رؤیاپردازی خطرناک برای تغییر نظام در ایران
به گزارش اطلس دیپلماسی، مقالهای با عنوان «رؤیاپردازی خطرناک برای تغییر نظام در ایران» نوشته رایسینا دیبیتز (Raisina Debates) و منتشرشده در بنیاد آبزرور (ORF)، به بررسی پیامدهای ژئوپلیتیکی و داخلی ایده تغییر نظام سیاسی در ایران میپردازد. این مقاله با تمرکز بر تحولات اخیر در روابط ایران، آمریکا و اسرائیل، تبعات احتمالی مداخلات خارجی و فشارهای نظامی بر ساختار سیاسی جمهوری اسلامی را ارزیابی میکند. در ادامه، بهره سخن این مطلب را میخوانید.
با حمله تاکتیکی آمریکا به سه سایت هستهای کلیدی ایران، فردو، نطنز و اصفهان، ایالات متحده مستقیماً وارد درگیری شد که پیشتر میان ایران و اسرائیل جریان داشت. در حالی که نهادهای اطلاعاتی آمریکایی شواهدی از نزدیکبودن ایران به تولید سلاح هستهای ارائه نکرده بودند، اسرائیل با القای اضطرار تهدید، کاخ سفید را به اقدام نظامی واداشت. ایران در پاسخ، پایگاه نظامی «العدید» در قطر را با موشک هدف قرار داد؛ اقدامی بیسابقه که برای نخستین بار قطر را در موقعیت مقابله نظامی با یکی از همسایگان دوستانهاش قرار داد.
در این شرایط، تصمیمگیری نهایی درباره تداوم یا توقف واکنشها بهدست آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، افتاده است. همزمان، بحث تغییر حکومت سیاسی در ایران از سوی برخی بازیگران در ایالات متحده و اسرائیل مطرح شده است. اگرچه دولت آمریکا بهصورت رسمی اعلام کرده که هدف از حمله صرفاً تأسیسات هستهای ایران بوده و نه تغییر ساختار سیاسی، اما دونالد ترامپ در شبکههای اجتماعی از «تسلیم بدون قید و شرط» ایران سخن گفت و سپس پرسید چرا نباید حکومت ایران تغییر کند اگر نمیتواند «ایران را دوباره شکوفا کند».
اندیشه تغییر حکومت برای ایالات متحده سابقهدار است. شکستهای پرهزینه در افغانستان و عراق هنوز بهعنوان نمادهایی از ناکامی در پیادهسازی چنین راهبردهایی در حافظه سیاسی باقی ماندهاند. مورد کلاسیک آن، کودتای سال ۱۹۵۳ علیه دولت قانونی محمد مصدق در ایران بود که توسط آمریکا و انگلیس سازماندهی شد تا مالکیت منابع نفتی ایران را دوباره به شرکتهای غربی بازگرداند. این کودتا زمینهساز انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ شد که در آن، حکومت سلطنتی پهلوی سرنگون و آیتالله خمینی به قدرت رسید. از آن زمان، نظام سیاسی ایران بر بنیانهای ایدئولوژیک و الهیاتی استوار شد و دشمنی با آمریکا و اسرائیل به عنوان مؤلفهای حیاتی در گفتمان امنیت ملی جمهوری اسلامی تثبیت شد.
در شرایط کنونی، اجرای تغییر حکومت در ایران اگر نگوییم غیرممکن، بسیار پرهزینه و مخاطرهآمیز به نظر میرسد. تجربه عراق و لیبی نشان داده که برکناری قدرتهای سیاسی مستبد، لزوماً به ایجاد نظم دموکراتیک نمیانجامد. علاوه بر این، ساختار قدرت در ایران، برخلاف آن دو کشور، بهشدت نهادمند است؛ شخصیت رهبری نهتنها مسئولیت سیاسی دارد، بلکه رهبر معنوی و مذهبی نیز محسوب میشود. حذف رهبر یا تغییر در رأس ساختار، بهجای ایجاد خلأ، ممکن است فرآیند جانشینی پیشبینیشدهای را فعال کند که نظام به آن آماده است.
از سوی دیگر، ویژگی مذهبی نظام جمهوری اسلامی موجب شده تا ایران برای شیعیان جهان (از جمله اقلیتهای قابل توجهی در کشورهای همسایه) نقش نمادین ایفا کند. هرگونه حمله مستقیم به رهبر یا ساختار دینی کشور میتواند پیامدهایی فراتر از مرزهای جغرافیایی ایران ایجاد کند و شکافهای فرقهای پنهان را در منطقه دوباره آشکار سازد. از سوی دیگر، وجود گزینههای سیاسی محدود در فضای داخلی ایران ممکن است در صورت بروز بحران، حتی اصلاحطلبان و بدنه ناراضی را به سمت همگرایی با نظام سوق دهد؛ بهویژه در شرایطی که اسرائیل همزمان در غزه مشغول عملیات نظامی پرهزینهای است که انتقادات گستردهای در سطح منطقهای و بینالمللی بهدنبال داشته است.
جایگاه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز در این تحلیل کلیدی است. این نهاد با داشتن نفوذ گسترده در ساختار سیاسی، اقتصادی و نظامی کشور، بهعنوان بازوی اصلی حفظ حکومت شناخته میشود. حمایت مستقیم رهبر از سپاه، آن را در موقعیتی قرار داده که حتی در فرآیند جانشینی رهبری نیز نقش مهمی ایفا میکند. با این حال، حملات اخیر اسرائیل موجب تلفات انسانی و خسارات سنگینی به بدنه سپاه شده است. با تحلیل دقیقتر، مشخص میشود که بخشی از این حملات بر یگانهای داخلی مانند بسیج و نیروهای حافظ امنیت سیاسی درونمرزی متمرکز بوده و حتی زندان اوین که محل نگهداری زندانیان سیاسی است هدف قرار گرفته؛ امری که میتواند نشانگر تلاش برای ضربهزدن به استحکام سیاسی نظام از درون باشد.
با وجود این، قدرت پاسخدهی ایران در شرایط فعلی محدود شده است. سامانههای دفاع هوایی آسیبدیدهاند و تهران ممکن است در واکنش، بر نیروهای نیابتی خود نظیر حوثیهای یمن یا حزبالله لبنان حساب کند. با این حال، توان این گروهها نیز محدود است و حتی حزبالله بهتازگی اعلام کرده قصدی برای ورود به جنگ مستقیم با اسرائیل ندارد.
در نهایت، احتمال پیگیری سناریوی تغییر حکومت، بیش از آنکه از جانب آمریکا باشد، از سوی اسرائیل مطرح میشود. واشنگتن در صورت عدم وقوع حملات مستقیم علیه نیروهای آمریکایی، احتمالاً وارد چنین روندی نخواهد شد. ترامپ نیز با آغاز حمله به ایران، وعده اصلی خود مبنی بر پرهیز از جنگ جدید را زیر سؤال برده است. این مسئله میتواند به ابزاری برای تهران بدل شود تا وضعیت را به چالشی سیاسی برای دولت آمریکا در آستانه انتخابات تبدیل کند.
در این میان، کشورهای خلیج فارس که در سالهای اخیر بهعنوان قدرتهای اقتصادی منطقهای ظهور کردهاند، ناچارند با بیثباتی ناشی از گسترش درگیریها در همسایگی خود مواجه شوند. در حالیکه اسرائیل با موفقیتهای نظامی تاکتیکی بهنظر میرسد از فضا برای پیشبرد اهداف خود بهره میبرد، این احتمال وجود دارد که سیاستمداران این کشور در تلاش باشند با نادیدهگرفتن فشارهای بینالمللی، توان دفاعی و سیاسی جمهوری اسلامی را بیش از پیش تحلیل ببرند.
با وجود مداخلات و موضعگیریهای گاهوبیگاه ترامپ در شبکههای اجتماعی، تنش بنیادین میان ایران و اسرائیل پابرجاست. اسرائیل در حال بهرهگیری از شرایط است تا ساختار امنیتی ایران را به مرحله بحرانی برساند. در مقابل، اینکه ایران چگونه این مرحله را مدیریت کند، تأثیر مستقیمی بر بقای ساختار سیاسی جمهوری اسلامی و ثبات آینده آن خواهد داشت که در حال حاضر، مهمترین اولویت رهبران تهران است./ منبع



