
محور آشوب در منازعه غرب آسیا
به گزارش اطلس دیپلماسی یادداشتی با عنوان «محور آشوب در منازعه غرب آسیا» نوشته کَبیر تانجا (Kabir Taneja)، در بنیاد آبزرور (ORF)، به بررسی تأثیرات جنگ اخیر میان ایران و اسرائیل و نقش قدرتهای جهانی بهویژه چین و روسیه در قالب محور موسوم به «محور آشوب» میپردازد. تحولات اخیر و موضعگیری بازیگران، به تحلیل شکافها، محدودیتها و چشمانداز این ائتلافهای غیررسمی در سطح ژئوپلیتیکی کمک میکند. در ادامه، چکیده این مطلب را میخوانید.
جنگ میان ایران و اسرائیل که به دنبال حملات آمریکا به تأسیسات هستهای ایران به آتشبس منجر شد، باعث تضعیف روایت رایج درباره تقسیم جهان به بلوکهای قدرت شبیه دوران جنگ سرد شده است. ایران، که در این منازعه دچار ضرباتی نظامی شد، شاهد سکوت نسبی از سوی شرکای اصلیاش، چین و روسیه بود. پیش از این، ایران در مرکز بحثها درباره شکاف در نظم جهانی بین ائتلافهای تحت رهبری غرب و محور مسکو-پکن، که از سوی پژوهشگران آمریکایی ریچارد فونتن و آندریا کندال-تیلور «محور آشوب» نامیده شده، قرار داشت.
در جنگ اوکراین، فناوری پهپادی ایران نقش مهمی برای روسیه ایفا کرده و در گذشته نیز مسکو و تهران برای حفظ حکومت بشار اسد در سوریه همکاری داشتند. از سوی دیگر، چین با بهرهبرداری از نفت ارزان ایران در بحبوحه تحریمها، هم به اقتصاد خود جان بخشیده و هم به ایران منابع مالی حیاتی تزریق کرده است. با این حال، این روابط در چارچوب ائتلاف نظامی تثبیت شده قرار نمیگیرند. هیچ معاهدهای میان این کشورها وجود ندارد که آنها را در صورت حمله به یکی از اعضا ملزم به ورود به جنگ کند. با این حال، همکاری آنها ابعادی فراتر از نظامی دارد و به بازسازی نهادها، ارزها و سازوکارهای چند جانبه مانند تلاش برای کنارگذاشتن دلار، ایجاد جایگزینهایی برای سامانههای پرداخت غربی همچون سوئیفت و تقویت نهادهایی مانند بریکس و سازمان همکاری شانگهای گسترش یافته است. با این حال، فقدان پیوند نظامی منسجم، یک خلاء اساسی در چالش با نفوذ غرب ایجاد کرده است.
روسیه و چین، هر دو، در سطح بیانی از ایران حمایت کردهاند. مسکو از حامیان اسرائیل و نیز از مواضع دوپهلو نهادهایی مانند آژانس بینالمللی انرژی اتمی انتقاد کرده و پیشنهاد میانجیگری ولادیمیر پوتین با بیاعتنایی ترامپ مواجه شده است. با این حال، حمایت سیاسی و دیپلماتیک ممکن است تنها ظرفیت کنونی روسیه برای یاری به ایران باشد. ایران تفاهمنامههای مشارکت راهبردی جامعی با پوتین (۲۰۲۵) و شی جینپینگ (۲۰۲۱) امضا کرده که ماهیتی عمدتاً اقتصادی دارند. گرچه پیوستن به ایران در بلند مدت به واسطه ذخایر انرژی آن برای چین و روسیه منطقی به نظر میرسد، اما هیچیک از این دو کشور اراده یا ظرفیت ورود به درگیری نظامی برای حمایت از تهران را ندارد، حتی اگر حفظ نظم سیاسی کنونی ایران برای منافع راهبردیشان اهمیت داشته باشد.
برای روسیه، جنگ اوکراین بخش عمده توان سیاسی و نظامی این کشور را درگیر کرده و حتی کرهشمالی نیز با اعزام نیرو درصدد جبران کمبودهای نظامی مسکو برآمده است. ازدسترفتن جایگاه نظامی روسیه در سوریه پس از سقوط حکومت اسد و جایگزینی آن با احمدالشرع، رهبر پیشین القاعده که اکنون به غرب گرایش دارد باعث شده مسکو دیگر پایگاهی برای اعمال قدرت نظامی در غربآسیا نداشته باشد.
چین نیز با انتقاد از حملات اسرائیل در تماسهای دیپلماتیک، جانب ایران را گرفته است. در تماس تلفنی وزیر خارجه چین با همتای اسرائیلیاش، نقض حقوق بینالملل توسط اسرائیل مطرح شد. همچنین در بیانیه پس از گفتوگوی شی جینپینگ و پوتین، درخواست کاهش تنشها از سوی آمریکا (بیآنکه به نامش اشاره شود) مطرح شد. هر چند روسیه و چین نسبت به تبعات گستردهتر این بحران نگراناند، اما از منظر راهبردی، این وضعیت میتواند به نفع آنها تمام شود. ورود آمریکا به جنگ در کنار اسرائیل، تصمیمی که ترامپ حتی از نزدیکترین مشاورانش نیز پنهان نگه داشت، بار دیگر واشنگتن را در غرب آسیا درگیر میکند. این امر ممکن است باعث انتقال بخشی از ظرفیتهای نظامی آمریکا از مناطق اولویتدار مانند هند و اقیانوس آرام و اوکراین شود. در نتیجه، چین و روسیه فرصتهای راهبردی بیشتری در جغرافیای پیرامونی خود خواهند یافت و نیز امکان ایجاد شکاف درون دولت ترامپ فراهم میشود. در حال حاضر، آتشبس شکنندهای با میانجیگری آمریکا میان تهران و تلآویو برقرار شده است.
در این میان، برای ایران چشمانداز روشنی دیده نمیشود. در حالی که روسیه و چین منافع خود را در اولویت قرار دادهاند، محور موسوم به «محور مقاومت» متشکل از حزبالله، حماس و حوثیها نیز بهشدت تضعیف شده و در عمل ناتوان از دفاع یا حمله باقی ماندهاند. در نهایت، صرف نظر از نوع نظم سیاسی که در ایران آینده حاکم شود، شاید تنها گزینه برای حفظ حاکمیت ملی از این پس، اتکا به قدرت هستهای باشد./ منبع