پایان نظم جهانی نئولیبرال در غرب آسیا

به گزارش اطلس دیپلماسی، یادداشتی با عنوان «پایان نظم جهانی نئولیبرال در غرب آسیا» نوشته لاسلو برنات وسپرمی (László Bernát Veszprémy)، منتشرشده در نشریه یوروپینکانسروتیو (European Conservative)، به بررسی تصمیم اسرائیل برای اشغال دائمی غزه و رد ایده دولت فلسطینی میپردازد و آن را نشانهای از پایان نظم جهانی تحت نفوذ نهادهای بینالمللی در منطقه میداند. این یادداشت با تحلیل تحولات سیاسی و نظامی، بر تصمیمگیری یکجانبه اسرائیل برای تأمین امنیت خود تأکید دارد. در ادامه، خلاصه این یادداشت آمده است.
اسرائیل با فراخوان ۱۰ هزار نیروی ذخیره جدید و اعلام تصمیم بنیامین نتانیاهو برای اشغال دائمی نوار غزه، بهطوررسمی پایان فرآیند صلح اسلو را رقم زده است. این تصمیم، نشاندهنده تغییری اساسی در سیاستهای پیشین اسرائیل است که بسیاری از همان ابتدا معتقد بودند فرآیند اسلو به دلیل عدم تمایل واقعی طرف عربی به صلح، محکوم به شکست بود.
اسرائیل پس از جنگ ششروزه در سال ۱۹۶۷ کنترل نوار غزه را بهدست گرفت و با سرمایهگذاریهای زیرساختی و ایجاد شهرکهای یهودی، قصد داشت این منطقه را به نقطهای آباد در صحرا تبدیل کند. اما غزه، که اغلب عربنشین بود، به یکی از مراکز اصلی انتفاضه اول در سال ۱۹۸۷ تبدیل شد که به موجی از خشونتهای فلسطینی منجر گردید. در همان سال، حماس توسط احمد یاسین و با ریشه در اخوانالمسلمین تأسیس شد. اسرائیل در ابتدا از حماس به عنوان نیرویی مقابل سازمانهای ملیگرای فلسطینی حمایت کرد، اما این رویکرد بعدها بهشدت به ضررش تمام شد. در سال ۲۰۰۵، دولت راستگرای آریل شارون، با وجود مخالفتهای سیاسی و از جمله مخالفت نتانیاهو، تصمیم به خروج ارتش و غیرنظامیان یهودی از غزه گرفت. شارون امیدوار بود که این خروج به ایجاد یک موجودیت فلسطینی صلحآمیز منجر شود، اما بلافاصله پس از خروج، حملات راکتی از غزه آغاز شد. حماس در انتخابات سال ۲۰۰۶ پیروز شد و در سال ۲۰۰۷ با توسل به خشونت، کنترل غزه را از فتح، که به ظاهر معتدل اما درگیر فعالیتهای تروریستی بود، گرفت و حکومت افراطی اسلامی را در این منطقه برقرار کرد. این حکومت، محدودیتهای مذهبی، آزار مسیحیان و تخریب نهادهای سکولار را به همراه داشت و غزه به نوعی از «داعش کوچک» تبدیل شد.
اسرائیل در واکنش به حملات و آدمرباییها، عملیات نظامی در سالهای ۲۰۰۸-۲۰۰۹ و ۲۰۱۴ انجام داد، اما نتوانست حاکمیت حماس را سرنگون کند. در این عملیاتها، اسرائیل با اقداماتی مانند هشدار «ضربه روی سقف» (انفجارهای کوچک برای هشدار به غیرنظامیان پیش از تخریب ساختمانها) تلاش کرد تلفات غیرنظامی را کاهش دهد. به همین دلیل، اتهامات جنایات جنگی علیه اسرائیل از سوی تحلیلگران بیطرف رد شده است، زیرا اقدامات اسرائیل نهتنها فاقد نیت جنایتکارانه بود، بلکه با هدف حفظ جان غیرنظامیان انجام شد.
