اختصاصی اطلس

چالش چین در برابر هژمونی غرب: ظهور نظمی نوین در جهان

نظم جهانی تحت هدایت آمریکا نشانه‌هایی از فروپاشی بروز داده است. پس از سه دهه برتری بلامنازع، ایالات متحده اکنون با بزرگ‌ترین چالش خود از زمان جنگ سرد روبه‌روست؛ چالشی نه از جانب یک رقیب نظامی، بلکه از سوی قدرتی در حال صعود که چشم‌اندازی متفاوت برای اداره جهان ارائه می‌دهد. چین دیگر به پیروی از قواعد غربی رضایت نمی‌دهد. پکن با راهبردی منسجم، از طریق نوآوری‌های دیپلماتیک، تقویت توان نظامی و ایجاد زیرساخت‌های اقتصادی که از مسیرهای سنتی تحت سلطه غرب می‌گریزد، برای بازآرایی حکمرانی جهانی گام برداشته است.

این اقدامات فراتر از نمایش سیاسی‌اند. ابتکارات اخیر چین، از میزبانی اجلاس تحول‌آفرین سازمان همکاری شانگهای تا گشایش مسیرهای تجاری قطب شمال، بخشی از تلاشی هماهنگ برای ساخت نهادهای موازی است که می‌توانند به‌تدریج جایگزین نظام‌های غربی شوند. این تحول، فراتر از ژئوپلیتیک، تمامی ابعاد تجارت، امنیت و حکمرانی جهانی را دربرمی‌گیرد. جهان اکنون شاهد تولد نظمی چندقطبی است که چین به‌عنوان معمار اصلی آن قد علم کرده است.


انقلاب دیپلماتیک: شانگهای به‌مثابه برتون وودز جدید

اجلاس سازمان همکاری شانگهای نقطه عطفی در روابط بین‌الملل بود. هنگامی که شی جین‌پینگ، ولادیمیر پوتین و نارندرا مودی، رهبرانی که نماینده نزدیک به نیمی از جمعیت جهان و یک‌سوم تولید ناخالص داخلی جهانی‌اند، در کنار یکدیگر حاضر شدند، تصویری قدرتمند از همبستگی ارائه کردند که به‌طور مستقیم پیش‌فرض‌های غرب درباره رهبری جهانی را به چالش کشید.

پیشنهادهای شی در این اجلاس، جاه‌طلبانه و در عین حال حساب‌شده بود. تأسیس بانک توسعه سازمان همکاری شانگهای، امکان تأمین مالی مستقل از نهادهای تحت نفوذ غرب، مانند بانک جهانی، را فراهم آورد. سکو‌های مشترک انرژی، وابستگی اعضا به بازارها و نظام‌های پولی غربی را کاهش می‌دهند. مهم‌تر از همه، پکن با تعهد به ارائه ۱.۴ میلیارد دلار وام توسعه فوری و اعلام استقرار کامل سامانه ناوبری بیدو به‌عنوان جایگزینی برای GPS، گامی با پیامدهای عمیق در حوزه‌های نظامی و غیرنظامی برداشت.

مشارکت نارندرا مودی نیز از اهمیتی ویژه برخوردار بود. سفر او به چین، پس از هفت سال، نشان‌دهنده رویکرد روزافزون هند به موازنه میان قدرت‌های بزرگ، به‌جای وابستگی به یکی از آن‌ها، بود. با وجود تنش‌های مرزی با چین، دهلی‌نو ارزش حفظ استقلال راهبردی در جهانی فزاینده دوقطبی را درک کرده است. این رویکرد عمل‌گرایانه، که همکاری را با رقابت پیوند می‌دهد، می‌تواند به ویژگی بارز نظم نوظهور تبدیل شود.

پیام زیرین اجلاس آشکار بود: قدرت‌های غیرغربی قادرند بدون میانجی‌گری آمریکا، هماهنگی مؤثری برقرار کنند. دهه‌ها، واشنگتن فرض می‌کرد که ابتکارات بزرگ جهانی به رهبری یا تأیید آن وابسته است. اما دستورکار گسترده سازمان همکاری شانگهای نشان می‌دهد که این دوران شاید به پایان رسیده باشد.

نمادگرایی نظامی و پیام‌رسانی راهبردی

چین با نمایش هوشمندانه‌ای از قدرت نظامی، ابتکارهای دیپلماتیک خود را تقویت کرد. رژه آگوست ۲۰۲۵، که به مناسبت سالگرد پایان جنگ جهانی دوم برگزار شد، فراتر از یک مراسم نمادین بود؛ این رویداد، پیامی راهبردی با مخاطبانی گسترده را منتقل کرد.

حضور ولادیمیر پوتین و کیم جونگ‌اون در کنار شی جین‌پینگ، اتحادی از قدرت‌های اقتدارگرا را به نمایش گذاشت که سرزمین‌های پهناور، سلاح‌های هسته‌ای و منابع حیاتی را در اختیار دارند. این رژه، فناوری‌های پیشرفته نظامی چین را به رخ کشید و هم‌زمان روایت تاریخی مقاومت در برابر امپریالیسم را زنده کرد؛ این امر، یادآوری روشنی است از اینکه چین خود را ملتی می‌بیند که در گذشته قربانی شده و اکنون توان دفاع از منافع خود را دارد.

تحلیلگران غربی به‌درستی اشاره می‌کنند که ارتش چین از تجربه رزمی گسترده بی‌بهره است و با چالش‌های عملیاتی قابل‌توجهی روبه‌روست. با این حال، در عرصه روابط بین‌الملل، ادراک اهمیتی فراتر از توانمندی‌های خام دارد. پیام این رژه آشکار بود: چین خواستار به‌رسمیت‌شناخته‌شدن به‌عنوان قدرتی کامل است، نه صرفاً غول اقتصادی وابسته به تضمین‌های امنیتی ایالات متحده.

قمار قطبی: بازآرایی مسیرهای تجارت جهانی

شاید جسورانه‌ترین اقدام چین، خاموش‌ترین آن باشد که همانا عبارت است از گشایش مسیرهای کشتیرانی قطب شمال که می‌تواند تجارت جهانی را دگرگون سازد. «اکسپرس قطب شمال» زمان حمل‌ونقل از شرق آسیا به اروپا را از چهل روز از طریق کانال سوئز به تنها هجده روز در آب‌های شمالی کاهش می‌دهد. این مسیر، صرفه‌جویی ۵۵درصدی در زمان که به کاهش چشمگیر هزینه‌ها و برتری‌های زنجیره تأمین منجر می‌شود را در پی دارد.

این ابتکار، جلوه‌ای از راهبرد ژئواکونومیک چین است؛ یعنی خلق زیرساخت‌هایی که جایگزین نظام‌های تحت سلطه غرب شوند و همزمان وابستگی‌های جدیدی به سود پکن ایجاد کنند. مسیر قطبی، آسیب‌پذیری چین در برابر اختلال در گلوگاه‌هایی راهبردی مانند سوئز، مالاکا یا هرمز را کاهش می‌دهد؛ گذرگاه‌هایی که قدرت دریایی غرب می‌تواند تجارت چین را به خطر اندازد.

نگرانی‌های زیست‌محیطی درباره کشتیرانی در قطب شمال جدی است و اعتراضات بین‌المللی را برمی‌انگیزد. با این حال، انگیزه‌های اقتصادی ممکن است تعیین‌کننده باشند. شرکت‌های اروپایی، که زیر فشار رقابت قرار دارند، به‌سختی می‌توانند مسیرهایی را نادیده بگیرند که هزینه و زمان حمل‌ونقل را به‌طور چشمگیری کاهش می‌دهد، حتی اگر این انتخاب پیامدهای زیست‌محیطی به همراه داشته باشد.

منطق راهبردی: چندقطبی‌گراییِ هدفمند

این ابتکارهای دیپلماتیک، نظامی و اقتصادی، بخشی از راهبردی یکپارچه‌اند که به‌دنبال عادی‌سازیِ چندقطبی‌گرایی و تثبیت چین به‌عنوان رهبر طبیعی کشورهای غیرغربی است. رویکردِ پکن در تضاد آشکار با سیاست‌های یک‌جانبه دونالد ترامپ قرار دارد، جایی که تعرفه‌ها و تحریم‌ها جای اتحادسازی و چندجانبه‌گرایی را گرفته‌اند.

چین روایتی متفاوت ارائه می‌دهد: توسعه مشترک به‌جای رقابت حاصل‌جمع صفر، نوآوری نهادی به‌جای نقض قواعد، و احترام به حاکمیت ملی به‌جای دموکراتیزاسیون تحمیلی. این پیامِ به‌ویژه در جنوب جهانی طنین‌انداز است، جایی که خاطرات تلخِ استعمارِ غربی هنوز زنده‌اند و نیازهای توسعه‌ای همچنان فوریت دارند.

با این حال، این راهبرد با چالش‌های جدی روبه‌روست. رقابت میان چین و هند می‌تواند هرگونه ائتلاف ضدغربی بالقوه را تضعیف کند. قدرت اقتصادی و نظامی ایالات متحده همچنان بی‌مانند است و واشنگتن به‌سادگی برتری جهانی خود را واگذار نخواهد کرد. افزون بر این، مدل حکمرانی اقتدارگرایانه چین و کارنامه زیست‌محیطی ضعیف آن، توانایی پکن در جلب قدرت نرم را محدود می‌سازد.

اهمیت موضوع: جهانی در آستانه تحول

با این وجود این چالش‌ها، مانع از تحول بنیادین در نظم جهانی نمی‌شوند. تاریخ نشان می‌دهد که قدرت‌های در حال صعود، دیر یا زود، نظام‌های بین‌المللی را با توزیع نوین قدرت و منافع همسو می‌سازند. ابتکارهای چین در سال ۲۰۲۵ گواه آن است که این دگرگونی هم‌اکنون آغاز شده است.

پیامدهای این روند، ژرف و گسترده است. نهادهای حکمرانیِ جهانی پس از جنگ جهانی دوم، مانند شورای امنیت سازمان ملل، بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول، ممکن است با کاهش نفوذ و شتاب‌گیری نهادهای موازی روبه‌رو شوند. جریان‌های تجاری احتمالاً بیش از پیش از مسیرها و نظام‌های مالی سنتی فاصله می‌گیرند. توازن‌های نظامی نیز با ظهور ائتلاف‌های نوین دگرگون خواهند شد.

برای ایالات متحده، گزینه‌ای روشن پیشِ رو است: یا با واقعیت چندقطبی‌گرایی سازگار شود یا خطر انزوای فزاینده را بپذیرد. برای همسایگان و شرکای بالقوه چین، چالش اصلی، یافتن تعادلی ظریف میان همکاری با پکن و حفظ پیوندها با واشنگتن است. برای شهروندان جهان، پرسش بنیادین این است که آیا نظام‌های رقیب می‌توانند به‌گونه‌ای مسالمت‌آمیز همزیستی کنند یا رقابت قدرت‌های بزرگ، همکاری‌های بین‌المللی در زمینه‌هایی چون تغییرات اقلیمی، عدم اشاعه هسته‌ای و توسعه اقتصادی را به مخاطره خواهد انداخت.

چشم‌انداز چین برای نظم نوین جهانی دیگر آرمانی دور از دسترس نیست؛ این چشم‌انداز به مرحله اجرا درآمده است. نهادها در حال شکل‌گیری، مسیرها در حال گشایش و شراکت‌ها در حال تثبیت‌اند. واکنش غرب، تعیین‌کننده خواهد بود که آیا این گذار از راه مصالحه و همکاری پیش می‌رود یا به‌سوی تقابل و منازعه سوق می‌یابد. ثبات آینده جهان شاید به همین انتخاب بستگی داشته باشد.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا