چه عواملی منجر به بحران اخیر بین هند و پاکستان شد؟
به گزارش اطلس دیپلماسی، مقالهای با عنوان «چه عواملی منجر به بحران اخیر بین هند و پاکستان شد؟» نوشتهی دیا اشتاکالا (Diya Ashtakala)، و منتشرشده در مرکز مطالعات استراتژیک و بین المللی (CSIS)، به بررسی ابعاد نظامی، دیپلماتیک و راهبردی تنش اخیر میان هند و پاکستان میپردازد. نویسنده با تحلیل حملات موشکی هند به پاکستان و واکنشهای دو طرف، نشان میدهد که تشدید بحرانها در نتیجه اقدامات تلافیجویانه، استفاده از فناوریهای جدید نظامی و تنشهای هستهای میتواند به بحرانهای جدیتر در آینده منجر شود. در ادامه، چکیده مطلب را میخوانید.
در تاریخ ۷ می ۲۰۲۵، هند حملاتی موشکی را علیه اهدافی در خاک پاکستان و منطقه جامو و کشمیر تحت کنترل پاکستان انجام داد. به گفته مقامات هندی، این حملات زیرساختهای تروریستی را هدف قرار داده بود، اما پاکستان این ادعا را رد کرد و حملات را نقض حاکمیت خود دانست. این تنش نظامی در پی حملهای تروریستی در شهر پاهالگام واقع در کشمیر تحت کنترل هند آغاز شد که طی آن ۲۵ نفر کشته شدند. گروه مقاومت موسوم به جبهه مقاومت (TRF) که شاخهای از گروه تروریستی لشکر طیبه محسوب میشود، مسئولیت این حمله را برعهده گرفت. لشکر طیبه از سوی ایالات متحده و سازمان ملل متحد به عنوان یک سازمان تروریستی بینالمللی شناخته شده و در گذشته نیز در حملات بزرگی مانند حمله بمبئی در سال ۲۰۰۸ نقش داشته است.
دو هفته پس از این حادثه، هند عملیات نظامیای تحت عنوان «سِندور» را آغاز کرد که طی آن حملات موشکی دقیقی علیه مواضع مرتبط با گروههای تروریستی لشکر طیبه و جیش محمد در خاک پاکستان و کشمیر تحت کنترل پاکستان انجام گرفت. مقامات نظامی هند تأکید کردند که اهداف انتخابشده نظامی نبوده و این عملیات «محدود، هدفمند و غیرتصاعدی» طراحی شده بود. در این حملات از جنگندههای رافال و تسلیحات هدایتشونده نظیر موشکهای SCALP و HAMMER استفاده شد. پاکستان این حملات را «اقدامی جنگی» دانست و در پاسخ، عملیاتی تحت عنوان «بنیانٌ مرصوص» را آغاز کرد. طی آن، پاکستان نیز حملات موشکی به اهدافی در هند و کشمیر تحت کنترل آن انجام داد که به گفته مقامات پاکستانی، علیه عوامل دخیل در فعالیتهای تروریستی در خاک پاکستان صورت گرفته است. این بحران همچنین شاهد نخستین درگیری پهپادی بین دو کشور بود که در آن از پهپادها برای هدف قرار دادن پایگاههای نظامی استفاده شد.
در سطح داخلی و منطقهای، هند اقداماتی چون به تعلیق درآوردن پیمان آبهای سند، کاهش سطح روابط دیپلماتیک و تعلیق تجارت با پاکستان را در پیش گرفت. از سوی دیگر، پاکستان نیز تهدید به تعلیق توافقنامه شیملا کرد که چارچوبی برای حلوفصل دوجانبه اختلافات فراهم میآورد. هر دو کشور در خلال بحران آزمایشهایی موشکی انجام دادند و مانورهای نظامی گستردهای به اجرا گذاشتند. در آستانه حملات، هند تمرینهای دفاع شهری سراسری برگزار کرد و به نیروهای مسلح خود اختیار کامل عملیاتی داد. رسانههای هندی گزارش دادند که نخستوزیر نارندرا مودی به ارتش اجازه داده بود اقدامات لازم را در پاسخ به حمله پاهالگام اتخاذ کند.
در سازمان ملل، پاکستان خواستار تحقیق مستقل درباره حمله تروریستی پاهالگام شد و تأکید کرد که هند شواهد کافی در مورد نقش پاکستان ارائه نداده است. هند در مقابل، اعلام کرد که پیشتر تلاش کرده بود با پاکستان درباره بازنگری در پیمان آبهای سند گفتوگو کند اما موفقیتی حاصل نشده بود. دو طرف در روایتهای خود از علل درگیری نیز اختلاف داشتند؛ هند حملات خود را پاسخی به حمله تروریستی میدانست، در حالی که پاکستان آنها را آغازگر درگیری تلقی میکرد و پاسخ خود را دفاعی توصیف مینمود.
واکنشهای بینالمللی نسبت به این بحران گسترده بود. ایالات متحده ضمن حمایت از هند در مقابله با تروریسم، از دو طرف خواست به درگیری پایان دهند و از مسیر صلحآمیز برای حل اختلافات بهره گیرند. روسیه ضمن محکومکردن تروریسم، خواهان کاهش تنش شد. چین حملات هند را «مایه تأسف» خواند اما در عین حال با تروریسم نیز مخالفت کرد. ایران نیز آمادگی خود را برای میانجیگری اعلام کرد. در نهایت، در تاریخ ۱۰ می، آتشبسی میان دو کشور اعلام شد و مذاکراتی برای بررسی مسائل اساسی و کاهش تنشها آغاز گردید.
این بحران پیامدهایی راهبردی برای ثبات در جنوب آسیا به همراه داشت. نخست آنکه ورود پهپادها به میدان درگیری، نمایانگر آغاز عصر تازهای از جنگهای فناورمحور در منطقه است. استفاده از فناوریهای پیشرفته، امکان بروز درگیریهای سریعتر، دقیقتر و غیرقابل پیشبینیتر را فراهم میآورد. هر دو کشور در حال افزایش توانمندیهای نظامی متعارف و هستهای خود هستند که این روند میتواند رقابت تسلیحاتی را تشدید کند.
دوم، رویکرد تهاجمیتر هند در پاسخ به حملات تروریستی نشاندهنده تغییر در دکترین امنیتی این کشور است. در مقایسه با بحران سال ۲۰۱۹ در بالاکوت که تنها یک هدف مورد حمله قرار گرفت، عملیات سندور در سال ۲۰۲۵، ۹ هدف را شامل میشد. اظهارات نخستوزیر هند نیز نشاندهندهی تعیین معیارهای جدیدی برای برخورد با تروریسم بود، از جمله رد «باجخواهی هستهای»، عدم تفکیک میان دولتهای حامی تروریسم و عوامل اجرایی و ضرورت پاسخ قاطع به تهدیدات.
سوم، استفاده از لفاظیهای هستهای در طول بحران، نگرانیها درباره احتمال درگیری هستهای را افزایش داد. تهدید به استفاده از سلاح هستهای در صورت تشدید بحران یا قطع منابع آبی و شایعات مربوط به حملات به تأسیسات هستهای یا نشست نهادهای مسئول هستهای، نشاندهنده شکنندگی بازدارندگی هستهای است. حتی اطلاعات نادرست و جنگ روانی، نظیر ادعای نشت مواد رادیواکتیو یا حمله به انبارهای هستهای، به تنشها دامن زدند.
چهارم، نقش بازیگران خارجی و تسلیحات وارداتی در شکلگیری این بحران برجسته بود. بهویژه گزارشهایی مبنی بر استفاده پاکستان از جنگندههای چینی J-10C برای هدف قراردادن جنگندههای فرانسوی رافال هند، باعث شد موضوع رقابتهای تسلیحاتی میان قدرتهای بزرگ نیز وارد معادله شود. اختلاف بر سر تعداد هواپیماهای سرنگونشده و اظهارنظرهای مبهم کشورهای دخیل نیز به پیچیدگی موضوع افزود.
در پی آتشبس، تماسها و کانالهای ارتباطی میان فرماندهان نظامی دو کشور برقرار ماند و گفتوگوهای دیپلماتیک در سطح امنیت ملی و سفارتخانهها ادامه یافت. در حالی که پاکستان از نقش میانجیگرانه ایالات متحده تمجید کرد، هند ترجیح داد توافق آتشبس را دوجانبه جلوه دهد. کشورهای خلیج فارس نیز تلاشهایی برای تسهیل گفتوگو انجام دادند.
در نهایت، این بحران نشان داد که ساختارهای لازم برای جلوگیری از تصاعد بحران باید پیشاپیش طراحی و فعال باشند، نه آنکه صرفاً در واکنش به بحران فعال شوند. گفتوگوهای آتی فرصتی برای تقویت تدابیر اعتمادساز، بررسی مجدد توافقنامههای موجود نظیر پیمان آبهای سند و توافق شیملا و ایجاد سازوکارهای دائم برای ارتباط راهبردی و کاهش تنشها فراهم میسازد. استفاده از تجربه گفتوگوهای پیشین در قالبهای دیپلماتیک رسمی و غیررسمی (Track 1.5 و Track 2) نیز میتواند به یافتن راهکارهای عملی در مدیریت بحرانهای آتی کمک کند./منبع