در جنگ کنونی، حماس مدعی است که ۴۶ هزار فلسطینی در یک سال و نیم گذشته جان باختهاند. اسرائیل اما تخمین میزند که حدود بیست هزار نفر از نیروهای حماس جان باختهاند. حماس بهطور مستند آمار تلفات غیرنظامی را اغراقآمیز گزارش کرده است. اگرچه تلفات غیرنظامی رخ داده و این موضوع تأسفبار است، اسرائیل فرصتهایی برای تخلیه غیرنظامیان فراهم کرده، اما حماس از آنها به عنوان سپر انسانی استفاده میکند. مطالعهای جدید توسط لوئی استون و گرگوری رز نشان داده که برخلاف ادعای حماس مبنی بر اینکه هفتاد درصد کشتهشدگان زنان و کودکان هستند، دادههای وزارت بهداشت غزه نشان میدهد این نسبت ۵۱ درصد است. با این حال، حتی این دادهها نیز به دلیل جعل آمار توسط حماس قابل اعتماد نیستند. به گزارش یورونیوز در ماه آوریل، وزارت بهداشت غزه تحت کنترل حماس، بدون اطلاع قبلی، نام حدود ۳۴۰۰ نفر را از فهرست کُشتهشدگان حذف کرد که دستکم شامل هزار کودک بود.
از سوی دیگر، منتقدان اسرائیلی معتقدند که ادامه جنگ طولانی برای اسرائیل، کشوری کوچک با وابستگی به نیروی هوایی، اطلاعات و نیروهای ویژه، دشوار است. بسیج گسترده نیروهای ذخیره، اقتصاد و جامعه مدنی را تحت فشار قرار میدهد. بنیانگذاران اسرائیل بر این باور بودند که جنگها باید به سرعت پایان یابند، زیرا تعداد کم یهودیان در برابر جمعیت زیاد اعراب قرار دارد. این راهبرد در جنگهای سالهای ۱۹۵۶، ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳ موفق بود، اما تداوم وضعیت کنونی با ابهام مواجه است. با وجود فراخوانهای مکرر نیروهای ذخیره، این روند نمیتواند بهطور نامحدود ادامه یابد.
با این حال، اقدامات اسرائیل در شمال بیفایده نیست. حزبالله عقب رانده شده و سقوط بشار اسد فرصتی بینظیر برای اسرائیل فراهم کرده تا مرزهای شمالی خود را تثبیت کند و امنیت شهرکهای شمالی را تضمین نماید. اسرائیل همزمان باید در غزه، یهودا و سامره (کرانه باختری) و شمال، در برابر نفوذ تروریستها از اردن مقاومت کند. تصمیم اسرائیل برای ردِ کامل ایده دولت فلسطینی در غزه و بازگشت به ذهنیت پیش از اسلو، همراه با اشغال مجدد این منطقه و بحث درباره انتقال مسالمتآمیز جمعیت غیرنظامی آن، نشاندهنده پایان نظم جهانی نئولیبرال-جهانگرا در غرب آسیا است که تحت تأثیر نهادهای بینالمللی بود. اسرائیل اکنون تصمیمات یکجانبه میگیرد و امنیت خود را با تکیه بر قدرت خود تأمین میکند. جامعه بینالمللی، شامل سازمان ملل، اتحادیه اروپا، عفو بینالملل و صلیب سرخ، جز حمایت اخلاقی، حقوقی و مالی از تروریستهای اسلامگرا، اقدام مؤثری انجام نداده و در برابر تنها دموکراسی غرب آسیا ایستاده است. پس از حمله تاریخ ۷ اکتبر، تصمیم اسرائیل برای کنترل سرنوشت خود قابل درک است. علاوه بر غیرنظامیان اسرائیلی، فلسطینیان نیز قربانیان اصلی حاکمیت حماس و جنگی هستند که این گروه به راه انداخته است. در صورت موفقیت اسرائیل در نابودی حماس، فلسطینیان نیز ممکن است بتوانند آزادانهتر زندگی کنند. چرخ تاریخ بار دیگر در حال چرخش است و هر کشور و ملتی باید بر اساس این واقعیت عمل کند./ منبع



