
سالهای بایدن: وقتی آمریکا شبیه اتحاد جماهیر شوروی در مراحل پایانی شد
بهگزارش اطلس دیپلماسی، یادداشت «سالهای بایدن: وقتی آمریکا شبیه اتحاد جماهیر شوروی در مراحل پایانی شد» که بهقلم ویتالی ریومشین (Vitaly Ryumshin) در راشا تودی (RT) منتشر شده است، استدلال میکند که ناتوانی نخبگان سیاسی آمریکا در پذیرش تغییر و تکیه بر رهبری شخص سالخوردهای چون بایدن، به یک نظام سالمندسالار و غیرپاسخگو منجر شد که شباهتهایی با اتحاد جماهیر شوروی در اوایل دهه ۱۹۸۰ دارد. در ادامه چکیده این مقاله را میخوانید.
جو بایدن -رئیس جمهور پیشین آمریکا- بار دیگر به دلیل حوادث نگرانکنندهای در کانون توجه قرار گرفته است. انتشار فایل صوتی مصاحبه او با «رابرت هر» -بازپرس ویژه- توسط آکسیوس، ناتوانی حافظه بایدن را تأیید کرد؛ او حتی تاریخ مرگ پسرش را بهیاد نیاورد. اندکی بعد، تشخیص سرطان پروستات تهاجمی او اعلام شد. سپس کتاب «گناه اصلی» نوشته «جیک تپر» (سیانان) و «الکس تامپسون» (آکسیوس) مدعی شد بایدن در دوره ریاست جمهوریاش عملا حکومتی نداشت و گروهی از نزدیکان و خانوادهاش، بهسبک پولیتبوروی شوروی، کشور را اداره میکردند. اکنون عبارت طنزآمیز «واشنگتن اوبکوم» که برگرفته از اوبکومهای (کمیتههای استانی) دوران اتحاد جماهیر شوروی است، به واقعیتی تلخ بدل شده است. نکته قابلتوجه، انتشار این افشاگریها توسط رسانههای لیبرال آمریکایی است که در سال ۲۰۲۴ از بایدن حمایت کردند.
چگونه آمریکا با نظام «نظارت و تعادل» خود به یک سالمندسالاری زیرپوستی رسید؟ این نتیجه مقاومت نخبگان سیاسی در برابر تغییر است. نسل سیاسی اوجگرفته در دهههای ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰، که آخرین نسل «اجماع» پساجنگ سرد بودند، با ایدههای منسوخ به قدرت چسبیدند. ظهور دونالد ترامپ در ۲۰۱۶ این اجماع را شکست. جمهوریخواهان جوان بهسمت ملیگرایی و پوپولیسم رفتند؛ در حالی که دموکراتها متأثر از لفاظیهای اوباما به سیاستهای هویتی و رفاه گسترده روی آوردند. نخبگان هر دو حزب از انتقال قدرت به نسل جدید هراس داشتند: جمهوریخواهان پس از تسلط پایگاه ترامپ، و دموکراتها از سر ترس از ترقیخواهان افراطی. بایدن بهعنوان چهرهای از عصر اجماع، بهعنوان یک «میانهرو» معرفی شد اما در واقع یک نگهبان موقت برای جلوگیری از فروپاشی بود.
بایدن مشابه برژنف در شوروی، نماد سیستمی شد که از مواجهه با واقعیت عاجز بود. قدرت به پشت پرده و حلقههای خانوادگی منتقل شد و تصمیمگیری به افرادی غیرپاسخگو واگذار گردید. حتی بایدن از نظرسنجیهای منفی محافظت میشد. این ناتوانی در تغییر رویکرد، بحران را طولانی کرد. دموکراتها پس از شکست سنگین در انتخابات ۲۰۲۴، همچنان از بازسازی اجتناب کردند. مرگ سه نماینده دموکرات در سال ۲۰۲۵، از جمله «جری کانلی» ۷۵ساله که رأی او میتوانست مانع تصویب قانون مالیاتی دونالد ترامپ شود، این ضعف را برجسته کرد.
این وضعیت یادآور مسکو در سال ۱۹۸۲ است. نهفقط به دلیل سن رهبران، بلکه بهخاطر جمود سیستمی. نخبگان آمریکا مانند حزب کمونیست شوروی، با سرکوب نسل جدید، کشور را به بنبست کشاندند. دونالد ترامپ با وجود سن بالا، با تکیه بر چهرههای جوان و پویا حزب جمهوریخواه را بازسازی کرده است؛ در حالی که دموکراتها در گذشته گیر کردهاند. من معتقدم تغییر اجتنابناپذیر است و مقاومت در برابر آن تنها فروپاشی را تسریع میکند. بایدن نهتنها بهعنوان فردی ناکام به کار دولت خود پایان داد، بلکه نمادی از سیستمی شد که از نوآوری و پاسخگویی بازمانده است.
این سالمندسالاری پیامدهای عمیقی برای آمریکا داشته است. اعتماد عمومی به نهادها کاهش یافته، شکافهای سیاسی عمیقتر شده، و واشنگتن در برابر چالشهای جهانی، از رقابت با چین گرفته تا بحرانهای داخلی، کند عمل کرده است. افشاگریهای اخیر، پرسشهایی درباره شفافیت و پاسخگویی در دموکراسی آمریکا مطرح کرده است. چگونه سیستمی که ادعای نظارت دارد، اجازه داد یک رئیس جمهور ناتوان توسط حلقهای غیرمنتخب هدایت شود؟ این شباهت با شوروی اواخر دورانش، هشداری برای آمریکاست که بدون تجدید نسل و ایدهها، به سوی زوال میرود.
درس بزرگتر این است که سیستمهای مقاوم و لجباز در قبال تغییر، محکوم به فروپاشیاند. آمریکا با انتخاب بایدن سعی کرد زمان را متوقف کند، اما فقط بحران را عمیقتر کرد. دونالد ترامپ با پیروزی در ۲۰۲۴ نشان داد که تغییر حتی اگر جنجالی، ناگزیر است. دموکراتها اگر به مقاومت ادامه دهند، خطر انقراض سیاسی را به جان میخرند. این تجربه برای دیگر دموکراسیها نیز درسآموز است: چسبیدن به گذشته، آینده را به خطر میاندازد. آمریکا برای بازیابی جایگاهش نیاز به رهبری پویا و سیستمی دارد که به جای انکار واقعیت، آن را بپذیرد و با آن سازگار شود./ منبع