آزمون سخت چین در تنشهای هستهای میان ایران و غرب
به گزارش اطلس دیپلماسی، یادداشتی با عنوان «آزمون سخت چین در تنشهای هستهای میان ایران و غرب» به قلم جان کالابریس (John Calabrese) در گالف اینترنشنال فوروم (Gulf International Forum) منتشر شده است. نویسنده با بررسی تحولات پس از حملات سال ۲۰۲۵ به تأسیسات هستهای ایران، چالشهای چین در حفظ تعادل میان پایبندی به رژیم منع اشاعه و منافع ژئوانرژتیک خود را تحلیل میکند و بر ضرورت بازتعریف فعالانه نقش پکن در دیپلماسی خلیج فارس و مدیریت ریسکهای هستهای تأکید دارد. در ادامه، بهره سخن این یادداشت را میخوانید.
رویدادهای تابستان اخیر در غربآسیا وضعیت دیپلماسی هستهای جهانی را به نقطه حساسی رسانده است. بازگشت تحریمهای «اسنپبک» سازمان ملل متحد علیه ایران در روز ۲۵ ماه اکتبر شکاف موجود در رژیم منع اشاعه را عمیقتر کرده و خطرات را برای قدرتهای بزرگ، بهویژه چین، افزایش داده است. درگیری اخیر میان ایران، آمریکا و اسرائیل نه فقط بهدلیل شدت تشدید، بلکه در بستر تضعیف نظم بینالمللی مبتنی بر قانون، ابهام در سیاست خارجی آمریکا و رقابت فزاینده میان واشنگتن و پکن اهمیت یافته است. این عوامل مستقیماً نحوه واکنش چین به بحران ایران را شکل میدهند.
سیاست هستهای چین در دو دهه گذشته بر تلفیق حمایت از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای و حفظ منافع اقتصادی در ایران استوار بوده است. توافق هستهای سال ۲۰۱۵ الگویی برای کار چندجانبه چین در حل بحرانهای هستهای و فرصتی برای سرمایهگذاری در بخش انرژی و زیرساخت ایران فراهم آورد. با این حال، توازن میان حمایت از منع گسترش و دفاع از حق دسترسی کشورها به فناوری صلحآمیز هستهای، گاه پکن را در مقابل غرب قرار داده است. چین همزمان با ایران، روابط نزدیکی را با عربستان، امارات و اسرائیل حفظ کرده است تا از درگیری در رقابتهای منطقهای پرهیز کند و امنیت انرژی و ثبات منطقهای را پاس دارد.
باوجود موفقیت نسبی در حوزه اقتصادی و امنیتی، رویکرد انعطافپذیر چین در حوزه هستهای کارآمد نبوده و ابهام در این زمینه موجب فرسایش اعتبار آن شده است. پس از خروج آمریکا از برجام، چین بهطور رسمی روابط اقتصادی با ایران را حفظ کرد، اما اقدامی جدی برای حل اختلافات انجام نداد. با آغاز حملات اسرائیل و آمریکا به تأسیسات نطنز، اصفهان و فردو، چین غافلگیر شد.
جنگ دوازدهروزه، نقطه عطفی برای سیاست چین بود و پکن موضعی صریحتر اتخاذ کرد. مقامهای ارشد چین هرچند که واکنش ایران را نقد نکردند، اما این حملات را نقض حاکمیت ایران و حقوق بینالملل دانستند و بر حمایت از حق ایران در دفاع از خود تأکید کردند. رسانههای رسمی چین اعلام کردند که در میان قدرتهای بزرگ، تنها چین این موضع را آشکارا اتخاذ کرده است.
پیامد مهمتر این جنگ، قطع همکاری ایران با آژانس بینالمللی انرژی اتمی بر اساس قانون مصوب مجلس و خروج بازرسان از ایران بود. تهران ازسرگیری همکاری را به تضمین امنیت زیرساختها و شناسایی حق غنیسازی اورانیوم برای اهداف صلحآمیز مشروط کرد. اکنون جامعه جهانی عملاً از وضعیت برنامه هستهای ایران بیاطلاع است. پرسش اصلی شامل امکان بازگشت آژانس به ایران و خطر خروج ایران از انپیتی است. همزمان نگرانیهایی در آمریکا وجود دارد که حملات اخیر فقط باعث تأخیر در برنامه هستهای ایران شده باشد.
در ایران، برنامه هستهای بهعنوان نماد حاکمیت مطرح و بر تمایل به ادامه غنیسازی تأکید شده است. مقامات ایران در عین تأکید بر حقوق خود، آمادگی برای مذاکره درباره ابعاد برنامه را اعلام کردهاند. در مقابل، چین خواستار توافقی جدید برای احیای دیپلماسی هستهای شده اما طرح مشخصی ارائه نکرده و تمایلی به صرف سرمایه سیاسی جدی نشان نداده است. احتمال گسترش همکاری امنیتی چین و ایران مطرح شده است، اما چنین اقدامی خطر تنش با پادشاهیهای حاشیه خلیج فارس و تشدید فشار آمریکا را دارد و در صورت انجام باید با احتیاط صورت گیرد.
بحران اخیر ضعف چین در حفاظت از مسیرهای تأمین انرژی را آشکار و تهدیدات ایران علیه تنگههرمز را برجسته کرده است. این وضعیت، مسئله نقش چین در امنیت خلیج فارس را برجسته و خطر گسترش رقابت هستهای با مشارکت احتمالی عربستان یا امارات را افزایش داده است. چین برای جلوگیری از تشدید تنشها میتواند فعالتر عمل کند، اما این امر مستلزم کنارگذاشتن نقش سنتی خود بهعنوان شریک تجاری بیطرف است.
تصویر چین بهعنوان قدرت مسئول و حامی چندجانبهگرایی، در حال آسیبدیدن است. ناتوانی در اثرگذاری بر پرونده هستهای ایران، اعتبار این کشور بهعنوان مدافع انپیتی را تضعیف کرده و ابهام راهبردی آن به پذیرش ضمنی گسترش هستهای توسط متحدانش تعبیر میشود. بحران ایران، محدودیت نفوذ جهانی چین را آشکار کرده و خطر کنارگذاشتهشدن آن از سازوکارهای مهم را افزایش داده است.
برای خروج از این محدودیتها، چین میتواند با کشورهای حاشیه خلیج فارس همکاری کند تا مسیر هستهای منطقه امنتر شود و اعتبار چین بازسازی گردد. عربستان و امارات علاقه خود به فناوری هستهای غیرنظامی را اعلام کردهاند و ریاض حتی امکان غنیسازی را در پاسخ به اقدامات ایران مطرح کرده است. همکاری چین با این کشورها در چارچوبهای جدید میتواند به کاهش خطرات و ارتقای جایگاه دیپلماتیک پکن کمک کند. ایجاد طرحهایی مانند بانک سوخت هستهای خلیج فارس، سرمایهگذاری مشترک تحت نظارت آژانس و برگزاری مجامع منطقهای برای گفتوگو درباره منع اشاعه میتواند چنین نقشی را ایفا کند.
این رویکرد اهدافی چون تثبیت تصویر چین بهعنوان قدرت مسئول، کاهش هزینههای همکاری با ایران و محافظت در برابر خطر رقابت هستهای چندقطبی را تحقق میبخشد. چنین اقدامی به پکن امکان میدهد از موضع نقد غرب بهموضع معمار نظم هستهای جدید حرکت کند. با نزدیکشدن موعد بازگشت تحریمهای سازمان ملل، چین ناگزیر از انتخاب میان حمایت از تحریمها برای حفظ انپیتی یا مخالفت با آن و حمایت ضمنی از مسیر ایران است. بیعملی میتواند بحران هستهای را غیرقابل بازگشت کند.
چین برای شکلدهی به مرحله بعدی رژیم منع اشاعه و طرح الگوهای جدید پادمان باید اقدام کند. اعتبار آن به توانایی همکاری با کشورهای حاشیه خلیج فارس و کنترل واکنشهای هستهای این بازیگران در برابر ایران وابسته است. بحران ایران نشان داده که رویکرد محتاطانه چین واکنش کافی در برابر سیاست پرخطر هستهای نیست و پکن دیگر نمیتواند این بحران را نادیده بگیرد. یک سیاست فعالتر میتواند هم به تثبیت خلیج فارس کمک کند و هم نقش چین را در نظم جهانی آینده تعریف کند./ منبع



