طرحهای امنیتی اروپا باید فراتر از حیاط خلوتش بروند
به گزارش اطلس دیپلماسی، مقالهای با عنوان «طرحهای امنیتی اروپا باید فراتر از حیاط خلوتش بروند» که به قلم چلس میچتا (Chels Michta) در مرکز تحلیل سیاست اروپا (CEPA) منتشر شده است، استدلال میکند که افزایش تعهدات دفاعی ناتو به پنج درصد تولید ناخالص داخلی تا سال ۲۰۳۵، اگرچه گامی مثبت است، اما باید با دیدگاهی جهانیتر همراه شود که اروپا را به حمایت از بازدارندگی آمریکا در هند-آرام و سایر مناطق کلیدی متصل کند. نویسنده بر لزوم یکپارچگی راهبردی بین آتلانتیک و پاسیفیک تأکید دارد. در ادامه، بهره سخن این مقاله را میخوانید.
تصمیم اخیر کشورهای عضو ناتو در اروپا برای افزایش هزینههای دفاعی تا سقف پنج درصد تولید ناخالص داخلی تا سال ۲۰۳۵، گامی مهم در جهت بازسازی توان نظامی اروپا تلقی شده است. این تصمیم که در اجلاس اخیر لاهه اتخاذ شد، اگرچه با تردیدهایی درباره پایداری آن در یک دهه مواجه است، اما نشاندهنده عبور اروپا از مرحله گفتوگوهای نظری درباره بازآرایی نظامی به مرحله عمل است.
در بیانیه نهایی اجلاس لاهه، با زبانی نسبتاً کوتاه اما قاطع، عزم و جدیت کشورهای عضو در مواجهه با تهدیدات امنیتی آشکار بود. این امر به دولت بایدن و کشورهای اروپایی اجازه داد تا نشست را موفقیتآمیز ارزیابی کنند. با این حال، نمیتوان این تعهدات جدید را صرفا در چارچوب تهدید روسیه در اروپا تحلیل کرد، بلکه باید آنها را در بستر ژئوپلیتیکی گستردهتری که شامل چین، ایران و کره شمالی نیز میشود در نظر گرفت.
دموکراسیهای غربی اکنون با تهدیدی جهانی مواجه هستند که توسط یک بلوک اقتدارگرا متشکل از روسیه، چین، ایران و کره شمالی هدایت میشود. این کشورها بهدنبال تضعیف ساختار امنیتی هستند که ایالات متحده و متحدانش در چند دهه ساختهاند. تفاوت بین حفظ حداقلی از ثبات نظاممند و ورود به یک رویارویی نظامی تمامعیار در چهار منطقه کلیدی رقم خواهد خورد: اروپا، غرب آسیا، شبهجزیره کره و هند-آرام.
دو منطقه از این چهار حوزه یعنی اروپا و غرب آسیا، هماکنون درگیر جنگاند و دو منطقه دیگر نیز بهشدت در معرض خطر قرار دارند. کره شمالی با برنامه تهاجمی موشکی و هستهای و چین با توسعه نیروی دریایی و افزایش توان نظامی، تهدیدات فزایندهای را متوجه نظم منطقهای و جهانی کردهاند.
بهرغم این خطرات، راهبرد امنیتی غرب در سالهای اخیر تمایل داشته که هر منطقه را بهعنوان یک حوزه عملیاتی مجزا تلقی کند؛ رویکردی که از دوران دولت اوباما و ایده «محور آسیایی» شکل گرفت. این نگاه به جداسازی جغرافیایی تهدیدات باعث شده تا اروپا بیشتر بر «حیاط خلوت» خود تمرکز کند. اما چنین تفکیکی دیگر پاسخگو نیست.
اروپا باید خود را بخشی از یک معماری بازدارندگی جهانی بداند و در راستای کمک به حفظ امنیت در حوزه هند-آرام نیز ایفای نقش کند. تمرکز بلندمدت آمریکا بر تهدید چین، اجتنابناپذیر است و اروپا نمیتواند صرفا به مقابله با روسیه بسنده کند. چین نهتنها تهدیدی منطقهای بلکه تهدیدی نظاممند علیه منافع ایالات متحده و نظم جهانی لیبرال است.
در همین راستا، باید از تعهدات جدید اروپا در قالب ناتو بهعنوان زمینهای برای ایجاد همافزایی راهبردی میان حوزههای آتلانتیک و پاسیفیک یاد کرد. بازسازی توان دفاعی اروپا در چارچوب ناتو نهتنها فشار مالی آمریکا را کاهش میدهد، بلکه بستر همکاری فنی، اطلاعاتی و عملیاتی نزدیکتر بین دو سوی آتلانتیک را فراهم میکند.
با این حال، موفقیت این راهبرد در گروی آن است که تلاشهای دفاعی اروپا به شکلی یکپارچه و همسو با زیرساخت صنعتی و نظامی آمریکا انجام شود. این یعنی باید همکاریها در حوزههایی چون فرماندهی و کنترل، بهاشتراکگذاری اطلاعات، هدفگیری و توسعه سامانههای مدیریت میدان نبرد بهشکل ساختاری و یکپارچه میان طرفین شکل بگیرد.
در نهایت، بازاندیشی در پیوند میان حوزههای آتلانتیک و پاسیفیک نباید صرفا در بیانیههای سیاسی خلاصه شود، بلکه نیازمند تصمیمات عملی درباره تدارکات نظامی، خرید تسلیحات و استقرار نیروهای آماده در میدان است.
تنها از طریق این هماهنگی عملیاتی میتوان اطمینان یافت که امنیت در دو سوی اقیانوس اطلس و آرام، بهعنوان یک مسئلهی امنیتی یکپارچه و غیرقابل تفکیک درک و مدیریت خواهد شد. اروپا باید مسئولیت بیشتری در این مسیر بپذیرد و بهجای نگاه محدود منطقهای، به یک بازیگر ژئوپلیتیکی جهانی تبدیل شود./ منبع



