

در این میان، میانجی‌گری کشورهای ثالث همچون عراق و چین نقش مؤثری در آغاز دور جدید گفت‌وگوها و احیای روابط میان دو کشور ایفا کرد. مذاکرات و تعاملات ابتکاری این دو بازیگر باعث شد مسیر گذشته که مبتنی بر رقابت و دشمنی بود، به سوی همکاری و هم‌افزایی تغییر پیدا کند.

از دیدگاه عربستان، تضعیف موقعیت منطقه‌ای ایران، به‌ویژه در پیوند با تحولات محور مقاومت، یکی دیگر از انگیزه‌های اصلی برای تغییر راهبرد محسوب می‌شود. تلفات انسانی و نظامی سنگین گروه‌هایی مانند حماس و حزب‌الله و وضعیت شکننده حکومت سوریه، قدرت تأثیرگذاری ایران بر معادلات منطقه‌ای را کاهش داده است. این امر موجب شد تهدید ایران برای امنیت عربستان نسبت به گذشته کمرنگ‌تر به نظر برسد و نگاه ریاض به تهران به عنوان یک نیروی توازن‌دهنده تغییر کند.

هم‌زمان، عربستان نسبت به رشد و تحرک اسرائیل به عنوان قدرت مسلط منطقه‌ای ابراز نگرانی دارد. گرچه برخی اقدامات اسرائیل علیه متحدان ایران برای سعودی‌ها مطلوب بوده، اما تقویت جایگاه نظامی و سیاسی تل‌آویو در غرب‌آسیا می‌تواند موازنه استراتژیک را به زیان ریاض رقم بزند. از این رو، نزدیکی به ایران به عنوان وزنه تعادلی جدید در برابر اسرائیل اولویت بیشتری یافته است.

در جبهه شمالی خاورمیانه نیز، افزایش نقش‌آفرینی ترکیه در سوریه و حمایت آنکارا از نیروهای جهادی باعث نگرانی مقامات سعودی از شکل‌گیری یک «هلال عثمانی» جدید شده است. در چنین فضایی، همکاری و هماهنگی با ایران برای مهار نفوذ ترکیه، به عنوان راهبردی معقول تعریف شده است. این تحرکات منطقه‌ای همراه با ملاحظات امنیتی، بر ضرورت تعامل و همکاری میان تهران و ریاض افزوده است.

از سوی دیگر، طرح جاه‌طلبانه «چشم‌انداز ۲۰۳۰» محمد بن سلمان نیز به عنوان یک عامل کلیدی، عربستان را به ثبات منطقه‌ای و کاهش سطوح درگیری ترغیب می‌کند. تحقق این برنامه بلندمدت توسعه‌ای مستلزم روابط مسالمت‌آمیز و حرکت به سمت اقتصاد غیرنفتی است که اساساً نیاز به فضای بدون تنش و قابل پیش‌بینی در محیط پیرامونی دارد. مسیر سیاست خارجی جدید عربستان نیز با ترجیح دادن دیپلماسی و تجارت به جای رویارویی نظامی و افزایش سطح درگیری‌ها همراه شده است.

تلاش بن سلمان برای تغییر وجهه جهانی عربستان از یک کشور حامی وهابیت به یک بازیگر میانه‌رو و توسعه‌گرا از دیگر عوامل این چرخش استراتژیک است. در این رویکرد، ایران ضعیف‌شده و تضعیف‌یافته، چهره‌ای مطلوب برای ریاض دارد تا بتواند تصویری مثبت از تحولات داخلی و منطقه‌ای خود به نمایش بگذارد و در عرصه سیاست بین‌الملل از مشروعیت بیشتری برخوردار شود.

در مقایسه با تحولات فنی و زیرساختی کشورهای جنوبی خلیج فارس که مورد ستایش آمریکا نیز بوده‌اند، ایران همچنان با مشکلات و کمبودهای مزمنی مواجه است. برخی از جوانان ایرانی عربستان و رهبری آن را نماد نوگرایی و توسعه تلقی می‌کنند؛ مسئله‌ای که می‌تواند تأثیرات غیرمستقیمی بر روندهای سیاسی و اجتماعی در داخل ایران داشته باشد.

در کنار تحولات داخلی و منطقه‌ای، مجموعه‌ای از عوامل ژئوپلیتیکی، اقتصادی و راهبردی فضای جدیدی را برای همکاری میان تهران و ریاض گشوده است. این مسیر تازه علاوه بر امکان رفع خصومت‌های سنتی، می‌تواند به شکل‌دهی یک ساختار امنیتی نوین در خلیج فارس منجر شود؛ ساختاری که از نظر الگوی مفهومی یادآور راهبرد «دو ستونی» آمریکا در دهه‌های گذشته است با این تفاوت که این بار عربستان در آن نقش برجسته‌تری دارد و ایران نیز همچنان حضوری محوری داشته و قابلیت مانور بالایی دارد.

سرنوشت آینده این نظم منطقه‌ای به واکنش عملی آمریکا بستگی خواهد داشت. کاهش حضور نظامی و تمرکز آمریکا بر سایر مناطق باعث شده که کشورهای منطقه به دنبال ابتکارات امنیتی جدیدی باشند. در صورتی‌که واشینگتن همچنان از تحولات خاورمیانه فاصله بگیرد یا نقش پیشین خود را از دست بدهد، ممکن است چین به عنوان قدرتی اثرگذار جایگزین آمریکا شده و معماری امنیتی منطقه‌ای تازه‌ای با محوریت بازیگران بومی و آسیایی شکل گیرد که دیگر الزاماً نیازی به حضور و حمایت واشینگتن نداشته باشد. این تغییر می‌تواند توزیع قدرت و موازنه منطقه‌ای را تا حد چشمگیری دگرگون کند و چشم‌اندازهای نوینی برای امنیت و همکاری در خلیج فارس رقم بزند./ منبع

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا