آمریکاخارجینظام بین‌الملل و نهادها

چندقطبی‌گرایی را کارآمد کنیم

چگونه آمریکا باید در نظم نوین جهانی پیمایش کند و خود را با چندقطبی جدید تطبیق دهد.

به گزارش اطلس دیپلماسی، مقاله‌ای با عنوان «چندقطبی‌گرایی را کارآمد کنیم» به قلم اما اشفورد (Emma Ashford)  در فارن افرز (Foreign Affairs) منتشر شده است. این مقاله بر گذار از «لحظه تک‌قطبی» آمریکا به چندقطبی‌گرایی نامتوازن تمرکز دارد و استدلال می‌کند که دولت ترامپ به‌تازگی با پذیرش بار دفاعی بیشتر متحدان و انعطاف دیپلماتیک، گام‌های مثبتی برداشته، اما یک‌جانبه‌گرایی اقتصادی و تخریب ابزارهای نرم قدرت، فرصت‌های چندقطبی را هدر می‌دهد و آمریکا را در برابر رقبا آسیب‌پذیر می‌سازد. در ادامه، چکیده مطلب آمده است.

نظم جهانی در حال گذار از دوران تک‌قطبی به‌سمت چندقطبی‌گرایی نامتوازن است که چالش‌ها و فرصت‌های خاص خود را دارد. لحظه «تک‌قطبی» آمریکا به پایان رسیده و روندهای اقتصادی، جمعیتی و نظامی باعث شکل‌گیری جهانی پیچیده‌تر شده‌اند که ایالات متحده باید راهبرد خود را برای مدیریت آن تنظیم کند. برخلاف تصور اولیه دولت بایدن که یک نظم دوقطبی میان آمریکا و چین را پیش‌بینی می‌کرد، واقعیت نشان می‌دهد که جهان در مسیر چندقطبی پراکنده و متنوعی است که قدرت‌ها و بازیگران مختلف، هر یک با قابلیت‌های متفاوت، در آن نقش‌آفرینی می‌کنند.

برخلاف عقیده رایج که چندقطبی‌گرایی تهدیدی برای آمریکا است، چنین نظم جهانی می‌تواند امکان تقسیم بار رهبری را فراهم کند و آمریکا را قادر سازد با فشار بر متحدان برای افزایش سهم خود در حفاظت جمعی، منابع نظامی و اقتصادی خود را به اولویت‌های اصلی سوق دهد. دولت ترامپ گام‌هایی در این جهت برداشته است، از جمله افزایش بار دفاعی متحدان آسیایی و اروپایی و تمرکز منابع بیشتر در مناطق راهبردی مانند هند-آرام. در عین حال، سیاست‌های یک‌جانبه‌گرایانه اقتصادی و تخریب ساختارهای چندجانبه می‌تواند این فرصت‌ها را به‌خطر اندازد و ریسک‌های مرتبط با چندقطبی را افزایش دهد.

در عمل، تفکیک جهان به دو قطب یا چندقطب دارای مزایا و معایب است. نظم دوقطبی ممکن است سبب بروز منازعات تسلیحاتی و جنگ‌های قدرت بزرگ شود، اما نظم چندقطبی با اینکه ریسک درگیری‌های محلی را افزایش می‌دهد، همزمان هزینه دفاعی قدرت‌های بزرگ را کاهش می‌دهد. دولت آمریکا در دوره بایدن تمایل به بازسازی دوقطبی با تأکید بر تقابل مستقیم چین و ایجاد ائتلاف غربی داشت، اما این رویکرد با واقعیت‌های جهانی که چندجانبه و متنوع است، همخوانی نداشت. از این‌رو، آمریکا باید چندقطبی‌گرایی را پذیرفته و راهبردهای انعطاف‌پذیرتر و مسئله‌محوری را دنبال کند که امکان پوشش ریسک و مدیریت بهتر رقابت‌ها را میسر کند.

مشکل اصلی ترامپ، به‌رغم برخی گام‌های مثبت، ادامه یک‌جانبه‌گرایی تهاجمی است که نه‌تنها متحدان را در سردرگمی و بیگانگی قرار می‌دهد، بلکه چین را شریک قابل اعتمادتری جلوه می‌دهد. این سیاست‌ها، با تاکید بر اجبار اقتصادی و سیاسی، همزمان با تضعیف ابزارهای قدرت نرم آمریکا و خصومت با نظام‌های چندجانبه جهانی، وضعیت پیچیده و حساسی را ایجاد کرده‌اند که ممکن است آینده نظم جهانی را با مخاطرات زیادی روبه‌رو سازد. بنابراین، پیمایش موفق در نظام چندقطبی نوین نیازمند بکارگیری دیپلماسی منعطف، همکاری چندجانبه و توجه به منافع متنوع جهان است./ منبع

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا