خارجیخاورمیانهنظام بین‌الملل و نهادها

نابودی برنامه هسته‌ای ایران

به گزارش اطلس دیپلماسی، یادداشت «نابودی برنامه هسته‌ای ایران» نوشته ویکتوریا کوتس (Victoria Coates)، و رابرت گرینوی (Robert Greenway)،  منتشرشده در بنیاد هریتیج (Heritage Foundation)، به بررسی وضعیت پیچیده برنامه هسته‌ای ایران، گزینه‌های سیاست خارجی آمریکا در مواجهه با آن و ضرورت تعادلی میانز راهکارهای نظامی و دیپلماتیک می‌پردازد. این یادداشت تأکید دارد که توقف برنامه هسته‌ای ایران مستلزم اقدام مقتدرانه‌ای است که نه به جنگ سریع بینجامد و نه توافقی فاقد ضمانت‌های واقعی باشد. در ادامه، خلاصه این مطلب آمده است.


برنامه هسته‌ای ایران از سال‌ها پیش آغاز شده و طی چند دهه به شکل چشمگیری توسعه یافته است. هرچند ایران بارها اعلام کرده که به دنبال ساخت سلاح هسته‌ای نیست و رهبر جمهوری اسلامی نیز فتوایی مبنی بر ممنوعیت ساخت سلاح هسته‌ای صادر کرده است، اما شواهد و اسناد موجود حاکی از تلاش‌های پنهانی و ساختار نظامی در برنامه هسته‌ای ایران است که می‌تواند ظرفیتی برای تولید بمب هسته‌ای فراهم آورد. افزون بر این، ایران در حوزه برنامه موشکی بالستیک سرمایه‌گذاری کرده که در صورت دستیابی به تسلیحات هسته‌ای، می‌تواند این تسلیحات را حمل کند.

ایران به عنوان یک بازیگر منطقه‌ای، چالش‌های امنیتی فراوانی برای آمریکا و متحدانش ایجاد کرده است. از زمان انقلاب اسلامی ۱۹۷۹، تهران رویکرد خصمانه‌ای نسبت به آمریکا اتخاذ کرده و از طریق نیروهای نیابتی خود، مانند حزب‌الله لبنان، حماس و گروه‌های شبه‌نظامی در عراق و یمن، امنیت منطقه‌ای و منافع آمریکا را تهدید کرده است. تاریخچه اقدامات تروریستی ایران علیه منافع آمریکایی در سراسر جهان از جمله بمب‌گذاری در بیروت ۱۹۸۳ و حملات مکرر به نیروهای آمریکایی در عراق، بخشی از این تهدید است. در سال‌های اخیر نیز حملات پهپادی به نظامیان آمریکایی در عراق ادامه داشته است.

با توجه به این واقعیت‌ها، آمریکا در مواجهه با برنامه هسته‌ای ایران سه گزینه عمده پیش رو دارد. گزینه اول، چشم‌پوشی و پذیرش ایران هسته‌ای است که می‌تواند ثبات منطقه را به شدت به خطر بیندازد. گزینه دوم، تلاش برای رسیدن به توافق دیپلماتیک که بتواند برنامه هسته‌ای ایران را محدود و کنترل کند و گزینه سوم، استفاده از قدرت نظامی برای نابودی زیرساخت‌های هسته‌ای ایران، به همراه فشار دیپلماتیک و اقتصادی.

اما این انتخاب‌ها نباید به صورت دو قطبی جنگ یا توافق بدون قید و شرط دیده شود، بلکه نیازمند یک استراتژی متوازن است که با قاطعیت و قدرت، ضمن حفظ امکان دیپلماسی، ایران را از دسترسی به سلاح هسته‌ای بازدارد. بر اساس تجربه برجام، توافقات بدون ضمانت کافی و با قبول محدودیت‌های سطحی، نمی‌تواند مانع پیشرفت ایران در فناوری هسته‌ای و توسعه موشکی شود. برجام که در سال ۲۰۱۵ امضا شد، تنها توانست روند پیشرفت ایران را به طور موقت متوقف کند و پس از خروج آمریکا در سال ۲۰۱۸، ایران دوباره سرعت برنامه هسته‌ای خود را افزایش داد.

اسرائیل، متحد کلیدی آمریکا در منطقه، نیز نگرانی شدیدی از برنامه هسته‌ای ایران دارد و بارها اقدامات نظامی محدود علیه تأسیسات هسته‌ای و نظامی ایران یا نیروهای نیابتی آن انجام داده است. تجربه سال‌های گذشته نشان داده است که این حملات محدود می‌تواند برنامه هسته‌ای ایران را به تأخیر بیندازد، اما به تنهایی نمی‌تواند آن را متوقف کند. بنابراین، هماهنگی میان آمریکا و اسرائیل برای استفاده از قدرت نظامی در صورت شکست مذاکرات، ضروری است.

اطلاعات کشف شده از آرشیو هسته‌ای ایران، که توسط اسرائیل فاش شده، نشان می‌دهد که ایران از ابتدا برنامه‌ای مخفیانه برای توسعه سلاح هسته‌ای داشته و مذاکراتش بیشتر فریبکاری بوده است. این موضوع نشان می‌دهد که هرگونه مذاکره جدید باید با جدیت، فشار نظامی و اقتصادی همراه باشد تا تهران مجبور به پذیرش محدودیت‌های واقعی شود.

از سوی دیگر، منطقه خلیج فارس به دلیل نقش حیاتی در تأمین انرژی جهانی و عبور خطوط نفت و گاز، اهمیت استراتژیکی برای امنیت ملی آمریکا دارد. ایران با وجود اینکه آمریکا به یکی از بزرگ‌ترین تولیدکنندگان نفت و گاز تبدیل شده، همچنان می‌تواند با تهدید امنیت تنگه هرمز و مناطق نفت‌خیز، اهرم فشار بزرگی بر جهان و به ویژه چین و کشورهای آسیایی وارد کند. دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای این اهرم را قدرتمندتر خواهد کرد.

تیم دیپلماتیک آمریکا با هدایت استیو ویتکاف، سیاستی سختگیرانه در مذاکرات جدید دنبال می‌کند که شامل توقف کامل غنی‌سازی اورانیوم و تعطیلی تأسیسات هسته‌ای ایران است. دونالد ترامپ نیز با تأکید بر لزوم جلوگیری از دست‌یابی ایران به سلاح هسته‌ای، این رویکرد را دنبال کرده و همزمان وعده داده که در صورت تغییر رفتار ایران، آینده بهتری برای این کشور رقم خواهد خورد.

اگر ایران در مذاکرات توافق نکند، گزینه نظامی در دستور کار قرار خواهد گرفت. تجربه‌های قبلی نشان می‌دهد که حملات نظامی محدود و هدفمند به تأسیسات هسته‌ای امکان‌پذیر است و می‌تواند برنامه ایران را به عقب براند بدون آنکه منجر به جنگی تمام‌ عیار در منطقه شود. نمونه‌های موفقیت‌آمیز حملات هوایی اسرائیل به عراق در سال ۱۹۸۱ و سوریه در سال ۲۰۰۷ نشان می‌دهد که چنین عملیاتی در شرایط مناسب، می‌تواند موثر باشد.

علاوه بر حملات مستقیم، آمریکا و متحدانش با مقابله به نیروهای نیابتی ایران در منطقه، توانسته‌اند نفوذ تهران را کاهش دهند و برنامه‌های توسعه موشکی و هسته‌ای آن را تحت فشار قرار دهند. حملات به شبه‌نظامیان تحت حمایت ایران در عراق، سوریه و یمن، بخشی از این راهبرد است.

در نهایت، انتخاب مسیر صلح از طریق قدرت، به معنای حفظ تعادل بین فشار نظامی و امکان دیپلماسی است. این استراتژی تضمین می‌کند که ایران نتواند به سلاح هسته‌ای دست یابد، اما در عین حال از تشدید جنگ و ناآرامی‌های گسترده منطقه‌ای جلوگیری شود. به این ترتیب، آمریکا باید از گزینه‌های خود به صورت هوشمندانه استفاده کند و اجازه ندهد مذاکرات به سمت توافق‌هایی برود که فاقد ضمانت‌های واقعی هستند و ایران را به توسعه برنامه‌های هسته‌ای و موشکی‌اش تشویق می‌کنند.

از این منظر، استراتژی «صلح از طریق قدرت» که هم زمان فشار نظامی، اقتصادی و دیپلماتیک را اعمال می‌کند، می‌تواند بهترین گزینه برای تضمین امنیت ملی آمریکا و متحدانش و جلوگیری از گسترش تسلیحات هسته‌ای در غرب‌آسیا باشد./ منبع

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا