آلمان در باتلاق اطاعت: خطرات نادیدهگرفتن منافع ملی
به گزارش اطلس دیپلماسی، یادداشتی با عنوان «آلمان در باتلاق اطاعت: خطرات نادیدهگرفتن منافع ملی» نوشته توماس فازی (Thomas Fazi)، در نشریه آنهرد (UnHerd)، تحلیلی است بر تغییر بنیادین سیاست دفاعی و خارجی آلمان که با تمرکز بر افزایش چشمگیر بودجه نظامی و فاصلهگرفتن از سنتهای پس از جنگ سرد، نمایانگر تسلیم این کشور در برابر خواستههای ناتو و آمریکا است. این یادداشت به بررسی پیامدهای سیاسی، اجتماعی و راهبردی این تغییر رویکرد میپردازد. در ادامه، بهره سخن این یادداشت را میخوانید.
آلمان در یک تغییر راهبردی بیسابقه، برنامهای برای تبدیل نیروهای مسلح خود به قدرتمندترین ارتش متعارف اروپا را اعلام کرده است. این تصمیم که توسط صدر اعظم جدید، فریدریش مرز، مطرح شده، به معنای شکستن هویت راهبردی آلمان پس از جنگ جهانی دوم است که مبتنی بر رویکردی غیرنظامی و دیپلماسی بود. بودجه دفاعی در نظر گرفته شده به چهارصد میلیارد یورو میرسد و هدف رسیدن به پنج درصد تولید ناخالص داخلی برای هزینههای نظامی است، رقمی که تقریباً نیمی از بودجه فدرال را شامل میشود.
برای تحقق این هدف، اصلاحاتی در قانون اساسی آلمان و بازنگری در سازوکار محدودیت بدهی انجام شده است تا بودجه لازم برای گسترش نیروهای مسلح آزاد شود. برنامههای نظامی گستردهای شامل تجهیز کامل و دیجیتالیکردن تمام یگانها، احیای خدمت اجباری، تقویت پدافند ضد موشکی و پهپادی، توسعه قابلیتهای جنگ الکترونیک و سایبری و حتی ایجاد سامانههای پدافند فضایی است. همچنین، افزایش نقش آلمان در مشارکتهای هستهای ناتو و تقویت توان حمله دوربُرد در دستور کار قرار دارد که نمادی از تغییر جدی در راهبرد دفاعی این کشور محسوب میشود.
این تحولات فراتر از حوزه نظامی بوده و به تغییر کلی در سیاست خارجی و رویکرد آلمان نسبت به روسیه منجر شده است. رویکردی تهاجمیتر و همراه با هشدارهای جدی نسبت به تهدیدهای روسیه اتخاذ شده و حتی امکان حملات نظامی غرب به داخل خاک روسیه، از جمله استفاده از موشکهای ساخت آلمان برای حمایت از اوکراین، مطرح شده است؛ این رویکرد در تضاد آشکار با سنتهای پس از جنگ آلمان است که بر همکاری اقتصادی و دیپلماسی با روسیه تأکید داشت.
سیاست جدید همچنین بر بسیج کامل جامعه تأکید دارد و تلاش میکند تمام نهادهای اقتصادی، آموزشی، رسانهای و زیرساختی کشور را برای مقابله با تهدید روسیه هماهنگ کند. در این چارچوب، مخالفتها و دیدگاههای متفاوت سیاسی، رسانهای و دانشگاهی با برچسبهای امنیتی و تهدید تلقی شده و افراد و گروههای معترض مورد فشار قرار میگیرند.
در طول دوران پس از جنگ، آلمان بهعنوان قدرتی غیرنظامی شناخته میشد که از طریق تجارت و دیپلماسی نفوذ میکرد و ارتش آن تحت کنترل پارلمان قرار داشت. اما اکنون با تغییر رهبری و فشار ناتو، این کشور به سمت افزایش قدرت نظامی و مشارکت مستقیم در درگیریها در حال حرکت است که تغییری بنیادین در هویت ملی و سیاست خارجی آن به شمار میآید.
علاوه بر این، با وجود اهداف بلندپروازانه در افزایش نیروهای نظامی، آلمان با مشکلات عملی و فرهنگی مواجه است. کمبود نیروی انسانی، استقبال ضعیف جوانان از خدمت نظامی و نارضایتی گسترده جامعه از روند نظامیسازی، چالشهای جدی در مسیر تحقق این برنامهها ایجاد کرده است. این وضعیت موجب شکاف نسلی در نگرش به امنیت و دفاع شده و گروههای سیاسی جایگزین در حال بهرهبرداری از این نارضایتیها هستند.
در نهایت، این تغییرات نهتنها بازتاب تغییرات ژئوپلیتیکی پس از حمله روسیه به اوکراین است، بلکه نمایانگر تسلیم سیاستگذاران آلمانی به فشارهای راهبردی ناتو و آمریکا است که با عنوان افزایش اقتدار ملی مطرح میشود اما در واقع بر اساس وابستگی به سیاستهای ائتلاف غربی شکل گرفته است. این روند میتواند پیامدهای عمیقی برای ثبات و صلح در اروپا داشته باشد./ منبع



