امنیت و دفاعخارجیخاورمیانه

طرح ترامپ_ریسک‌ها و فرصت‌ها: بازنگری در قطب‌نمای راهبردی اسرائیل

طرح ترامپ برای غزه، ریسک‌ها و فرصت‌ها برای اسرائیل، نقش حماس و چالش‌های راهبردی منطقه‌ای، بازنگری در سیاست‌های اسرائیل، توافقات ابراهیمی و آینده غرب آسیا و برقراری صلح و امنیت در نوار غزه است.

به گزارش اطلس دیپلماسی، یادداشتی با عنوان «طرح ترامپ_ریسک‌ها و فرصت‌ها: بازنگری در قطب‌نمای راهبردی اسرائیل» نوشته کوبی میشائل (Kobi Michael) و آفر گوتمن (Ofer Guterman) در مؤسسه مطالعات امنیت ملی (Institute for National Security Studies) منتشر شده است. این یادداشت به بررسی ابعاد مختلف طرح ترامپ برای غزه و چالش‌ها و فرصت‌های پیش روی اسرائیل در راستای تحقق اهداف راهبردی آن می‌پردازد. در ادامه، چکیده این مطلب آمده است.

طرح بیست‌بندی ترامپ هنوز در حد یک ایده بالقوه است که محقق نشده، به‌ جز پیشرفت قابل توجهی که در مرحله اول این چارچوب به دست آمده است: بازگشت تمامی گروگان‌های زنده و برخی از کشته‌ها. اگر این طرح به‌طور کامل اجرایی شود، می‌تواند به‌عنوان دستاوردی بزرگ برای اسرائیل تلقی شود و به‌ تحقق اهداف جنگی که دولت اسرائیل تعریف کرده است، بی‌انجامد، در حالی که یک بازده راهبردی نیز به همراه خواهد داشت؛ گسترش قابل توجه توافقات ابراهیمی که به‌عنوان مبنای یک معماری جدید منطقه‌ای است که اسرائیل در آن جایگاه مرکزی دارد. از سوی دیگر، حماس که پس از بازگشت ارتش اسرائیل به خط زرد توافق را نقض کرده است، به‌وضوح اعلام کرده که قصد ندارد از نقشه سیاسی محو شود و حتی برای غیر‌نظامی‌کردن نوار غزه آماده نیست.

بنابراین، بسیار مهم است که اسرائیل اکنون سناریوهای مختلفی را که ممکن است در این واقعیت پیچیده شکل گیرد، بررسی کرده و منافع خود را مطابق با اصول طرح ترامپ پیش ببرد و از همه مهم‌تر، تفاوت میان آرزوهای غیرواقعی و اهداف قابل دست‌یابی را به‌وضوح مشخص کند. استفاده از اصطلاح «طرح» گمراه‌کننده است، زیرا در واقع این یک چارچوب مفهومی-چشم‌اندازی است، نه یک طرح دقیق و جزئی. چارچوب ترامپ اساساً مجموعه‌ای از اصول است که به‌منظور پیش‌برد یک هدف راهبردی طراحی شده است که دامنه و ماهیت آن فراتر از نوار غزه است.

آن‌چه برای رئیس‌جمهور ترامپ مهم بود این بود که مرحله اول این چارچوب—یعنی آزادی گروگان‌ها و بازگشت نیروهای ارتش اسرائیل به خط زرد—را به‌عنوان پایان جنگ معرفی کند. ترامپ در این راستا موفق شد رهبران کشورهای عربی کلیدی به‌همراه ترکیه، اندونزی، پاکستان، کشورهای اروپایی بزرگ و حتی ژاپن، آذربایجان و ارمنستان را به‌حمایت از این چارچوب جلب کند و برای برگزاری یک نشست پرچم‌دار و جشن‌واره‌ای در شرم الشیخ که به امضای توافق‌نامه و اعلام «سپیده دم جدید» در غرب آسیا منجر شد، آن‌ها را گرد هم آورد.

از طریق این اقدام، ترامپ پایان جنگ در غزه را تثبیت کرد و پذیرش طرح را بر هر دو طرف اسرائیل و حماس از طریق قطر، ترکیه و مصر تحمیل کرد. اما این پذیرش مشروط و عمدتاً نمادین بود. در عمل، هر دو طرف، از طریق یک فرآیند مذاکره فشرده و سریع، تنها به‌مرحله اول چارچوب رضایت دادند. با این حال، اسرائیل این طرح را به‌عنوان یک چارچوب مفهومی پذیرفت که امکان اعمال تغییرات و تنظیمات در مسائل امنیتی مانند الگوهای استقرار نیروهای ارتش اسرائیل، مسئولیت کلی امنیت، آزادی عمل در عملیات‌های نظامی و نظارت بر روند بازسازی را فراهم می‌آورد.

حماس، در بیانیه‌ای که به‌طرز پیچیده‌ای نوشته شده بود، عملاً طرح را از نظر خلع سلاح، غیرنظامی‌سازی نوار غزه و ایجاد یک نهاد حاکم مبتنی بر وفاداری (هیئت صلح) رد کرد. این سازمان آماده است تا کنترل غیرنظامی را رها کند، اما از نفوذ خود در ترکیب دولت چشم‌پوشی نخواهد کرد و از دخالت در فرآیند بازسازی امتناع می‌کند. این مواضع و «بازی‌های» حماس در خصوص بازگشت باقی‌مانده‌های گروگان‌ها نشان می‌دهد که این سازمان قصد دارد جایگاه خود را به‌عنوان بازیگری غالب در نوار غزه حفظ کند. فراتر از عرصه غزه، اشاره چارچوب ترامپ به مسئله دولت فلسطینی تأکید بر یک فرآیند بلندمدت برای ایجاد شرایط لازم برای تأسیس آن دارد. از دیدگاه رهبران عرب و دیگر کشورهای حامی چارچوب، این به‌عنوان راهی برای ایجاد دولت فلسطینی در نهایت، آغاز با بازگشت تشکیلات خودگردان فلسطین به حکومت در غزه، تلقی می‌شود.

از دیگر نقاط قوت چارچوب ترامپ، که در سخنرانی رئیس‌جمهور در کنست در روز ۱۳ اکتبر و کنفرانس بعدی در شرم الشیخ به‌وضوح بیان شد، این است که اسرائیل و فلسطینی‌ها قادر به حرکت در مسیر سیاسی به صورت دوجانبه نیستند؛ بنابراین، یک رویکرد چندجانبه ضروری است که از سازوکارهای قهری استفاده می‌کند و می‌تواند دامنه منافع طرف‌ها را گسترش دهد. در این زمینه، چارچوب می‌تواند به تنظیم وضعیت در نوار غزه و حتی در سرتاسر عرصه فلسطینی کمک کند و در عین حال به اسرائیل برای یک‌پارچه شدن در منطقه از طریق معماری جدید منطقه‌ای یاری رساند.

در حال حاضر، مشخص نیست که رئیس‌جمهور ترامپ چقدر مصمم است که چارچوب خود را به‌طور کامل اجرایی کند. بنابراین، فرض کاری اسرائیل باید این باشد که بدون دخالت شخصی و اراده مستمر رئیس‌جمهور، چارچوب اجرایی نخواهد شد. آرزوی اسرائیل باید این باشد که هماهنگی نزدیک و فشرده با ترامپ و تیم داخلی‌اش برقرار کند تا از اجبار به اقداماتی که منافع اسرائیل را تهدید می‌کند جلوگیری کند. در این مرحله، اسرائیل باید اطمینان حاصل کند که حماس نمی‌تواند همزمان به‌عنوان یک نهاد حکومتی و نظامی در نوار غزه باقی بماند و این نوار باید غیرنظامی‌سازی شود. چالش پیش روی اسرائیل این است که حمایت آمریکا و مشروعیت منطقه‌ای و بین‌المللی را برای تحقق اهدافش در غزه تأمین کند، از جمله استفاده از نیروی نظامی اگر حماس از خلع سلاح و غیرنظامی‌سازی امتناع کند.

برای مقابله با این چالش، اسرائیل باید ترکیبی از دیپلماسی و اقدام نظامی را به کار گیرد و از چارچوب ترامپ به بهترین نحو استفاده کند. در عین حال باید حمایت‌های فعال رئیس‌جمهور را برای دست‌یابی به اهداف حیاتی اسرائیل حفظ کند و از به‌نظر رسیدن در حالت به بن‌بست رسیدن طرح جلوگیری کند. به‌طور کلی، برای اینکه تغییرات امنیتی و قواعد بازی پیش از روز ۷ اکتبر به صورت قطعی اعمال شود، اسرائیل باید به‌شدت و قاطعانه به هر نقض توافق از سوی حماس واکنش نشان دهد و از حمایت آمریکا و توافقات لازم از سوی کشورهای کلیدی استفاده کند. این روش برای اجرای مؤثر و کاهش قدرت حماس در غزه ضروری است./ منبع

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا