آمریکاخارجینظام بین‌الملل و نهادها

رابطه آمریکا با جهان در آستانه ورود به مرحله‌ای نامشخص و بی‌سابقه

به گزارش اطلس دیپلماسی، مقاله‌ای با عنوان « رابطه آمریکا با جهان در آستانه ورود به مرحله‌ای نامشخص و بی‌سابقه» به قلم ماریانو فلورنتینو (تینو) (کوئلارMariano-Florentino (Tino) Cuéllar) در کارنگی (Carnegie) منتشر شده است؛ مقاله‌ای تحلیلی که در آن نویسنده با الهام از جمله مشهور الکسی دوتوکویل درباره «تحرک و تغییرپذیری ذاتی جمهوریت‌های دموکراتیک»، استدلال می‌کند که سطح بی‌ثباتی، آشوب و دگرگونی در سیاست خارجی آمریکا از آنچه دوتوکویل پیش‌بینی کرده بود بسیار فراتر رفته است. ماریانو با اشاره به درهم‌ریختگی نظم سنتی حاکم بر روابط آمریکا با جهان، معتقد است که رویکردهای ترامپ نه‌تنها قواعد دیرینه سیاست خارجی را زیر سؤال برده، بلکه آینده تعامل آمریکا با قدرت‌های بزرگ، متحدان دیرینه و نهادهای بین‌المللی را نیز در هاله‌ای از ابهام فرو برده است. این مطلب را در سایت اطلس دیپلماسی می‌خوانید.


با پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات سال ۲۰۲۴ و آغاز دور جدید ریاست‌جمهوری او، روابط آمریکا با جهان وارد مرحله‌ای پرآشوب و نامتعارف شده است. این تحولات نه‌تنها به‌سبب تغییر در سیاست‌های یک فرد، بلکه به‌خاطر شکاف‌های عمیق در بنیان‌های قدرت و نظم بین‌المللی آمریکا رخ می‌دهد. سه عامل کلیدی می‌توانند به درک بهتر این دگرگونی کمک کنند و پرسش‌هایی اساسی درباره آینده نظم جهانی مطرح سازند. این سه عامل عبارتند از وضعیت قدرت آمریکا، بازآرایی حاکمیت جهانی و تأثیر فناوری‌های نوظهور بر امنیت بین‌المللی.

نظام جهانی کنونی، که آمریکا یکی از معماران اصلی آن بود، اکنون با اقدام‌های مخرب همان کشور روبه‌روست. ترامپ با نیت بازتعریف روابط خارجی آمریکا، در صد روز نخست دور دوم ریاست‌جمهوری‌اش مجموعه‌ای از تصمیم‌ها و پیامدهای پرتنش را رقم زده است. این تصمیم‌ها باعث واکنش‌های متفاوتی از سوی کشورها شده‌اند: برخی، مانند اتحادیه اروپا، آلمان، کانادا، ژاپن و کره‌جنوبی در تلاش‌اند تا با تنوع‌بخشی به روابط بین‌المللی خود، فشار ناشی از فاصله‌گرفتن از آمریکا را جبران کنند. حتی کشورهایی مانند آفریقای‌جنوبی و برزیل نیز از این فرصت برای افزایش نفوذ جهانی خود و حمایت از نظمی فراگیرتر بهره می‌برند. چین نیز در تلاش است با تقویت روابط منطقه‌ای‌اش از خلأ ایجادشده سود ببرد. اما هم‌زمان، بسیاری از کشورها هنوز برای مذاکره و تضمین منافع خود به واشنگتن روی می‌آورند.

در مقابل، کشورهایی نظیر روسیه، عربستان، ترکیه و هند با خوش‌بینی به دوره جدید ترامپ، به‌دنبال تقویت روابط دوجانبه هستند؛ اما این نزدیکی مانع از آسیب‌پذیری آن‌ها در برابر بی‌ثباتی اقتصادی جهانی یا پیامدهای امنیتی ناشی از رفتار ترامپ در قبال ناتو و ایران نمی‌شود. آن‌ها همزمان با حفظ روابط با آمریکا، به‌دنبال متنوع‌سازی گزینه‌های خود و کاهش ریسک تصمیمات غیرقابل پیش‌بینی کاخ سفید هستند.

ایران نیز در جایگاهی خاص قرار دارد. این کشور در حالی‌که با فشار حداکثری و تهدید نظامی روبه‌روست، همچنان به مذاکرات هسته‌ای به‌عنوان راهی برای رهایی از مشکلات اقتصادی نگاه می‌کند. در عین حال، عقب‌نشینی آمریکا از نقش سنتی‌اش در نظم جهانی، با اهداف راهبردی تهران همسو است.

نظم جهانی کنونی، به‌شکل برگشت‌ناپذیری دچار فرسایش شده است. سهم آمریکا از تولید ناخالص داخلی جهانی در سال ۲۰۲۳ به ۲۶ درصد (در برابر چهل درصد در دهه ۱۹۶۰) رسیده و در سنجش بر اساس قدرت خرید (PPP) به حدود پانزده درصد کاهش یافته است، در حالی که چین بیست درصد و مجموعه کشورهای بریکس ۳۵ درصد از این سهم را در اختیار دارند. این تحولات ساختاری، اقدامات ترامپ را در زمینه‌هایی چون وضع تعرفه‌های تجاری و خروج از نهادهای بین‌المللی در چارچوبی متفاوت معنا می‌بخشند. به‌جای بازگرداندن قدرت اقتصادی آمریکا، این اقدامات ممکن است باعث کاهش سرمایه‌گذاری جهانی در آمریکا و افزایش استفاده از ارزهای غیردلاری شوند و در نهایت، نفوذ جهانی واشنگتن را تضعیف کنند.

در این شرایط، درک تحول جهانی نیازمند توجه به سه محور است:

۱. قدرت آمریکا و محدودیت‌های آن

قدرت ایالات متحده در گذشته بر امنیت، اقتصاد، جذب مهاجران، نوآوری‌های علمی، و ترویج ارزش‌های دموکراتیک استوار بود؛ اما اکنون این مؤلفه‌ها زیر فشار قرار گرفته‌اند. پایه‌های نظم لیبرال بین‌الملل نیز پیش از این فرسوده شده بود: از جمله نقض مکرر هنجارها، نقش فزاینده بازیگران غیردولتی، و انگیزه‌های متضاد کشورها. اکنون که اعتماد به نهادها و نخبگان تحلیل رفته، ایجاد اجماع جدید میان کارشناسان و افکار عمومی برای استفاده مؤثر از قدرت آمریکا ضروری است. برخلاف دوران جنگ سرد که سیاست خارجی از نوسانات افکار عمومی مصون بود، اکنون رییس‌جمهور باید هم با انتظارات رأی‌دهندگان و هم با فشار نخبگان روبه‌رو شود.

۲. بازآرایی نظم جهانی در دنیای پساآمریکایی

هرچند رؤسای جمهور مختلف آمریکا رویکردهای متفاوتی نسبت به تغییر نظم جهانی دارند، اما دوران ترامپ از نظر تمایل به اختلال، یک استثنا محسوب می‌شود. در غیاب سرمایه سیاسی و حمایت بین‌المللی، دولت‌ها باید در اولویت‌بندی اهداف و اجرای دقیق سیاست‌ها دقت کنند. عملکرد ناکارآمد در خروج از افغانستان در دولت قبلی نمونه‌ای از هزینه‌های نادیده‌گرفتن این محدودیت‌ها بود. ترامپ و تیمش تلاش دارند با بهره‌گیری از اختیارات گسترده رییس‌جمهور، بسیاری از ارکان سیاست خارجی را بازتعریف کنند: از خاموشی در آژانس توسعه بین‌المللی گرفته تا مواضع متفاوت در قبال اوکراین، ناتو و بازارهای مالی.

۳. تحولات فناوری و تأثیر آن بر امنیت جهانی

فناوری‌هایی چون هوش مصنوعی، زیست‌فناوری مصنوعی، و فناوری‌های جدید هسته‌ای، تعامل پیچیده‌ای با پویایی‌های امنیتی خواهند داشت. اگر پیشرفت در هوش مصنوعی به مزیت‌های راهبردی تبدیل شود، کشورها ممکن است تعادل بازدارندگی را به خطر بیندازند. هزینه رو به کاهش تولید سلاح‌های زیستی با استفاده از زیست‌فناوری و هوش مصنوعی نیز تهدیدهای جدیدی به‌همراه دارد. در نبود رهبری آمریکا، خطر اشاعه سلاح‌های هسته‌ای به‌ویژه در میان متحدان نگران و دشمنان جاه‌طلب افزایش می‌یابد. تنظیم قواعد و نهادهای جهانی حتی در سطح حداقلی، می‌تواند این خطرات را کاهش دهد.

در نهایت، فهم وضعیت متحول کنونی مستلزم آن است که آمریکا صرفاً در نقش رییس‌جمهور یا ائتلاف رأی‌دهندگان خلاصه نشود. نهادها، دانشمندان، قانون‌گذاران و فرمانداران نیز اجزای مهمی از قدرت آمریکا هستند و نقش آن‌ها در شکل‌دادن به نظم جدید جهانی تعیین‌کننده خواهد بود. عبور از بحران فعلی مستلزم پیوند ارزش‌های بلندمدت همکاری جهانی با واقعیت‌های سخت ژئوپلیتیک معاصر است؛ واقعیت‌هایی که نظم گذشته را به خاطره‌ای تاریخی بدل می‌سازند، همچون سبک زندگی و زبان عصر دوتوکویل./ منبع

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا