منزویکردن دوباره آمریکا
به گزارش اطلس دیپلماسی، مقالهای با عنوان «منزویکردن دوباره آمریکا» که به قلم مارگارت مکمیلان (Margaret MacMillan) در مجله فارن افرز (Foreign Affairs) منتشر شده است، به سیاستهای دونالد ترامپ در دومین دوره ریاستجمهوریاش میپردازد که با تضعیف اتحادهای سنتی آمریکا، از جمله ناتو و شرکای آسیایی، خطر انزوای آمریکا و کاهش نفوذ جهانی آن را افزایش داده است. نویسنده استدلال میکند که این رویکرد، برخلاف تاریخچه اهمیت اتحادها، میتواند نظم جهانی را بیثبات کرده و به ضرر منافع آمریکا تمام شود. در ادامه بهره سخن این مقاله را میخوانید.
دونالد ترامپ در دومین دوره ریاستجمهوریاش (از ژانویه ۲۰۲۵) دست به تضعیف اتحادهای سنتی آمریکا زده و این کشور را در معرض انزوا و کاهش نفوذ جهانی قرار داده است. برخلاف دیدگاه هنری کیسینجر که بر اهمیت اتحادها برای قدرتهای بزرگ تأکید داشت، ترامپ متحدان نزدیک آمریکا را «فریبکار» و «مفتخور» خوانده، از ژاپن و کره جنوبی بهعنوان شرکای تجاری «نازپرورده» انتقاد کرده، و همسایگان آمریکای شمالی را به قاچاق مواد مخدر و جرم متهم کرده است. او رهبران دموکراتیک مانند سران ناتو را تحقیر کرده، اما از خودکامههایی مانند ویکتور اوربان، نایب بوکله، کیم جونگ اون، و (تا اخیرا) ولادیمیر پوتین تمجید کرده است. در اقدامی بیسابقه، آمریکا در فوریه ۲۰۲۵ در سازمان ملل علیه متحدان دموکراتیک خود و بهنفع روسیه و کشورهای اقتدارگرا مانند کره شمالی و بلاروس، علیه قطعنامهای برای محکومیت تجاوز روسیه به اوکراین رأی داد.
این سیاستها در حالی است که آمریکا برای مهار چین و تقویت دفاع در هند-اقیانوسیه تلاش میکند، اما تعرفههای تنبیهی علیه کره جنوبی، ژاپن، و شرکای اروپایی، روابط را تیره کرده است. اظهارات ترامپ و کابینهاش درباره غیرقطعی بودن چتر هستهای آمریکا، متحدان را نگران کرده و فرانسه و انگلیس را به ایجاد بازدارندگی هستهای مستقل در اروپا واداشته است. کشورهایی مانند کره جنوبی، لهستان، و ژاپن نیز به فکر تسلیحات هستهای خود افتادهاند. مکمیلان این رفتار را با نمونههای تاریخی مقایسه میکند که قدرتهای بزرگ به دلیل تضعیف اتحادها دچار مشکل شدند؛ مانند امپراتوری بریتانیا که در اواخر قرن نوزدهم با «گسترش بیشازحد امپریالیستی» مواجه شد و با انعقاد توافق با رقبایی مانند فرانسه و روسیه، این چالش را کاهش داد.
اتحادها از نظر تاریخی برای امنیت و اعتبار قدرتهای بزرگ حیاتی بودهاند. اتحادهای دلیان در قرن پنجم پیش از میلاد، اتحاد بزرگ سال ۱۸۱۵ علیه ناپلئون، و اتحاد آمریکا، انگلیس، و شوروی در جنگ جهانی دوم، نمونههایی از همکاریهای موفق هستند. آمریکا پس از سال ۱۹۴۵، با کنارگذاشتن انزواگرایی، اتحادهایی مانند ناتو را تشکیل داد. اما سیاستهای کنونی ترامپ، از جمله تهدید به الحاق کانادا یا گرینلند و فشار بر ناتو، با وجود افزایش بودجه دفاعی اعضا در اجلاس ژوئن ۲۰۲۵، این اتحادها را تضعیف میکند. این رفتار بهجای تقویت قدرت آمریکا، بیثباتی جهانی را افزایش داده و هزینههای نظامی و جنگهای تجاری را بالا میبرد.
دیپلماسی نیازمند صبر، احترام متقابل، و مدیریت مداوم است، اما ترامپ با توهین به متحدان، مانند سخنان جنجالی جیدی ونس، معاون رئیسجمهور آمریکا، در کنفرانس امنیتی مونیخ، و انتشار عمومی نامههای دیپلماتیک، روابط را مخدوش کرده است. نمونههای تاریخی، مانند رابطه وینستون چرچیل و فرانکلین روزولت در جنگ جهانی دوم، نشان میدهد که اعتماد و همکاری شخصی رهبران تا چه حد میتواند اتحادها را تقویت کند. در مقابل، فقدان اعتماد، مانند روابط پرتنش آمریکا و شوروی در جنگ سرد، همکاری را دشوار میکند.
ترامپ روابط بینالملل را بهصورت معاملات دوجانبه میبیند و با خودکامهها راحتتر است تا رهبران دموکراتیک. او فرض میکند که کشورها صرفا بر اساس منافع کوتاهمدت عمل میکنند، اما تاریخ نشان میدهد که مسائل فرهنگی، تاریخی و احساسی نیز نقش دارند. این دیدگاه سادهانگارانه، مانند اشتباه هیتلر در سال ۱۹۴۰ درباره تسلیم انگلیس یا پوتین درباره اوکراین، میتواند به شکست منجر شود. با ادامه این سیاستها، متحدان سابق یا کشورهای بیطرف، مانند اسلواکی و صربستان، ممکن است بهسمت روسیه یا چین متمایل شوند، و کانادا و اروپا به تولید نظامی مستقل روی آورند. انزوای «با شکوه» انگلیس در گذشته هزینههای سنگینی داشت و آمریکا در قرن بیستویکم نیز ممکن است با خطرات مشابهی مواجه شود./ منبع



