امنیت و دفاعخارجیخاورمیانه

حمله ترامپ به برنامه هسته‌ای ایران

به گزارش اطلس دیپلماسی، یادداشتی با عنوان «حمله ترامپ به برنامه هسته‌ای ایران» نوشته امیلی هاردینگ (Emily Harding)  در مرکز مطالعات راهبردی و بین‌المللی (CSIS)، به بررسی حمله محدود آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران در دوران ریاست‌جمهوری ترامپ می‌پردازد و این اقدام را تصمیمی حساب ‌شده برای ممانعت از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای می‌شمارند. برخی با تحلیل محتاطانه پیامدهای احتمالی این حمله، آن را گامی لازم برای پایان ‌بخشیدن به تهدید هسته‌ای ایران و زمینه‌ساز آغاز مذاکرات جدید ارزیابی می‌کنند. در ادامه، خلاصه این مطلب آمده است.


ترامپ برای حمله به سه سایت هسته‌ای ایران، اقدامی صحیح بود، چرا که هدفی مشخص و محدود را دنبال می‌کرد: جلوگیری از بازسازی برنامه هسته‌ای ایران و تکمیل اقداماتی که اسرائیل آغاز کرده بود. جمهوری اسلامی همواره در پی دستیابی به سلاح هسته‌ای بوده و آن را به‌ عنوان مؤثرترین عامل بازدارنده تلقی کرده است. نیمه‌کاره رهاکردن برنامه هسته‌ای ایران بدترین سناریوی ممکن بود و مشارکت آمریکا با قدرت تسلیحاتی برتر، اطمینان بیش‌تری نسبت به نابودی واقعی تأسیسات به همراه دارد.

جمهوری اسلامی در عمل بسیار محتاط‌تر از شعارهای تندش عمل می‌کند و هدف اصلی‌اش، بقای حکومت انقلابی است. شواهدی از گذشته، از جمله عدم واکنش نظامی به سرنگونی هواپیمای مسافربری در سال ۱۹۸۸، یا ورود به مذاکرات پس از حمله آمریکا به عراق و لیبی و نیز انفعال در برابر نابودی نظامی حزب‌الله در سال ۲۰۲۴، نشان می‌دهد که ایران در برابر نیروی قدرتمند غرب عقب‌نشینی می‌کند. اکنون نیز به احتمال زیاد تمرکز تهران بر بازسازی زیرساخت‌ها و بازنگری در جایگاه منطقه‌ای خواهد بود.

با این حال، سه سناریوی کم‌احتمال ولی پرهزینه وجود دارد که ممکن است نتیجه این حمله را به چالش بکشد. نخست، امکان ناکامی حملات در نابودی کامل سایت‌هایی مانند فردو وجود دارد. این سایت در اعماق کوه ساخته شده و تنها با بمب‌های سنگرشکن مانند GBU-57 هدف قرار گرفت. ارزیابی دقیق میزان تخریب نیازمند زمان و اطلاعات بیش‌تر از جانب ایران است.

دوم، احتمال دارد ایران این حمله را تهدیدی وجودی تلقی کند و با موشک‌هایی که به پایگاه‌های آمریکا در منطقه و حتی اروپا می‌رسند، پاسخ دهد.

سوم، امکان استفاده ایران از اهرم نفت برای ضربه‌زدن به اقتصاد جهانی وجود دارد. ایران می‌تواند صادرات یک تا دو میلیون بشکه‌ای خود را متوقف کند یا تهدید همیشگی بستن تنگه هرمز را عملی سازد. با این ‌حال، این اقدام برای ایران نیز پرهزینه خواهد بود، چرا که به درآمدهای نفتی برای حفظ خدمات داخلی و شبکه‌های متحد خود نیاز مبرم دارد.

آمریکا باید نتایج این حمله را با دقت بررسی و برای بهترین و بدترین سناریوها آماده شود. ارزیابی میزان خسارت و شفاف‎سازی آن برای مقامات تصمیم‌گیر از اهمیت بالایی برخوردار است. از سوی دیگر، فهم نیت‌های حکومت ایران پیچیده‌تر است؛ چون رهبری جمهوری اسلامی یکپارچه نبوده و درون آن بحث‌های مختلفی در حال شکل‌گیری است. تحلیل روند این مباحث و مسیر نهایی تصمیم‌گیری، از چالش‌برانگیزترین مأموریت‌های اطلاعاتی خواهد بود.

بر این اساس، دولت ترامپ باید تدابیری را اتخاذ کند که از بدترین سناریوها جلوگیری کند و در عین حال، فرصت بهره‌برداری از سناریوهای مطلوب را فراهم آورد. اگر موج نخست حملات موفق نبوده، آمریکا باید برای حمله دوم آمادگی داشته باشد. فضای هوایی ایران پس از حملات اسرائیل به سامانه‌های پدافندی باز است و فرصت برای ضربه نهایی باقی مانده است.

همچنین، واشنگتن باید به‌وضوح نشان دهد که هدفش براندازی رژیم نیست، بلکه پایان برنامه هسته‌ای است. اگر آیت‌الله خامنه‌ای متقاعد شود که بقای نظام تضمین شده است، احتمال پاسخ سخت کاهش می‌یابد. تغییر نظام جمهوری اسلامی باید از درون و به دست مردم ایران انجام شود، نه از طریق مداخله خارجی. در نهایت، ترامپ باید باب مذاکرات را باز کند. ایران با درک وضعیت کنونی ممکن است برای حفظ ظاهر خواستار امتیازاتی شود؛ در مقابل، آمریکا می‌تواند بازرسی‌های میدانی از محل تخریب‌ها و تضمین پایان برنامه هسته‌ای را مطالبه کند. اسرائیل نیز به ‌نظر می‌رسد که اهداف خود را تا حد زیادی محقق کرده باشد. اکنون زمان آن رسیده که این دستاوردها تثبیت شود و زمینه برای آینده‌ای پایدارتر و عاری از تهدید هسته‌ای ایران و شبکه‌های تروریستی نیابتی آن فراهم آید./ منبع

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا