آسیاخارجینظام بین‌الملل و نهادها

دشمنی با چین به‌سود آمریکا نیست

به گزارش اطلس دیپلماسی، مقاله‌ای با عنوان «دشمنی با چین به‌سود آمریکا نیست» به قلم دونگ لی (Dong Lei) در ساوت چاینا مورنینگ پست (South China Morning Post) منتشر شده است. این مقاله استدلال می‌کند که تسلط چین بر عناصر نادر نتیجه سرمایه‌گذاری‌های چندین‌دهه‌ای است و کنترل‌های جدید صادراتی پکن، واکنشی دفاعی به محدودیت‌های آمریکا بر تراشه‌های پیشرفته است. غرب با برچسب تهدید زدن به چین، پکن را به خوداتکایی بیشتر سوق می‌دهد که به زیان همه است. در ادامه، چکیده مطلب آمده است.


عناصر کمیاب خاکی، زمانی گوشه‌ای ناشناخته از تجارت جهانی بودند و کمتر کسی اهمیتشان را می‌دانست. اما در جنگ تجاری دوره اول ترامپ، این هفده عنصر گمنام به صدر اخبار آمدند؛ نه به‌خاطر تازگی، بلکه چون در خودروهای برقی، گوشی‌های هوشمند و سامانه‌های تسلیحاتی حضور دارند. چین بخش اعظم عرضه جهانی را در دست دارد.

این تسلط اتفاقی نیست. چین دهه‌ها روی معدن‌کاری، پالایش، تحقیق و نیروی انسانی سرمایه‌گذاری کرد. سال گذشته، یازده میلیون و هفت‌صد هزار دانشجوی چینی فارغ‌التحصیل شدند که بسیاری در زمین‌شناسی، علوم مواد و مهندسی عناصر کمیاب خاکی تخصص دارند. بیش از ۳۰ دانشگاه چینی سالانه صدها متخصص تربیت می‌کنند؛ قابلیتی که آمریکا فاقد آن است.

امسال، پس از تنش‌ها، آمریکا و چین توافق کردند صادرات عناصر کمیاب خاکی از سر گرفته شود. اما آمریکا خرید تراشه‌های پیشرفته و ابزارهای نیمه‌رسانا را برای چین ممنوع کرد. این نابرابری برای پکن قابل پذیرش نبود.

هفته گذشته، چین با کنترل‌های جدید بر صادرات فناوری‌های عناصر کمیاب خاکی، از جمله دانش پالایش و تولید آهنربا، پاسخ داد. پیام روشن است: اگر مواد ما را می‌خواهید، جلوی پیشرفت فناوری‌مان را نگیرید.

ترامپ این را «بسیار تهاجمی» خواند و تهدید به تعرفه ۱۰۰ درصدی بر کالاهای چینی کرد. اما واقعیت پیچیده‌تر است. آمریکا به عناصر کمیاب خاکی چین نیاز دارد و جایگزینی سریع ندارد. پکن این را می‌داند.

مهم است چین را درست بشناسیم. پکن صادرات را قطع نکرده، بلکه کنترل منابع و دانش خود را تشدید کرده است. از نگاه چین، این دفاع از منافع است، نه تهاجم. اگر آمریکا چین را تهدید ببیند، فناوری را محدود کند و تنش بر سر تایوان را بالا ببرد، پکن دلیلی برای انعطاف نمی‌بیند.

روایت‌های غربی یک‌جانبه‌اند. اقدامات چین را خصمانه می‌خوانند، بدون بررسی دلایلشان. فرض می‌کنند صعود چین جنگی است و باید مهار شود. حتی لیبرال‌هایی که از افول نهادهای خود زیر فشار پوپولیسم نگران‌اند، چین را خطر آزادی می‌دانند. اما این پیش‌فرض نیاز به بازنگری دارد. چین امروز بازتر، پویاتر و توانمندتر از هر زمان در تاریخش است. نه آزاد به سبک غربی، و نه بی‌نیاز از بهبود، اما ساده‌سازی آن به سطح کاریکاتور نادرست است.

در آمریکا، شرکت‌های فناوری با الگوریتم‌هایی که گفتمان را شکل می‌دهند و سکوهایی که سخن را کنترل می‌کنند، به شکلی متفاوت به اهدافی مشابه می‌رسند. نوآوری واژه آن‌هاست، اما نتیجه‌اش محصورسازی است. حتی از چین برای توجیه مقررات‌زدایی و کسب قدرت بهره می‌برند.

تفاوت عمیقی وجود دارد. چین انسجام را بر رقابت ترجیح می‌دهد، نه برای رها کردن آسیب‌پذیرها، بلکه برای پیشبرد جمع. آیا چین گاهی ناکام می‌ماند؟ بله. اما پیشرفت مشترک مهم است. اگر غرب چین را دشمن ببیند – به‌عنوان بدنه‌ای سیاسی راکد و ناتوان از درک ارزش‌های غربی – پکن را به خوداتکایی بیشتر سوق می‌دهد. این به زیان همه است.

حتی مخالفان سیاسی چین باید بازاندیشی کنند. رنجشان واقعی است، اما آیا همیشه درباره مسیر چین درست قضاوت کرده‌اند؟ اگر چین را جامعه‌ای در حال تکامل ببینند، شاید چرخه بی‌اعتمادی بشکند.

آمریکا راهبرد منسجمی برای چین ندارد. سیاست‌هایش واکنشی‌اند: تعرفه، ممنوعیت فناوری، ژست‌های حامی تایوان‌. این‌ها برای داخل جذاب‌اند، اما پرسش اصلی را پاسخ نمی‌دهند: دو ابرقدرت چگونه در جهانی وابسته همزیستی کنند؟

پاسخ در شعار نیست؛ در واقع‌بینی بی‌طرفانه است. صعود چین طراحی‌شده بود. جداسازی اقتصادها غیرعملی و خطرناک است. نیاز به سرمایه‌گذاری در عناصر کمیاب خاکی، نیمه‌رساناها، بیوتکنولوژی، انرژی و شجاعت سیاسی برای خروج از بن‌بست است.

مشکل، تسلط چین بر غرب لیبرال نیست، بلکه گسست غرب از واقعیت است – باور به بازپس‌گیری برتری با تحریم و شعار. این ممکن نیست. نیاز به چشم‌انداز، هماهنگی و نگاه فراتر از انتخابات است. برای چرخش روابط آمریکا-چین به سوی همکاری، باید از تأمل و درک آغاز کرد. چین شاید آینه‌ای باشد که غرب در آن خود را بهتر ببیند./ منبع

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا