آمریکاخارجینظام بین‌الملل و نهادها

چگونه یک نظریه‌پرداز نازی الهام‌بخش حزب راست و چپ آمریکا شد

به گزارش اطلس دیپلماسی، یادداشتی با عنوان «چگونه یک نظریه‌پرداز نازی الهام‌بخش حزب راست و چپ آمریکا شد» نوشته یان-ورنر مولر (Jan-Werner Müller) در فارین پالیسی (Foreign Policy) منتشر شده است. این یادداشت بررسی می‌کند که چگونه اندیشه‌های کارل اشمیت، حقوق‌دان و نظریه‌پرداز آلمانی دوران نازی، هم در گفتمان سیاسی جناح راست و هم در انتقادات چپ‌گرایان از نظم لیبرال در آمریکا بازتاب یافته و به صورت‌های مختلف در توجیه اقتدارگرایی یا نقد لیبرالیسم جهانی مورد استفاده قرار گرفته است. در ادامه، بهره سخن این مطلب آمده است.


در دهه‌های گذشته، نام کارل اشمیت، نظریه‌پرداز حقوقی آلمانی در دوران نازی، به‌تدریج در گفتمان سیاسی آمریکا حضوری پررنگ یافته است. در حالی که پیش‌تر استفاده از آثار یک نظریه‌پرداز نازی در محافل علمی و سیاسی تابو محسوب می‌شد، اکنون اندیشه‌های او هم در اردوگاه راست و هم در محافل چپ مورد استناد قرار می‌گیرد. از یک‌سو، جناح محافظه‌کار، به‌ویژه در ارتباط با جنبش ترامپیسم، با بهره‌گیری از نظریه «وضعیت استثنائی» اشمیت، توجیه‌گر تمرکز قدرت در دست قوه مجریه است؛ از سوی دیگر، منتقدان ترامپ نیز با اشاره به همین نظریه، نسبت به اقتدارگرایی در حال رشد هشدار می‌دهند.

نظریه «وضعیت استثنائی» اشمیت که بیانگر قدرت حاکم در مواقع اضطراری است، در تحلیل بسیاری از اقدامات دولت ترامپ، به‌ویژه در اعلام وضعیت اضطراری برای افزایش اختیارات، کاربرد یافته است. بر اساس این نظریه، حاکم در وضعیت فوق‌العاده می‌تواند حتی شکل‌گیری دیکتاتوری را برای حفظ نظم توجیه کند. در عین حال، اشمیت دموکراسی را نه در نهادهای لیبرال بلکه در اراده توده مردم می‌دانست؛ ایده‌ای که در دوران حکومت‌های پوپولیستی و اقتدارگرا، مانند ترامپ یا حتی موسولینی، مورد استناد قرار گرفته است.

نفوذ اندیشه‌های اشمیت تنها به سیاست داخلی آمریکا محدود نمی‌شود، بلکه دیدگاه‌های او درباره نظم بین‌المللی نیز در فهم سیاست خارجی ایالات متحده، به‌ویژه در دوران ترامپ، کاربرد یافته‌اند. اشمیت با رد لیبرالیسم جهانی‌گرا، طرفدار نظم چندقطبی با محوریت «مناطق بزرگ» تحت سلطه قدرت‌های بزرگ بود. او معتقد بود که نظم حقوقی پایدار باید بر اساس تصاحب فیزیکی سرزمین‌ها بنا شود، نه صرفاً قوانین انتزاعی. این دیدگاه به‌نوعی هم‌سو با تمایل دولت ترامپ به شکل‌گیری حوزه‌های نفوذ و رقابت میان قدرت‌ها در جهان تعبیر شده است.

اشمیت در اثر اصلی خود با عنوان «نظم زمین در حقوق بین‌المللِ حقوق عمومی اروپایی»که در جریان جنگ جهانی دوم نوشته و در سال ۱۹۵۰ منتشر شد، بر این نکته تأکید داشت که حقوق بین‌الملل باید از مناسبات واقعی قدرت و تصاحب سرزمین‌ها ناشی شود. از نظر او، حقوق داخلی نیز چیزی جز نظم عینی برقرارشده توسط حاکم نبود. این نگاه ضدلیبرال، که جهانی‌گرایی و جهان‌وطنی را ایده‌هایی بی‌ریشه می‌دانست، در تقابل با لیبرالیسمی بود که بر عقلانیت، گفت‌وگو و اخلاق تکیه دارد.

به باور اشمیت، نظم حقوقی اروپا در دوران پیشامدرن نوعی نظم تثبیت‌شده بر اساس مشروعیت متقابل دولت‌ها بود که در آن جنگ‌ها به‌نوعی دوئل‌های محترمانه میان دولت‌های مشروع تلقی می‌شد. این نظم در مقابل نظم جهانی پس از جنگ جهانی دوم قرار می‌گرفت، نظمی که با معیارهای اخلاقی لیبرالیستی، دشمن را مجرم تلقی می‌کرد و جنگ را به عملیات پلیسی بدل می‌ساخت. از نگاه اشمیت، این تغییر موجب تضعیف تمایز میان جنگ و صلح، و در نتیجه مشروعیت‌زدایی از حاکمیت ملی شده بود.

یکی از مفاهیم کلیدی در نظریه بین‌المللی اشمیت، «قدرت‌های بیگانه نسبت به فضا» بود. او معتقد بود که هر منطقه باید تحت سلطه قدرت بومی خود باشد و دیگر قدرت‌ها نباید در آن مداخله کنند. این ایده، که بعدها از سوی منتقدان به «دکترین مونروئه نازی‌ها» تعبیر شد، شالوده‌ای نظری برای مخالفت با مداخله‌گری جهانی به‌ویژه از سوی آمریکا فراهم می‌کرد.

با پایان جنگ سرد و ظهور لحظه تک‌قطبی، اندیشه‌های اشمیت بار دیگر مورد توجه قرار گرفتند. منتقدان لیبرالیسم در دهه ۱۹۹۰، در مواجهه با یک‌جانبه‌گرایی آمریکا، استدلال می‌کردند که آنچه در قالب حقوق بشر و جهانی‌سازی عرضه می‌شود، در واقع پوششی برای اعمال قدرت ایالات متحده است. بمباران بلگراد توسط ناتو در سال ۱۹۹۹ نمونه‌ای بارز از این نوع مداخلات تلقی می‌شد که در غیاب مشروعیت بین‌المللی و صرفاً با تکیه بر اخلاق‌گرایی لیبرال انجام شد.

در چنین فضایی، برخی از چپ‌گرایان نیز به این نتیجه رسیدند که نظم چندقطبی مبتنی‌بر قدرت‌های منطقه‌ای، به مراتب پایدارتر و انسانی‌تر از لیبرالیسم جهانی‌گراست. در نتیجه، اشمیت به‌رغم پیشینه نازی خود، به منبعی برای بازاندیشی نظم جهانی بدل شد، هم برای محافظه‌کارانی که به تمرکز قدرت باور دارند و هم برای چپ‌گرایانی که نسبت به جهانی‌سازی لیبرالی بدبین هستند./ منبع

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا