آسیاآفریقاآمریکااروپاانتخاب سردبیرخارجینظام بین‌الملل و نهادها

غیرممکن بودن چندجانبه‌گرایی کنونی

به گزارش اطلس دیپلماسی، یادداشتی با عنوان «غیرممکن بودن چندجانبه‌گرایی کنونی» نوشته‌ی لاوانیا مانی (Lavanya Mani) در بنیاد آبزرور (Observer Research Foundation) منتشر شده است. این یادداشت بیان می‌کند که نظام چندجانبه‌گرایی جهانی به‌دلیل تغییر موازنه قدرت، ظهور بازیگران غیردولتی و فرسایش قواعد و ائتلاف‌های سنتی، دیگر توانایی تنظیم و هدایت روابط بین‌الملل را ندارد و در حال فروپاشی است. در ادامه، چکیده این یادداشت را می‌خوانید.


نظام چندجانبه‌گرایی کنونی در حال فروپاشی است، زیرا جابه‌جایی قدرت‌ها، ظهور بازیگران غیردولتی، شکاف در ائتلاف‌ها و قواعد کهنه، حکمرانی جهانی را به یک بازی‌ بی‌داور و غیرقابل انجام بدل کرده است. در حالی‌که رهبران جهان در هشتادمین مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۲۰۲۵ بار دیگر خواستار اصلاح چندجانبه‌گرایی شدند، بحث‌ها هنوز حول محور عدالت یا کارایی می‌چرخد؛ با این‌ حال، واقعیت این است که این نظام نه عادلانه است و نه کارآمد. مسئله بنیادی‌تر آن است که ما هنوز در پی اجرای بازی‌ای هستیم که قواعدش دیگر کارایی ندارد. اگر چندجانبه‌گرایی را همچون یک ورزش در نظر بگیریم، وقتی عناصر بنیادین آن تغییر کند، خودِ بازی نیز به شکل فعلی غیرممکن می‌شود.

در جهان امروز، بحث میان دوقطبی یا چندقطبی‌بودن ادامه دارد. با وجود ادعای چندقطبی‌بودن، آنچه آشکار است، تغییر هم‌پیمانی‌ها و قدرت در حوزه‌های اقتصادی و امنیتی است. در سال ۲۰۲۵، گروه بریکس با یازده عضو کامل و ۱۰ کشور شریک، در آسیا، آفریقا، غرب آسیا و آمریکای لاتین گسترده شده و نزدیک به ۴۹/۵ درصد جمعیت جهان، ۴۰ درصد تولید ناخالص داخلی جهانی (بر اساس برابری قدرت خرید) و ۲۶ درصد تجارت جهان را در بر می‌گیرد. این گروه اکنون ستون رشد اقتصادی جهان است و مسیر انرژی و کالا را تعیین می‌کند: ۹۴ درصد از پروژه‌های زغال‌سنگ در دست ساخت، ۴۰ درصد ظرفیت درحال‌توسعه نفت و گاز و ۵۱ درصد برق خورشیدی جهان در اختیار آن است. همچنین ۴۲ درصد تولید جهانی غذا متعلق به کشورهای بریکس است و طرح بورس غلات این گروه به رهبری روسیه می‌تواند بازارهای غلات و قیمت‌ها را در سطح جهانی تحت تأثیر قرار دهد. به این ترتیب بریکس به بازیگری بدل شده است که می‌تواند در بازارهای کالا و انرژی نقش تعیین‌کننده داشته باشد.

در مقابل، اتحاد فراآتلانتیک دچار شکاف شده است. تهدیدهای ترامپ برای خروج از ناتو در صورت افزایش نیافتن بودجه دفاعی متحدان و آغاز دوباره جنگ تعرفه‌ها میان آمریکا و اتحادیه اروپا در دوران دوم ترامپ نشانه‌ای از این فرسایش است. اتحادیه اروپا در پاسخ، بر کالاهای آمریکایی تا ۲۶ میلیارد یورو تعرفه وضع کرد، درحالی‌که ایالات متحده نیز صادراتی به ارزش بیش از ۱۸ میلیارد یورو را هدف قرار داده بود. اروپا با فشار بدهی و کسری بودجه، در رسیدن به اهداف دفاعی ناتو ناتوان است.

در غیاب نقش رهبری ایالات متحده، که پس از جنگ جهانی دوم نظم جهانی را بنیان نهاده بود، اکنون هیچ داوری بر این بازی نظارت ندارد و نظام بی‌مرکز شده است. در همین حال، راهبرد‌های جدید قدرت شامل جنگ تعرفه‌ها، نظارت فرامرزی و شکل‌دهی دستورکارهای جهانی از طریق نهادهای غیردولتی است. اما معیارهای سنجش مانند اهداف توسعه پایدار و توافق پاریس همچنان به الگوهای منسوخ وابسته‌اند و به‌دلیل نبود ضمانت اجرا، بیشتر آرمان‌گرایانه‌اند.

در نهایت، چندجانبه‌گرایی امروز نه اهداف مشترکی دارد و نه ارزش‌های بنیادین آن پایدار مانده است. آنچه نظم جهانی می‌نماید، در واقع آشفتگی ساختاری است؛ زیرا بازی از نظام پیشی گرفته و حکمرانی جهانی در پی جبران است. اجماع جهانی بر سر اصلاح وجود دارد، اما بی‌اعتمادی و بن‌بست حاکم شده است. وقتی هیچ بازیگری دیگر نخواهد در این بازی شرکت کند، نظام نه‌تنها متوقف، بلکه فرو می‌پاشد و عرصه جهانی بی‌نگهبان می‌ماند. / منبع

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا