آمریکاانتخاب سردبیرخارجینظام بین‌الملل و نهادها

پایان سده آمریکایی

به‌گزارش اطلس دیپلماسی، مقاله‌ای با عنوان «پایان سده آمریکایی» که به‌قلم رابرت کوهن (Robert Keohane) و جوزف نای (Joseph Nye ) در مجله فارن افرز منتشر شده است، به این موضوع می‌پردازد که سیاست‌های خارجی دونالد ترامپ، با تمرکز بر قدرت سخت و تضعیف وابستگی متقابل جهانی، قدرت نرم آمریکا را فرسوده کرده است و نظم جهانی را که از جنگ جهانی دوم به نفع آمریکا بوده، به خطر انداخته است. در ادامه چکیده این مقاله را می‌خوانید.


دونالد ترامپ در دومین دوره ریاست‌جمهوری خود ترکیبی از تحمیل قدرت آمریکا و انزواطلبی را دنبال کرده است. او با تهدید دانمارک بر سر گرینلند، طرح بازپس‌گیری کانال پاناما، و اعمال تعرفه‌های تنبیهی علیه کانادا، کلمبیا و مکزیک در مسائل مهاجرتی، قدرت سخت آمریکا را به رخ کشیده است. خروج از توافق اقلیمی پاریس و سازمان بهداشت جهانی و اعلام تعرفه‌های گسترده در آوریل ۲۰۲۵ که بازارهای جهانی را متلاطم کرد، از دیگر اقدامات اوست. هر چند بعداً اکثر تعرفه‌ها را لغو کرد، اما جنگ تجاری با چین به‌عنوان رقیب اصلی واشنگتن را ادامه داد. این اقدامات نشان‌دهنده باور ترامپ به تقویت قدرت آمریکا از طریق وابستگی نامتقارن است؛ جایی که بازار عظیم آمریکا و قدرت نظامی آن به واشنگتن اهرم فشار می‌بخشد.

ترامپ از مزیت کسری تجاری آمریکا بهره می‌برد. مفهومی که در کتاب مشترک ما  تحت عنوان «قدرت و وابستگی متقابل» (۱۹۷۷) مطرح شد. کسری تجاری، برخلاف تصور، به کشور کسری‌دار همچون آمریکا قدرت چانه‌زنی می‌دهد، زیرا می‌تواند با تعرفه یا محدودیت، کشورهای دارای مازاد تجاری را تحت فشار قرار دهد. نسبت صادرات به واردات آمریکا با چین (۳ به ۱)، مکزیک و آسه‌آن (بیش از ۲ به ۱) بسیار نامتقارن است و با ژاپن (۱.۸ به ۱)، کره جنوبی (۱.۴ به ۱) و اتحادیه اروپا (۱.۶ به ۱) نیز به نفع آمریکاست. کانادا با نسبت متعادل‌تر (۱.۲ به ۱) استثناست. اما عوامل متقابل، مانند گروه‌های ذی‌نفع داخلی یا روابط فرامرزی، این مزیت را تعدیل می‌کنند. چین می‌تواند با تحریم شرکت‌هایی مثل اپل یا قطع مواد معدنی کمیاب تلافی کند، در حالی که مکزیک آسیب‌پذیرتر است. اروپا به دلیل وابستگی به ناتو و تهدیدات ترامپ به خروج از آن، و آسیای شرقی به دلیل رقابت آمریکا با چین، اهرم‌های محدودی دارند.

با این حال، رویکرد ترامپ به وابستگی متقابل، بنیاد قدرت آمریکا را تضعیف می‌کند. قدرت آمریکا در ۸۰ سال گذشته نه‌تنها از قدرت سخت (تجارت و نظامی) بلکه از قدرت نرم (جذابیت فرهنگی و سیاسی) ناشی شده است. سیاست‌های تهاجمی او، مانند تهدید متحدان دموکراتیک (کانادا و دانمارک)، احیای اتهام امپریالیسم با تهدید پاناما، و تضعیف نهادهایی مثل آژانس توسعه بین‌المللی آمریکا، اعتماد به آمریکا را کاهش می‌دهد. خاموش کردن صدای آمریکا و کاهش حمایت از حقوق بشر، قدرت نرم را که بر جذابیت مبتنی است، از بین می‌برد. «نیکولو ماکیاولی» معتقد بود «ترس بهتر از عشق است، اما بهترین حالت وجود هر دو است». نادیده گرفتن جذابیت، استراتژی بازنده‌ای در بلندمدت است. در کوتاه‌مدت نیز، کشورهای متحد اگر آمریکا را غیرقابل‌اعتماد ببینند، همکاری را کاهش می‌دهند؛ مشابه تفاوت امپراتوری «دعوت‌شده» آمریکا در برابر امپراتوری اجباری شوروی در جنگ سرد.

چین با وجود موانعی مانند مناقشات مرزی و سرکوب داخلی، از سال ۲۰۰۷ برای افزایش قدرت نرم خود میلیاردها دلار هزینه کرده است. نظرسنجی پیو (۲۰۲۳) و گالوپ (۲۰۲۴) نشان داد آمریکا در افکار عمومی جهانی از چین پیش است، اما سیاست‌های دونالد ترامپ ممکن است این برتری را از بین ببرد. قدرت نرم آمریکا، حتی در زمان جنگ ویتنام، با فرهنگ باز و اعتراضات مدنی حفظ شد، اما اگر دموکراسی داخلی و رفتار بین‌المللی آمریکا به قلدری ادامه دهد، این جذابیت از دست خواهد رفت. چین با طرح کمربند و جاده و رهبری ادعایی «جنوب جهانی»، در تلاش است تا خلاء ناشی از عقب‌نشینی آمریکا را پر کند. اگر ترامپ اعتماد متحدان را تضعیف کند و از نهادهای بین‌المللی خارج شود، رقابت با چین دشوارتر خواهد شد.

ترامپ جهانی‌شدن را که وابستگی متقابل بین‌قاره‌ای است، شیطانی می‌داند و با تعرفه‌ها به دنبال کاهش آن است. اما جهانی‌شدن از طریق «مزیت نسبی»، قدرت آمریکا را تقویت کرده است. «تخریب خلاقانه» با وجود هزینه‌های اجتماعی، اقتصاد آمریکا را پویا کرده است. چین با صادرات عظیم، مشاغل آمریکایی را تحت فشار قرار داده، اما فناوری نیز عامل بزرگی در از دست رفتن مشاغل است. مهاجرت، به‌عنوان بخشی از جهانی‌شدن، با آوردن مهارت‌ها و کاهش فشار جمعیتی، به اقتصاد کمک می‌کند، اما واکنش‌های پوپولیستی، مانند پیروزی انتخاباتی ترامپ در ۲۰۱۶ و ۲۰۲۴، آن را مقصر مشکلات معرفی می‌کند. جنگ تجاری با چین می‌تواند تجارت جهانی را که از ۱۹۵۰ تا ۲۰۲۳ به میزان ۴۴۰۰ درصد رشد کرد، مختل کند. جنگ تایوان یا تشدید تعرفه‌ها ممکن است این روند را معکوس کند، اما هزینه‌های گزاف تجارت نیم‌تریلیون دلاری، انگیزه‌هایی برای مصالحه ایجاد می‌کند.

جهانی‌شدن زیست‌محیطی، مانند تغییرات اقلیمی و پاندمی‌ها، چالش‌هایی بدون مرز هستند. تغییرات اقلیمی هزینه‌های عظیمی از سیل شهرها تا طوفان‌های شدید به دنبال دارد. پاندمی کووید-۱۹ بیش از ۱.۲ میلیون آمریکایی و ۱۸ میلیون نفر در جهان را کشت. با این حال، دولت ترامپ حمایت از اقدامات بین‌المللی و ملی علیه تغییرات اقلیمی را قطع کرده و بودجه تحقیقات علمی را که نوآوری و قدرت نرم آمریکا را تقویت می‌کند، کاهش داده است. این اقدامات، مانند محدود کردن استقلال دانشگاه‌ها و جذب دانشجویان خارجی، زخمی خودخواسته است. کاهش حمایت از دموکراسی و حقوق بشر، با بستن دفاتر مربوطه در وزارت خارجه، قدرت نرم آمریکا را بیش از پیش تضعیف می‌کند.

وابستگی متقابل قابل حذف نیست و از جاده ابریشم تا انقلاب اطلاعاتی ادامه داشته است. بدون جنگ جهانی یا توقف فناوری، جهانی‌شدن اقتصادی، زیست‌محیطی، و علمی پیش می‌رود. آمریکا به‌عنوان قدرتمندترین کشور در اقتصاد، مسائل نظامی، فناوری و فرهنگ، از این شبکه‌ها سود می‌برد. اما تمرکز ریز دولت ترامپ بر قدرت سخت، نظم جهانی را که از جنگ جهانی دوم به نفع آمریکا بوده، متزلزل می‌کند. او با نادیده گرفتن مزایای هدایت این نظم، روی ضعف شرط‌بندی کرده است. اگر این مسیر ادامه یابد، چیزی که «هنری لوس» به‌عنوان «سده آمریکایی» نامید، به پایانی ناگهانی خواهد رسید؛ نه به دلیل وجود رقبا، که به دلیل اشتباهات خود آمریکا./ منبع

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا