
هیچ دفاعی، قتل هزاران کودک را مشروع نمیکند
به گزارش اطلس دیپلماسی، مقالهای با عنوان «هیچ دفاعی، قتل هزاران کودک را مشروع نمیکند» نوشتهی حگای الْعاد (Hagai El-Ad)، و منتشرشده در هاآرتص (Haaretz)، به انتقاد از تلاش ساختارهای حقوقی و تبلیغاتی اسرائیل برای توجیه تلفات گسترده غیرنظامیان در نوار غزه میپردازد. مقاله با اشاره به نقش انکار، روایتسازی رسمی و فقدان پاسخگویی مؤثر، تداوم جنگ را در قالبی از مشروعیتسازی ظاهری به چالش میکشد. در ادامه، چکیده مطلب را میخوانید.
در مواجهه با واقعیتهای تلخ، اغلب راه دفاعی انسان، انکار حقیقت است. یکی از این واقعیتهای تلخ، وضعیت کودکان در نوار غزه است؛ کودکانی که هیچ پناهی ندارند و تاکنون شمار بسیاری از آنها کشته شدهاند؛ بیش از ۱۶ هزار کودک. در برابر این عدد، نخستین واکنش انکار است؛ این آمار متعلق به وزارت بهداشت فلسطین در غزه است، یعنی آمارهایی از سوی حماس؛ اما حتی اگر فرض شود که این آمار دو برابر شده باشد، باز هم به معنای کشتهشدن ۸ هزار کودک است. آیا چنین فرضی آرامش میآورد؟
از سوی دیگر، توجهها به موضوعی دیگر جلب شد: عدم حضور دادستان نظامی ارتش اسرائیل در کنفرانس اخیر کانون وکلای اسرائیل، اقدامی که اعتراضهایی برانگیخت. برخی بر این باور بودند که اگر او اجازه سخنرانی مییافت، میتوانست توضیح دهد که مرگ این کودکان در چارچوب قوانین و بهصورت «قانونی» رخ داده است. حتی مرگ کودکانی که در آتش سوختند یا زیر آوار دفن شدند. باور بر این بود که با شنیدن این توضیحات، احساس بهتری نسبت به خود خواهیم داشت.
در نبود این سخنرانی، دیگرانی به میدان آمدند تا به رایگان به دولت مشاوره تبلیغاتی بدهند. آنها معتقد بودند بهتر بود دادستان نظامی سخنرانی میکرد تا برای کسانی در لاهه، بروکسل یا پاریس توضیح دهد که کشتهشدن هزاران کودک، هر تعداد که باشند، بهگونهای «متناسب» و بر اساس قوانین بینالمللی بشردوستانه انجام شده است.
در حقیقت، اگر فقط اجازه داده میشد، میتوانست همانند سال گذشته، همهچیز را بهخوبی توضیح دهد؛ هرچند که در آن زمان تعداد کشتهشدگان کمتر بود؛ اما حتی در آن زمان نیز، توضیح مرگ یک کودک دشوار بود. همانگونه که هیچ فرد غیرحرفهای نمیتواند جسد یک کودک کوچک را توجیه کند، توجیهگران حرفهای نیز در این کار تخصص خاص خود را دارند. در سخنرانی سال گذشته، از «پاکی سلاحها» سخن گفته شد و تأکید شد که ارتش اسرائیل بیوقفه در تلاش است تا آسیب به غیرنظامیان را کاهش دهد. همچنین ادعای اینکه اسرائیل بهطور عمدی مردم را دچار گرسنگی میکند، «پوچ» دانسته شد، زیرا ارتش تلاشهای عظیمی برای ارسال غذا، دارو و کمکهای بشردوستانه به غزه انجام میدهد. در نهایت، جنگی که در جریان بود «قانونیترین جنگ» توصیف شد. این توضیحات آرامشبخش بودند.
با این حال، حتی با وجود این توضیحات، واقعیت مرگ هزاران کودک دیگر که پس از آن زمان کشته شدند، واقعیتی تلخ باقی میماند. یکی از نمایندگان کنست، تصریح کرد که کشتهشدن صد فلسطینی در یک شب «اهمیتی ندارد». این جمله ممکن است برای برخی آرامشبخش باشد، اما این پرسش به میان میآید: باید از چه کسی تشکر کرد که چنین کشتاری ممکن شده و بیاهمیت تلقی میشود؟
آنچه باید مهم باشد، توقف جنگ است. اگر جنگ متوقف نشود، امشب هم صد فلسطینی دیگر کشته خواهند شد؛ فردا شب نیز و شبهای بعدی. برای توقف جنگ، باید لایههای تبلیغات دولتی کنار زده شوند و با واقعیتها روبهرو شد. آنچه در جریان است، دیگر جنگ نیست، بلکه قتلعامی است با نیتهای پاکسازی قومی.
هیچ توضیحی قادر نیست این واقعیت را پنهان کند؛ نه دادستان نظامی، نه دادستان کل، نه قضات دیوان عالی. بررسیهای حقوقی در مورد بمباران پناهگاههای آوارگان، تنها نقش دودپردهای را دارد برای انکار، برای بیحسکردن افکار عمومی، برای به تعویقانداختن پاسخگویی تا شب دیگر هم کودکانی کشته شوند و باز هم بتوان در آینه به خود نگاه کرد، مهمتر از آن، همچنان بدون اعمال تحریمهای بینالمللی باقی ماند.
وزیر دفاع و نمایندگان مجلس که بیپرده سخن میگویند، شاید بیش از دیگران حقیقت را بیان میکنند. بهواسطه آنهاست که شاید بتوان حباب خودفریبی را ترکاند؛ این تصور که اسرائیل کشوری قانونمدار است، یا اینکه مسئولان حقوقی آن در تلاش برای پایبندی به قوانین بینالمللیاند. واقعیت آن است که چه گروههای افراطی مانند بزالل اسموتریچ و چه نمایندگان ساختار حقوقی رسمی، هر دو در مرگ کودکان سهیماند. هر شب؛ و اگر قرار است تحریمی اعمال شود که حتی جان یک کودک را نجات دهد، باید آن تحریم را پذیرفت./ منبع