چرا ترامپ از مدار جنگ خارج نمیشود؟

پیوند رقابت جهانی آمریکا و چین با بحرانهای غربآسیا و ونزوئلا در هم تنیده است.
به گزارش اطلس دیپلماسی، یادداشتی با عنوان «چرا ترامپ از مدار جنگ خارج نمیشود؟» نوشته محمد محمودیکیا در دیپلماسی ایرانی منتشر شده است. این مقاله رابطه مستقیم میان رفتار جنگطلبانه آمریکا در غرب آسیا و آمریکای لاتین با رقابت ژئواقتصادی و ژئوراهبردی واشنگتن و پکن را تحلیل میکند و نشان میدهد حفظ سیادت آمریکا بر منابع انرژی و نظم جهانی، محرک اصلی استمرار بحرانها و جنگهای نیابتی است. در ادامه، چکیده این یادداشت را میخوانید.
تحولات پرشتاب در غرب آسیا در پیوند مستقیم با تغییرات ساختاری در نظام بینالملل و رقابت قدرتهای بزرگ قرار دارد. جنگ اقتصادی میان آمریکا و چین که در دوران ریاستجمهوری دونالد ترامپ شدت گرفت، یکی از نشانههای این تغییر بنیادین است. این تقابل اقتصادی با هدف بازتعریف نظم جهانی و مقابله با قدرتیابی چین انجام میشود. برای تحقق چنین راهبردی، آمریکا نیازمند حفظ ثبات در اقتصاد و امنیت انرژی خود است تا از آسیبهای ناشی از جنگ تجاری با چین مصون بماند.
غرب آسیا در این میان نقش محوری دارد، زیرا تداوم جریان انرژی و تسلط بر منابع نفتی برای حفظ صنایع و هژمونی اقتصادی آمریکا حیاتی است. تمامی طرحهایی چون ابتکار صلح ابراهیم، معامله قرن یا حمایت از اسرائیل در چارچوب همین منطق اقتصادی و ژئوپلیتیکی قابل تبیین است. واشنگتن برای تضمین دسترسی مطمئن به انرژی و حفظ بازارهای مصرف جهانی، نیازمند برتری در غرب آسیا است؛ برتریای که از طریق تضعیف دولتهای مستقل و تقویت نیروهای نیابتی دنبال میشود. استمرار جنگ در این منطقه بهمنزله تلاشی آمریکایی برای آمادگی در برابر پیامدهای اقتصادی رقابت با چین تعبیر میشود. روند مشابهی را میتوان در آمریکای لاتین و بهویژه ونزوئلا مشاهده کرد؛ کشوری با بزرگترین ذخایر اثباتشده نفت جهان که صحنه رقابت مستقیم میان آمریکا، چین و روسیه است.
سیاست فشار حداکثری آمریکا علیه دولت نیکولاس مادورو نه صرفاً برای تغییر رژیم سیاسی، بلکه برای ممانعت از دسترسی رقبای راهبردی به نفت ارزان و حفظ نفوذ واشنگتن در حیات خلوت خود طراحی شده است. در مقابل، چین با سرمایهگذاریهای کلان در بخش انرژی ونزوئلا و حمایت از دولت مادورو بهدنبال ایجاد الگویی متفاوت از حکمرانی و مقابله با دکترین سلطهجویانه مونرو است. بدین ترتیب، عرصههای غربآسیا و آمریکای لاتین به میدانهای رقابت اقتصادی و ژئوپلیتیکی میان واشنگتن و پکن تبدیل شدهاند. تقسیم منابع و توجه آمریکا میان چند جبهه از جمله آسیا اقیانوسیه، غرب آسیا و اروپا، این کشور را وادار کرده است که در هر بحران با محاسبه دقیق منافع اقتصادی خود وارد شود تا هزینههای جنگ قابل جبران باشد.
بحرانهای یادشده علاوهبر اهداف اقتصادی، بستری برای آزمودن ابزارهای قدرت نیز فراهم میکنند؛ از جمله تحریمهای مالی در سوی آمریکا و تلاش چین برای ایجاد نظامهای مالی جایگزین در سوی دیگر. رقابت بر سر نهادها و اتحادهای بینالمللی چون ناتو، بریکس یا ابتکار کمربند و جاده نیز جلوهای دیگر از این مواجهه است. در این شرایط، مناطق برخوردار از منابع راهبردی مانند انرژی و موقعیت ژئوپلیتیکی ویژه، به محور اصلی منازعه بر سر شکلدهی نظم آینده جهان تبدیل میشوند. در جمعبندی، بحرانهای غربآسیا و ونزوئلا ادامه همان رقابت گستردهتر میان آمریکا و چین بر سر تعریف نظم قرن بیست و یکم است. وجود قدرتهای ثالث میتواند مانع دوقطبیشدن کامل نظم جهانی و بستری برای کنشگری مستقل دیگر بازیگران فراهم کند. در این میان، جمهوری اسلامی ایران با تکیه بر منطق مقاومت و پشتیبانی از اراده ملتهای منطقه در برابر سیاستهای سلطهجویانه آمریکا، در پی ایجاد منطقهای مستقل و قدرتمند است تا از شدت تنشهای جهانی بکاهد. استمرار جنگ در غرب آسیا میتواند تلاشی برای در هم شکستن این گفتمان مقاومت و جلوگیری از همافزایی اجتماعی ملتها در برابر هژمونی آمریکایی باشد./ منبع



