چرا جمهوریخواهان و دموکراتها درباره بحران هزینههای درمانی اشتباه میکنند
بحران نظام سلامت آمریکا نه از شیوه تأمین مالی، بلکه از هزینههای بیرویه و ناکارآمدی در تصمیمگیریهای پزشکی ناشی میشود.
به گزارش اطلس دیپلماسی، یادداشتی با عنوان «چرا جمهوریخواهان و دموکراتها درباره بحران هزینههای درمانی اشتباه میکنند» نوشته پیتر آر. اورزاگ (Peter R. Orszag) در نیویورک تایمز (New York Times) منتشر شده است. این یادداشت به بررسی ناکارآمدیهای نظام سلامت آمریکا و تأثیر تصمیمهای پزشکی بر هزینههای کلان درمان میپردازد و نشان میدهد که مشکل اصلی نه در نحوه پرداخت، بلکه در ساختار و روند تصمیمگیری پزشکی است. در ادامه، خلاصه این یادداشت را میخوانید.
بحث اصلاح نظام سلامت آمریکا همواره به رقابتی بین افراد، بیمهها و دولت تبدیل شده است و اغلب تمرکز بر این است که چه کسی هزینهها را پرداخت کند. طرحهای اخیر در سنای آمریکا شامل پیشنهاد دموکراتها برای تمدید یارانههای اوباماکر سه ساله و طرح جمهوریخواهان برای تأمین مستقیم حسابهای پسانداز سلامت بوده است. اما مشکل اصلی افزایش حق بیمهها، نه در نحوه پرداخت، بلکه در هزینه کل نظام سلامت است. وقتی بخشی از بار مالی بر دوش بیمهها گذاشته میشود، بهطور طبیعی به مصرفکننده منتقل میشود تا سهامداران شرکت بیمه راضی باشند. اگر دولت با یارانههای بیشتر بار مالی را بپذیرد، این هزینهها به مالیاتدهندگان بازمیگردد. مشارکت بیشتر بیماران در هزینهها، همانطور که جمهوریخواهان پیشنهاد میکنند، تنها تأثیر محدودی بر هزینههای کلی دارد. بیمههای با کسری بالا و حسابهای پسانداز سلامت تنها در خدمات پزشکی قابل مقایسه و با ریسک متوسط مؤثرند، اما برای شرایط مزمن یا بحرانی کارآمد نیستند؛ کسی برای پیوند قلب در حال بحران یا شیمیدرمانی بهطور واقعی قیمتها را مقایسه نمیکند، بیمه دقیقاً برای محافظت افراد از این ریسکها طراحی شده است.
بخش بزرگی از هزینهها مربوط به موارد پیچیده و پرهزینه است. بر اساس دادههای سال ۲۰۲۲ سازمان تحقیقات و کیفیت سلامت، پنج درصد از بیماران بیشترین هزینهها را ایجاد میکنند و یک درصد بالاتر، بیش از ۲۱ درصد هزینهها را به خود اختصاص میدهد. در این شرایط، بیماران اغلب توانایی ارزیابی ضرورت یا کیفیت درمانها را ندارند و به توصیه پزشکان متکیاند، بنابراین تصمیمات پزشکان نقش کلیدی در میزان هزینهها دارد. بیشتر دادهها نشان میدهد که هزینههای مدیکر در مناطق مختلف بدون همبستگی با کیفیت درمان متفاوت است و بیماران در مناطق پرهزینه، تستها، اقدامات و روزهای بیمارستانی بیشتری دریافت میکنند. مطالعات بیماران جابهجا شده بین مناطق نشان میدهد که هزینهها بهشدت تحت تأثیر فرهنگ پزشکی محلی است نه شرایط بیمار. آزمایش مشابه در سیستم سلامت نظامی آمریکا نشان داد تا ۸۰ درصد تفاوتهای منطقهای ناشی از شیوههای درمانی محلی است و نه وضعیت سلامتی بیمار.
راهکار اصلی کاهش هزینهها تغییر نحوه تصمیمگیری پزشکان و کاهش مراقبتهای غیرضروری بدون آسیب به نتایج درمان است. بهکارگیری نسل بعدی هوش مصنوعی در تصمیمگیریهای بالینی میتواند سرعت قابلتوجهی در کاهش اقدامات غیرضروری ایجاد کند و پژوهشهای اخیر نشان میدهد ابزارهای هوش مصنوعی در تخصصهایی مانند انکولوژی و قلب موفق بودهاند. از منظر قانونی، یکسانسازی استانداردهای سهلانگاری پزشکی میتواند کمک کند، بهطوریکه پزشکانی که از دستورالعملهای مبتنی بر شواهد پیروی میکنند، در برابر مسئولیت محافظت شوند، بدون آنکه مسئولیت پزشکان نادیده گرفته شود. جایگزین مدل پرداخت بهازای خدمت، که حجم درمانها را افزایش میدهد، نیز حیاتی است. آزمایشهای مدیکر با مدل پرداخت یکجا برای یک دوره درمانی نتایج امیدوارکنندهای داشت، اما اغلب داوطلبانه و محدود بود. برآوردها نشان میدهد حدود یکچهارم هزینههای نظام سلامت آمریکا هدررفته است و با اصلاح مبتنی بر شواهد، خانوادههای دارای بیمه کارمندی میتوانند هزاران دلار صرفهجویی کنند. با وجود اینکه بیشتر آمریکاییهای زیر ۶۵ سال بیمه کارمندی دارند و ممکن است از تغییرات نظام بیمهای پرهیز کنند، راهحل واقعی نه در جنگ بر سر پرداخت هزینهها، بلکه در اصلاح ساختارهای پرهزینه و ناکارآمد پزشکی است و بدون آن، بحرانهای بیمهای همچنان ادامه خواهند داشت./ منبع



