طرحی سهمادهای برای تحکیم آتشبس اسرائیل-آمریکا-ایران
به گزارش اطلس دیپلماسی، یادداشتی با عنوان «طرحی سهمادهای برای تحکیم آتشبس اسرائیل-آمریکا-ایران»، منتشرشده در اندیشکده گروه بینالمللی بحران (International Crisis Group)، به بررسی پیشنهاد سهمرحلهای برای تثبیت آتشبس میان ایران، اسرائیل و آمریکا پس از جنگ دوازدهروزه میپردازد و بر اهمیت ایجاد سازوکارهای بینالمللی، تضمین تعهدات متقابل و کاهش تنش بهعنوان عناصر کلیدی دستیابی به توافقی پایدار تاکید دارد. در ادامه، بهره سخن این یادداشت را میخوانید.
در سایه وقوع جنگی دوازدهروزه میان ایران، اسرائیل و آمریکا که مخاطرات فراوانی را در منطقه غربآسیا بهدنبال داشت، اکنون شرایطی شکننده برای آتشبس میان این سه طرف پدید آمده است. این تقابل که ریشه در اهداف اعلامشده اسرائیل برای عقبراندن برنامه هستهای و تضعیف توانمندیهای نظامی و منطقهای ایران داشت، باعث آسیبهای انسانی و زیرساختی شده اما هیچکدام از طرفین نتوانستند به موفقیت کامل دست پیدا کنند.
با وجود خسارات وارده، ایران توانست در برابر ائتلاف نظامی دو قدرت هستهای ایستادگی کند و حتی بهرغم حجم حملات، موفق شد بخشی از خطوط دفاعی و ظرفیت تهاجمی خود را حفظ کند. تداوم ساختار سیاسی و واکنش مستقیم ایران در عمق سرزمین اسرائیل باعث شد تا طرف مقابل، بهرغم تلاش برای گسترش دامنه حملات، در نهایت به پذیرش آتشبس تن دهد. در عین حال، اگرچه اسرائیل ادعای رهگیری گسترده حملات موشکی ایران را مطرح کرده، شمار محدود اصابتها نیز خسارتهای سنگینی بر زیرساختها و مراکز راهبردی اسرائیل بر جای گذاشته است. چنین شرایطی موجب شد تا فشار بر مقامات اسرائیلی افزایش یافته و تاکتیکهای اطلاعاتی و امنیتی سختتری را برای مدیریت افکارعمومی و حفظ انسجام داخلی به کار گیرند.
نکته قابل توجه اینکه، حتی با افزایش دایره حملات اسرائیل به نهادهای امنیتی و انتظامی ایران، برخلاف برخی انتظارات، اعتراضی فراگیر یا جدی در جامعه ایران شکل نگرفت و ایران توانست احساس ملیگرایی را حول دفاع از حاکمیت و امنیت تقویت کند. روایت پیروزی هر سه طرف همواره با تردیدهایی روبهروست و همچنان پرسشهایی جدی درباره گستره و میزان خسارتها، توان بازسازی برنامه هستهای ایران و قابلیتهای جدید نظامی آنها مطرح است.
با پایان درگیری، نگرانی نسبت به احتمال دور جدید خصومت نظامی همچنان باقی است. نزدیکشدن ظرفیت هستهای ایران به قبل از حمله، میتواند زمینهساز حملات انتقامی دیگر از سوی اسرائیل یا آمریکا باشد. از سوی دیگر، آمریکا نیز ممکن است تحت تاثیر منافع سیاسی یا فشارهای داخلی و متحدان منطقهای خود، در صورت بازگشت فعالیتهای هستهای ایران به شرایط سابق، اقدام به عملیات نظامی جدید کند. بیاعتمادی متقابل و تکرار حملات محدود مانند آنچه در سوریه رخ داد نیز میتواند هرگونه تلاش برای مصالحه را بیاثر کند.
هر سه طرف باید متوجه تبعات و هزینههای آغاز جنگ تازه باشند. برای آمریکا، یک درگیری مجدد در غربآسیا میتواند موجب هدررفت منابع و توجه از پروندههای راهبردی دیگر مانند منطقه هند – اقیانوس آرام شود. از حیث سیاسی نیز افزایش مخاطرات و مخالفت پایههای اجتماعی، بهویژه بخشهایی از جریان راستگرای آمریکا، علیه مداخله نظامی گسترده، از جمله موانع اصلی پیشروی دولت این کشور خواهد بود. در خصوص اسرائیل، تحلیلگران بر این باورند که تجربه جنگ دوازدهروزه نشان داده است تاکتیکهای موسوم به «چمنزنی» که پیشتر در مقابل نیروهای غیردولتی پیاده شده بود، علیه یک دولت منسجم و توانمند مانند ایران قابل تعمیم نیست. همچنین حمله ایران به پایگاه آمریکایی در قطر یادآور این نکته است که گسترش تنش میتواند به کشورهای دیگر و منافع منطقهای آمریکا نیز سرایت کند.
اکنون سه گام اصلی برای پیشگیری از درگیری مجدد و تحکیم آتشبس پیشنهاد میشود. در گام نخست، تاکید بر این است که آتشبس کنونی باید بهعنوان نقطه شروعی برای گفتوگوی جدی دیپلماتیک به رسمیت شناخته شود. در این راستا، واشنگتن و تهران باید هرچه سریعتر تماسهای مستقیم را آغاز کرده و بر هدفگذاری مشخص جهت جلوگیری از تشدید تنش و دستیابی به توافق تمرکز کنند. یکی از اقدامات اولیه پیشنهادی، تصویب قطعنامهای در شورای امنیت سازمان ملل است که آمریکا را متعهد به خودداری از حملات مجدد کند و اسرائیل را نیز به شکلی ضمنی در این زمینه محدود نماید. ایران نیز در مقابل، متعهد میشود در دوران مذاکرات، ازسرگیری برنامه غنیسازی را متوقف کرده و با بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی همکاری کامل داشته باشد.
بخشی از این طرح خواستار اعطای اختیار کافی به بازرسان آژانس برای نظارت و حسابرسی اورانیوم غنیشده و سایر جنبههای برنامه هستهای ایران است تا شفافیت لازم برای اعتمادسازی حاصل شود. همزمان کشورهای اروپایی (انگلیس، فرانسه، آلمان) میتوانند بهطور موقت از استفاده از مکانیزم اسنپبک خودداری کرده و شورای امنیت نیز بر اثر تمدید مهلتها، مانع از فعالشدن این سازوکار شود تا روند مذاکرات دچار اختلال نگردد.
گام دوم طرح، معطوف به حلوفصل اختلاف اساسی بر سر غنیسازی اورانیوم است؛ امری که پیشتر مذاکرات هستهای را به بنبست کشاند. بهترین توافق عملی میتواند به رسمیتشناختن حق ایران برای غنیسازی مشروط به مشارکت در کنسرسیومی منطقهای باشد. کنسرسیومی که با همکاری سایر قدرتهای منطقهای تشکیل شده و فعالیتهای هستهای تحت نظارت بینالمللی، بهجای خاک ایران، مثلا در کشوری بیطرف مانند عمان سامان یابد و ایران حتی میتواند مشارکت فنی در تولید سانتریفیوژها داشته باشد. در قبال این اقدام، آمریکا برخی تحریمهای مربوط به برنامه هستهای را کاهش خواهد داد.
سومین بند طرح که بهعنوان بخشی نوآورانه معرفی شده، بر مدیریت خصومت میان ایران و اسرائیل متمرکز است. پیشنهاد میشود که هسته اصلی توافق، تعهد متقابل به عدم تجاوز باشد که میتواند یا بهصورت تفاهم غیررسمی و یا با پشتیبانی قطعنامه شورای امنیت و تضمینهای واشنگتن به مرحله اجرا درآید. بر اساس این چارچوب، اسرائیل متعهد به خودداری از انجام عملیات آشکار و پنهان علیه ایران میشود و ایران نیز حملات مستقیم و همچنین حمایت نظامی یا مالی از نیروهایی که اقداماتی علیه اسرائیل انجام میدهند را متوقف میکند.
بر این نکته تاکید میشود که تحقق چنین توافقی بیش از هر چیز به اراده و جدیت سیاستگذاران آمریکایی، بهویژه رئیسجمهور این کشور وابسته است؛ با این توجیه که فراهمشدن بستر لازم برای یک توافق، از یک سو به انتفاع سیاسی آمریکا و شخص رئیسجمهور فعلی منجر میشود و از سوی دیگر زمینهساز حل و فصل پایدارتر پرونده هستهای ایران و مهار قدرت منطقهای آن خواهد بود؛ هدفی که دولتهای پیشین آمریکا به آن دست نیافتهاند و اکنون میتواند تصویری از صلحسازی برای رئیسجمهور فعلی رقم بزند که برای افکارعمومی قابل پذیرش باشد./ منبع



