
نابودی یا نمایش؟ روایتسازی ترامپ از حمله به ایران زیر ذرهبین واقعیت
به گزارش اطلس دیپلماسی، مقالهای با عنوان «نابودی یا نمایش؟ روایتسازی ترامپ از حمله به ایران زیر ذرهبین واقعیت» نوشته مورین داود (Maureen Dowd) و منتشرشده در نیویورک تایمز (New york Times)، به واکاوی انتقادی عملکرد دونالد ترامپ در قبال حملات نظامی علیه ایران میپردازد. مقاله، با تمرکز بر لفاظی، تحریف اطلاعات و بزرگنمایی دستاوردهای نظامی، این رفتار را در چارچوب گرایشهای اقتدارگرایانه و تضعیف نهادهای دموکراتیک تحلیل میکند. در ادامه، بهره سخن این مطلب را میخوانید.
دونالد ترامپ بالاخره با کسی روبهرو شد که در سخنوری و اغراقگویی میتواند با او رقابت کند: «رهبر ایران». آیتالله خامنهای در یک ویدئو، پیروزی ایران بر اسرائیل و ایالات متحده را اعلام کرد؛ موضوعی که واکنش تند ترامپ را در پی داشت. رئیسجمهور آمریکا در شبکه اجتماعیاش نوشت که رهبر ایران اگر واقعاً فردی با ایمان است، نباید دروغ بگوید. او در ادامه اظهار داشت که پس از حملهای با بمبهای ۳۰ هزار پوندی، رهبر ایران باید از او قدردانی میکرد؛ چرا که خود ترامپ مانع حمله نیروهای آمریکایی و اسرائیلی به وی شده است. ترامپ همچنین مدعی شد که اسرائیل را از اجرای حملهای که میتوانست «ضربه نهایی» باشد، بازداشته است. او با لحنی پدرانه توصیه کرد که ایران بهتر است بهجای خشونت، صلح را در پیش بگیرد. اما تنها نیمساعت بعد، در اقدامی عجیب، اعلام کرد که تمامی مذاکرات تجاری با کانادا را به حالت تعلیق درمیآورد.
پیش از ترامپ، افرادی مانند دیک چنی و دونالد رامسفلد در دوره ریاستجمهوری جورج بوش تلاش کردند قدرت را در قوه مجریه متمرکز کنند. آنها با ارائه اطلاعات دستکاریشده، بهانهای برای حمله به عراق ساختند و خشم مردم از حملات ۱۱ سپتامبر را بهسمت صدام حسین هدایت کردند. تونی بلر هم هشدار داده بود که صدام قادر است ظرف ۴۵ دقیقه سلاحهای کشتارجمعی خود را به غرب برساند. در حالیکه بعدها مشخص شد چنین سلاحهایی وجود نداشته است.
در مقایسه با عراق، ایران واقعاً در برنامه هستهای خود پیشرفت کرده بود و ترامپ نیازی نداشت اطلاعات را تحریف کند. با این حال، او برای ارضای خودبزرگبینیاش، چنین کرد و ادعا نمود که حملات، توان هستهای ایران را نابود کرده است. سناتور کریس مورفی از کنتیکت اعلام کرد که رئیسجمهور حقیقت را نگفته، چرا که ایران هنوز ظرفیت هستهای قابلتوجهی دارد. گزارش سیانان که به تأیید نیویورکتایمز هم رسید، نشان داد حملات تنها برای چند ماه برنامه ایران را عقب انداختهاند. در واکنش، ترامپ و متحدانش، از جمله پیت هگست و کارولاین لویت، رسانهها را متهم به بیاحترامی و وطنفروشی کردند.
در ادامه مشخص شد که ارتش حتی از بمبهای سنگرشکن برای هدفی حیاتی در تأسیسات هستهای ایران استفاده نکرده، زیرا هدف بسیار عمیق بوده است. ترامپ در حالی پرچم آمریکا را در محوطه کاخ سفید برافراشته که یکی از اصول اساسی میهنپرستی را نادیده میگیرد: «گفتن حقیقت درباره مسائل حیاتی به مردم و پاسخگو بودن قدرت در برابر رسانهها». دروغگویی برای کنترل افکار عمومی و فریبدادن جامعه، نهتنها غیرمیهنپرستانه، بلکه خطرناک است.
ترامپ بهتازگی در نشست ناتو، از سوی دبیرکل این پیمان، لقب «پدر» ناتو را دریافت کرد؛ لقبی که بیشتر بهخاطر نقش او در پایاندادن به درگیری ایران و اسرائیل به او داده شد. با این حال، او همچنان با نیاز همیشگیاش به تأیید و تحسین دستوپنجه نرم میکند. بدون این بازخوردها، ترامپ به اغراق و لافزنی پناه میبرد. برای او کافی نیست که حمله به ایران موفق تلقی شود؛ بلکه باید آن را «ویرانگر کامل» بنامد. این در حالی است که برخی از همراهانش، این عملیات را «پیچیدهترین و محرمانهترین عملیات نظامی تاریخ» توصیف کردهاند، حتی فراتر از نبردهایی چون دیدی یا عبور تاریخی جورج واشنگتن از رودخانه دلاویر.
برای ترامپ، بزرگنمایی بخشی از روش کار است؛ همان چیزی که زمانی در کتاب خود بهعنوان «اغراق صادقانه» معرفی کرده بود، اما اکنون تبدیل به اغراق غیرصادقانه شده است. او ادعا کرده که انتخابات دزدیده شده و کاهش ۱.۷ تریلیون دلاری در خدمات اجتماعی، هیچکس را متأثر نمیکند و فقط مربوط به کلاهبرداری، اتلاف منابع و سوءمدیریت است.
در این مسیر، ترامپ از حضور گزارشگران جانبدار در اتاق مطبوعاتی کاخ سفید بهره میبرد. یکی از آنها در کنفرانس خبری اخیر، از ترامپ خواست بگوید آیا قصد دارد مقامی در وزارت دادگستری منصوب کند تا به بررسی «آزار سیاسی علیه خودش، خانوادهاش و حامیانش در دوران بایدن» بپردازد. ترامپ با لبخند پاسخ داد: «دوستت دارم. تو کی هستی؟» و مشخص شد این خبرنگار وابسته به شبکه خبری تحت حمایت مایک لیندل است که شبکهای با گرایشهای کاملاً جانبدارانه دارد.
در این فضای رسانهای، روایتهای اغراقآمیز و تحریفشده تقویت میشوند، دروغ جای حقیقت را میگیرد و سیاست خارجی به بستری برای نمایش قدرت شخصی تبدیل میشود. در این روند، استقلال نهادها، اعتبار رسانهها و اعتماد عمومی قربانی میشوند./ منبع