آمریکاخارجیسیاست داخلی و جامعه

یک رسوایی چه معنایی دارد، در زمانی که همه چیز بی‌شرمانه است

رسوایی‌های مالی ترامپ، فساد و تضاد منافع را بر سیاست و رسانه‌های آمریکا آشکار کرد

به گزارش اطلس دیپلماسی، یادداشتی با عنوان « یک رسوایی چه معنایی دارد، در زمانی که همه چیز بی‌شرمانه است» به قلم جاناتان چیت (Jonathan Chait)  در نشریه آتلانتیک (Atlantic)  منتشر شده است. نویسنده در این مقاله به تحلیل رسوایی‌های مرتبط با دونالد ترامپ و مقایسه آن با پرونده‌های مشابه در دوران کلینتون می‌پردازد و به بحث در مورد نحوه برخورد رسانه‌ها و سیاست‌مداران با این موارد می‌پردازد. در ادامه، چکیده این مطلب آمده است.

خبر تخریب بخش شرقی کاخ سفید توسط دونالد ترامپ و برنامه‌ریزی برای بازسازی آن به ابعادی بزرگ‌تر با منابع خصوصی، موجی از خشم اولیه را به‌دنبال داشت که با دفاعیات شبه‌فلسفی و توجیهات پیچیده‌ای روبه‌رو شد. در ابتدا، روزنامه واشنگتن پست اظهار داشت که رئیس‌جمهور در سبک کلاسیک خود، ایده‌ای منطقی را به‌طور غیرمنتظره‌ای و شگفت‌آور دنبال می‌کند. روزنامه نیویورک تایمز و هیئت تحریریه وال استریت ژورنال نیز به‌همین رویکرد مشابه اشاره کردند: این که باید آرام باشیم، احساسات خود را کنار بگذاریم و ارزش عملی پروژه را به رسمیت بشناسیم.

اما اگر مسائل مربوط به تناسب و زیبایی‌شناسی را کنار بگذاریم (که در آن هیچ‌گونه صلاحیتی برای قضاوت ندارم)، باید موضوع را صرفاً از منظر فساد بررسی کنیم. ترامپ این پروژه را از طریق جمع‌آوری کمک‌های مالی از اهداکنندگانی که ممکن است منافع اقتصادی یا تجاری با دولت داشته باشند، تأمین کرده است. به‌طور سنتی، این رفتار یک رسوایی بزرگ به‌شمار می‌رفت. این مشابه به‌رسوایی‌ است که حدود یک دهه پیش اتفاق افتاد؛ یادآوری کنید که بنیاد کلینتون پس از پایان دوره ریاست جمهوری بیل کلینتون تأسیس شد تا کارهای خیریه‌ای همچون امدادهای بشردوستانه و سلامت عمومی را انجام دهد. اما این بنیاد پس از مدت کوتاهی به یک مسئله سیاسی تبدیل شد، زیرا گزارش‌ها نشان می‌داد که کمک‌های مالی ممکن است برای دسترسی به رئیس‌جمهور آینده و کسب منفعت از این ارتباطات باشد.

در سال ۲۰۱۶، برخی محافظه‌کاران به این وضعیت اعتراض کردند. روزنامه واشنگتن پست در آن زمان نوشت که برخی اهداکنندگان به بنیاد کلینتون ممکن است کمک‌های خود را به‌منظور خرید دسترسی به هیلاری کلینتون انجام داده باشند. این موضوع نگرانی‌هایی در مورد احتمال وجود تضاد منافع در صورت پیروزی هیلاری کلینتون در انتخابات ایجاد کرد. انتقادهای مشابه از سوی رسانه‌ها و مقامات دیگر نیز مطرح شد.

مانند تقریباً هر شکایت دیگری قبل از ترامپ، تمام این‌ها امروز کمی قدیمی و بی‌معنی به نظر می‌رسند. اما واقعیت‌های موجود دست‌کم به همان اندازه محکوم‌کننده هستند. درخواست‌های تأمین مالی برای ساخت سالن‌های رقص ۳۰۰ میلیون دلاری (تا لحظه انتشار—هزینه همچنان در حال افزایش است) نه توسط یک نامزد، بلکه توسط یک رئیس‌جمهور در حال خدمت صورت می‌گیرد. این پول نه به خیریه بلکه به پروژه‌ای عمومی اختصاص می‌یابد که بخشی از آن به تأمین سبک زندگی لوکس ترامپ کمک خواهد کرد. در حالی که بنیاد کلینتون تمام اهداکنندگان خود را افشا کرد، ترامپ بسیاری از اهداکنندگان سالن‌های رقص خود را مخفی نگه داشته است.

یکی از تفاوت‌های بزرگ این است که اقدامات ترامپ برای منافع شخصی او و دوستانش به‌طور علنی و آشکار صورت می‌گیرد که این موضوع عنصر معاوضه را به شکلی زشت‌تر به نمایش می‌گذارد. این تفاوت شبیه به خرید یک وعده غذایی برای یک قرار ملاقات نیست، بلکه بیشتر به آوردن دسته‌ای از پول نقد به یک خانه فحشا می‌ماند. در حالی که بنیاد کلینتون به‌دلیل تضاد منافع مورد انتقاد گسترده قرار گرفت، در مورد پروژه ترامپ، این نگرانی‌ها به‌طور ضعیف و کم‌اهمیت مطرح شده‌اند.

در نهایت، علیرغم اینکه ممکن است نگرانی‌ها در مورد فساد ناشی از این اهداها به اندازه کافی مهم نباشد، مشاهده اینکه یکی از بزرگ‌ترین رسوایی‌های دوران کلینتون امروزه کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد، نشان‌دهنده پایین آمدن استانداردهای رفتار سیاسی در دولت ترامپ است. تحلیلگران و رسانه‌ها به‌سختی قادر به‌پوشش کامل تخلفات ترامپ هستند. این وضعیت به‌گونه‌ای است که به‌نظر می‌رسد ترامپ از استانداردهای عادی رفتار سیاسی برخوردار است و به همین دلیل باید از او برای ارتکاب رسوایی‌های کوچک‌تر نیز ستایش نشود./ منبع

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا