امنیت و دفاعخاورمیانهداخلی

اهداف و راهبرد حمله اسرائیل به ایران

به گزارش اطلس دیپلماسی، یادداشتی با عنوان «اهداف و راهبرد حمله اسرائیل به ایران» منتشرشده در اندیشکده تهران، رویکرد مرحله‌ای آمریکا و اسرائیل در مهار ایران را بررسی می‌کند و نشان می‌دهد راهبرد اصلی، تضعیف قابلیت‌های بازدارنده ایران و مدیریت یک نبرد فرسایشی است؛ در این یادداشت به بهره‌گیری از دیپلماسی، فشار اقتصادی و عملیات نظامی به عنوان اجزای مکمل سناریوی مهار اشاره شده است. در ادامه، چکیده این مطلب آمده است.


در سال‌های اخیر، تحولات نظام بین‌الملل و غرب‌آسیا وارد مرحله‌ای بی‌ثبات و منازعه‌آمیز شده است. ساختار یک‌قطبی حاکم بر جهان پس از فروپاشی شوروی با چالش‌های جدی روبه‌رو شده و سیاست‌های آمریکا برای حفظ موقعیت خود به سمت استفاده عریان از قدرت و بی‌توجهی به چارچوب‌های حقوقی و گفتمانی رفته است. در این میان، منطقه غرب آسیا به‌عنوان مرکز ژئوپلیتیک رقابت جهانی بیش از پیش اهمیت یافته و ایران نقش مانع اصلی برای تحقق برنامه‌های آمریکا در منطقه را ایفا می‌کند.

در این چارچوب، آمریکا با محوریت اسرائیل اقدام به اجرای چندلایه‌ای از راهبردهای مهار علیه ایران کرده است. این راهبردها شامل تشکیل و حمایت از ائتلاف‌های منطقه‌ای، تقویت اقدامات اطلاعاتی و سایبری، وضع تحریم‌های اقتصادی،‌ توسعه حضور نظامی در منطقه و همچنین تلاش مضاعف برای مهار تنش‌ها در سطحی خاص و جلوگیری از درگیر شدن منافع حیاتی آمریکا شده است. در همین راستا، بهره‌گیری از مذاکرات هسته‌ای نه تنها به عنوان ابزار دیپلماتیک، بلکه در قالب یک راهبرد کلان برای اتلاف وقت و پیشبرد سایر طرح‌های امنیتی نیز مورد توجه قرار گرفته است.

در سیاست گام به گام اخیر، اقدامات مبتنی بر فشار چندوجهی موجب شد فرصت لازم جهت اجرای فاز نهایی مهار ایران فراهم شود. هدف اصلی آمریکا و اسرائیل، تضعیف قدرت دفاعی و بازدارندگی ایران، ایجاد شکاف‌های درونی، از میان بردن قابلیت‌های کلیدی نظامی و سیاسی، به حاشیه راندن جایگاه ایران در معادلات منطقه‌ای و در نهایت حرکت به سمت تغییر ساختار یا رفتار حکمرانی در ایران است؛ اهدافی که بدون تغییرات تدریجی محقق نمی‌شوند.

یکی از ابزارهای کلیدی این راهبرد، مدیریت سطح تنش و کنترل نوع واکنش‌ها از سوی ایران و محور مقاومت است تا اقدامات آمریکا و اسرائیل در معرض واکنش شدید ایران قرار نگیرد و منطقه به سمت جنگ گسترده‌تر سوق داده نشود. تلاش شده با استفاده از عملیات‌های محدود و تاکتیکی، ظرفیت بازدارندگی ایران کاهش و مسیر برای سناریوهای پرریسک‌تر فراهم شود. در این میان، هرگونه اقدام نظامی، حتی با دامنه محدود، دارای پیامدهای منطقه‌ای و بین‌المللی بسیار مهمی خواهد بود. این اقدامات نه صرفاً با هدف تغییر فوری توازن قوا، بلکه با هدف تضعیف تدریجی موقعیت نظامی و بازدارنده ایران صورت می‌گیرد.

سیاست فشار حداکثری که از اعمال تحریم‌های اقتصادی سخت، فشار دیپلماتیک، عملیات‌های اطلاعاتی و سایبری، برهم‌زدن ثبات داخلی و تقویت مخالفان ایران پیروی می‌کند، پایه‌های اصلی این راهبرد را تشکیل می‌دهد. در این راستا، اقدام اخیر اسرائیل علیه ایران را باید حلقه‌ای از زنجیره عملیات‌های ترکیبی دانست که هدف‌گذاری آن عبور از آستانه شکستن موازنه قدرت و فراهم‌سازی زمینه برای سایر طرح‌های ضدایرانی است.

علاوه بر این، نقشه راه بحران‌آفرینی علیه ایران متکی به ایجاد اجماع منطقه‌ای، بهره‌برداری از فرصت‌ها برای تضعیف ظرفیت‌های بازدارندگی و افزایش هزینه‌های راهبردی برای جمهوری اسلامی است. این روند با توسل به فشار اقتصادی، خرابکاری در زیرساخت‌ها، عملیات روانی و نظامی، و همچنین تقویت ساختارهای ائتلافی ضدایرانی دنبال می‌شود. همچنین بهره‌گیری از مذاکرات هسته‌ای به عنوان ابزاری برای اتلاف وقت و خریدن زمان برای پیشبرد سایر طرح‌های امنیتی-اطلاعاتی و نظامی نیز از دیگر ابعاد این راهبرد است.

در چنین شرایطی، ایران نیازمند راهبردی است که نه تنها برای مقابله با درگیری‌های کوتاه مدت، بلکه برای یک نزاع فرسایشی بلندمدت نیز آمادگی لازم را داشته باشد. این رویکرد باید شامل تقویت بازدارندگی فعال، مقابله با فشار اقتصادی و اطلاعاتی، و حفظ یکپارچگی داخلی باشد تا بتوان در برابر تهدیدات چندوجهی مقاومت کرد. به نظر می‌رسد هیچ یک از طرفین، به زودی از اهداف خود منصرف نخواهند شد و تنها راهکار، افزایش تاب‌آوری داخلی و اتخاذ رویکردهای هوشمندانه در برابر فشارها است. در این میان، هرگونه تحول نیازمند ارزیابی دقیق اهداف و راهبرد دشمن و تدوین برنامه‌ای جامع و بلندمدت است که توانایی مقابله با چالش‌های پیچیده و چندلایه را داشته باشد./ منبع

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا