اروپاانتخاب سردبیرخارجینظام بین‌الملل و نهادها

چه چیزی باعث شکاف در غرب شده است؟

به گزارش اطلس دیپلماسی، مقاله‌ای با عنوان «چه چیزی باعث شکاف در غرب شده است؟» نوشته‌ی لورنس ناردون (Laurence Nardon)، و منتشرشده در پراجکت سیندیکت (Project Syndicate)، به بررسی شکاف عمیق ایدئولوژیک در جهان غرب می‌پردازد که به شکل‌گیری دو جبهه متضاد لیبرال‌دموکرات‌ها و جریان راست افراطی انجامیده است. مقاله با اتکا به تحولات سیاسی و رفتاری رهبران غربی، ضرورت گفت‌وگوی فراآتلانتیک جهت احیای اتحاد دموکراتیک و مقابله با جریان‌های اقتدارگرا را تحلیل می‌کند. در ادامه، چکیده مطلب را می‌خوانید.


غرب که زمانی به واسطه ارزش‌ها و منافع استراتژیک مشترک متحد بود، امروزه به‌طور فزاینده‌ای به دلیل اختلافات ایدئولوژیک دچار تفرقه شده است. این شکاف تنها به مسائل ژئوپولیتیکی محدود نمی‌شود بلکه نمایانگر دو جبهه متضاد است: یک سوی جریان اقتدارگرا و غیرلیبرال به رهبری دونالد ترامپ و متحدان اروپایی‌اش و سوی دیگر طرفداران دموکراسی‌های لیبرال که بر پایه اصول روشنگری شکل گرفته‌اند. تنش‌های اخیر، مانند سخنرانی خصمانه معاون رئیس‌جمهور آمریکا در کنفرانس امنیتی مونیخ و برخورد تحقیرآمیز ترامپ با رئیس‌جمهور اوکراین، واقعیتی را روشن کرده که آمریکا تحت رهبری ترامپ دیگر متحد قابل اتکایی برای اروپا نیست.

با وجود اینکه سیاست‌های ترامپ بعضاً قابل تغییر و غیرقابل پیش‌بینی هستند، مانند انتقاد اخیرش از پوتین به خاطر مخالفت با آتش‌بس در اوکراین یا فاصله‌گیری‌اش از نخست‌وزیر اسرائیل، واقعیت این است که اتحاد فراآتلانتیک وارد دوره‌ای دشوارتر شده است. ترامپ نه فقط علیه کشورها و رهبران خاص، بلکه علیه اتحادیه اروپا نیز موضع دارد؛ نهادی فراملی که از دیدگاه او با جهان‌بینی ملی‌گرایانه‌اش ناسازگار است. او اتحادیه اروپا و ناتو را ابزارهایی می‌داند که به اروپا اجازه داده‌اند از آمریکا بهره‌برداری کنند.

تقسیم‌بندی جاری در غرب را نمی‌توان صرفاً به رقابت‌های ژئوپولیتیکی تقلیل داد؛ این اختلافات ریشه در ایدئولوژی دارند. در یک سو، پروژه‌ای غیرلیبرال و افراطی قرار دارد که ترامپ و متحدان اروپایی او رهبری آن را بر عهده دارند؛ و در سوی دیگر، مدافعان دموکراسی‌های لیبرال که بر اصول روشنگری قرن هجدهم و ارزش‌های دموکراسی پس از جنگ جهانی دوم تأکید دارند. گروه اول از ملی‌گرایی پوپولیستی تا لیبرتارینیسم سیلیکون‌ولی را دربر می‌گیرد و نمونه‌هایی چون نخست‌وزیر مجارستان و احزاب راست افراطی در لهستان و ایتالیا را شامل می‌شود.

اگرچه در برخی انتخابات اروپا، مانند رومانی، نامزدهای راست افراطی شکست خورده‌اند، وضعیت سیاسی این قاره همچنان نامطمئن است. احتمال پیروزی احزاب راست افراطی در برخی کشورها، مانند لهستان، وجود دارد و دخالت روسیه در انتخابات از جمله در رومانی به خوبی مستند شده است. این روندها بازتاب ظهور یک «بین‌الملل واکنشی» است که اتحاد جهانی نیروهای پوپولیست راست را شکل می‌دهد.

در مقابل، رهبران متعهد به دموکراسی‌های لیبرال، همچون رئیس‌جمهور فرانسه، صدر اعظم آلمان، نخست‌وزیر بریتانیا و رئیس کمیسیون اروپا در اروپا حضور دارند و در آمریکا نیز میانه‌روهای دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات به این جریان نزدیک‌اند؛ اما در عمل، جمهوری‌خواهان میانه‌رو جایگاه خود را از دست داده‌اند و دموکرات‌های معتدل پس از انتخاب مجدد ترامپ دچار سردرگمی و بی‌ثباتی شده‌اند.

در حالی که اردوگاه لیبرال‌دموکرات در تلاش برای سازمان‌دهی مجدد است، جریان‌های غیرلیبرال همبستگی و هماهنگی بیشتری نشان می‌دهند. در طول سال‌ها، چهره‌های فکری و سیاسی راست افراطی در هر دو سوی اقیانوس اطلس در زمینه‌های مشترکی همچون مهاجرت و نگرانی از زوال اخلاقی غرب ارتباطات گسترده‌ای برقرار کرده‌اند. نظریه توطئه «جایگزینی بزرگ» که توسط نویسنده فرانسوی رنو کاموس مطرح شده، در میان راست افراطی آمریکا و متحدان ترامپی او محبوبیت یافته است.

تلاش برای تشکیل یک «بین‌الملل پوپولیستی» تاکنون تنها موفقیت‌های محدودی داشته است؛ زیرا منافع عملی این گروه‌ها اغلب با هم در تعارض است. با این حال، ترامپ نقش نمادینی در پیوند دادن این جنبش‌های پراکنده دارد و برای نمونه، در مراسم تحلیف خود از چهره‌های برجسته راست افراطی اروپا دعوت کرد.

در سوی مقابل، اندیشمندان و سیاستمداران لیبرال فاقد تمرکز راهبردی مشابهی بوده‌اند. روابط میان دموکراسی‌های غربی تاکنون عمدتاً از طریق نهادهای رسمی و تعاملات سنتی جریان یافته و ارزش‌های مشترک در سخنرانی‌ها و دیدارهای رسمی تأکید شده است، مانند سخنرانی جو بایدن در ساحل نورماندی به مناسبت هشتادمین سالگرد عملیات دی‌دی. این وضعیت تا حدی ناشی از این تصور بوده است که ارزش‌های لیبرال پایه و اساس نظام بین‌المللی غربی هستند و نیازی به بازاندیشی ندارند؛ این ارزش‌ها مانند آب درون آکواریومی بوده‌اند که ماهی‌ها به آن توجه نمی‌کنند.

با ظهور چهره‌هایی مانند ترامپ و اوربان که دموکراسی لیبرال را به چالش می‌کشند، این فرضیات دیگر قابل اتکا نیستند. ضرورت دارد که مدافعان دموکراسی‌های لیبرال به اصول بنیادین بازگردند و گفت‌وگویی عمیق و گسترده میان میانه‌روهای آمریکای شمالی و اروپا ایجاد کنند. این گفت‌وگو باید فراتر از اقدامات نمادین و حمایت‌های اخلاقی رفته و شامل تعامل میان سیاستمداران، روشنفکران و رسانه‌ها برای تبادل ایده‌ها و تدوین چشم‌اندازی مشترک برای آینده باشد.

موضوعات مهمی که باید مطرح شوند عبارت‌اند از: چگونه می‌توان نسل جوان را نسبت به ارزش‌های پایدار دموکراسی و حاکمیت قانون نسبت به جذابیت رهبران کاریزماتیک قانع کرد؟ چگونه می‌توان سیاست‌های اقتصادی را طراحی کرد که از کارگران حمایت کند بدون آنکه به سیستم تجارت بین‌المللی یا مبارزه با تغییرات اقلیمی آسیب برساند؟ و چگونه باید به چالش‌های مهاجرت پاسخ داد؟ گفت‌وگوی فراآتلانتیک درباره این مسائل می‌تواند نقش مهمی در احیای ایده‌های لیبرال و توسعه برنامه‌های سیاسی توانمند برای دفاع از حکومت دموکراتیک در سال‌های آینده ایفا کند./منبع

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا