
آیا اتحادهای آمریکا در برابر چین قدرتزاست یا دردسرساز؟
به گزارش اطلس دیپلماسی، یادداشتی با عنوان « آیا اتحادهای آمریکا در برابر چین قدرتزاست یا دردسرساز؟» در قالب پرسش و پاسخ مکتوب درباره ارزش اتحادهای آمریکا، با مشارکت داگ بندو (Doug Bandow)، برایان بلنکنشیپ (Brian Blankenship)، میریا سولیس (Mireya Solís) و توماس رایت (Thomas Wright) در بروکینگز (The Brookings Institution) منتشر شده است. این گفتوگو به بررسی دیدگاههای متنوع درباره نقش اتحادهای آمریکا در رقابت با چین میپردازد. در ادامه، خلاصه این مطلب آمده است.
در پی گذشت بیش از صد روز از آغاز دولت دوم دونالد ترامپ، رویکرد او به اتحادهای آمریکا و شرکای بینالمللی موضوع بحثبرانگیزی شده است. طرفداران ترامپ بر این باورند که او به دنبال کاهش وابستگی دیگر کشورها به آمریکا و افزایش سهم آنها در امنیت جهانی است. منتقدان اما این رویکرد را معاملهگرایانه، بیثبات و مضر برای نفوذ بینالمللی آمریکا میدانند. بهطور کلی، تحلیلگران متفقاند که سیاست ترامپ در قبال اتحادها تغییری چشمگیر نسبت به سنتهای دیرینه سیاست خارجی آمریکا محسوب میشود.
در این راستا، پروژه جهانی چین در مؤسسه بروکینگز از چهار کارشناس سیاست خارجی با دیدگاههای متفاوت دعوت کرد تا درباره سه پرسش اصلی تبادل نظر کنند: نخست، آیا شبکه اتحادهای آمریکا در رقابت با چین یک دارایی راهبردی است یا یک بار اضافی؟ دوم، آیا آمریکا میتواند همزمان با شعلهورساختن منازعات تجاری با متحدان خود، از نظر اقتصادی بر چین غلبه کند؟ و سوم، آیا تردید دولت ترامپ نسبت به اتحادها و تعهدات امنیتی، متحدان را به چین نزدیکتر میکند یا به سمت راهبردهای دفاعی مستقل سوق میدهد؟
داگ بندو:
اتحادهای آمریکا همزمان باعث گسترش نفوذ جهانی و تضعیف امنیت ملی میشوند. اگر متحدان آمریکا از مشارکت در درگیری نظامی با چین خودداری کنند، اتحادها صرفاً توهم امنیت ایجاد میکنند. آمریکا تعهدات دفاعی گستردهای دارد که در بسیاری موارد از منافع حیاتی آن فراتر رفتهاند؛ از جمله تعهد به دفاع از جزایر دورافتادهای مانند سنکاکو یا میسچیف ریف. به جای این تعهدات، آمریکا باید روابط مشارکتی را بر پایه تقویت توان دفاعی متحدان شکل دهد و تنها در برابر تهدیدات مستقیم و حیاتی وارد عمل شود.
با وجود جنگ تجاری با متحدان، امکان پیروزی بر چین وجود دارد، ولی برای موفقیت بلندمدت به سیاستهای اقتصادی بهتر و همکاریهای بینالمللی نیاز است. جنگ تجاری با متحدان میتواند نوآوری را کاهش دهد، به بیثباتی اقتصادی دامن بزند و سلطه دلار را تضعیف کند. همکاری اقتصادی با اروپا و آسیا برای رقابت با چین ضروری است و رویکرد خصمانه ترامپ این همکاریها را به خطر میاندازد.
قدرت آمریکا برای اعمال فشار جهانی رو به کاهش است و هزینه حفظ سلطه نظامی بالا رفته است. با رشد بدهی و بحران مالی، آمریکا در آینده تعهدات دفاعی خود را کاهش خواهد داد. با این حال، متحدانی مانند ژاپن و استرالیا احتمالاً در برابر چین مقاومت خواهند کرد و آمریکا میتواند این مقاومت را تقویت کند.
برایان بلنکنشیپ:
ارزش اتحادهای آمریکا در رقابت با چین وابسته به سه عامل است: منطقه جغرافیایی، سطح تعهد آمریکا، و میزان منافع مشترک. اتحادهای آمریکا در منطقه هند-اقیانوس آرام تأثیر بیشتری بر بازدارندگی از چین دارند، در حالی که نقش متحدان اروپایی بیشتر اقتصادی است. اگر آمریکا منابع خود را بیش از حد صرف اروپا کند یا اروپا در برابر چین از نظر تجاری امتیاز دهد، ارزش اتحاد کاهش مییابد.
جنگ تجاری همزمان با چین و متحدان، توان رقابتی آمریکا را تضعیف میکند. محدودکردن بازار آمریکا باعث میشود متحدان به دنبال جایگزینی در چین باشند و در نتیجه چین قدرت اقتصادی و نفوذ بیشتری کسب کند.
در صورت کاهش اعتماد به آمریکا، اغلب متحدان نه به سمت چین گرایش پیدا میکنند و نه کاملاً مستقل میشوند، بلکه راهبرد «تعدیل» را در پیش میگیرند؛ یعنی تلاش برای حفظ روابط با آمریکا در کنار اجتناب از درگیری با چین. بسیاری از کشورها حتی در صورت کاهش تعهدات امنیتی آمریکا، همچنان نسبت به چین محتاط خواهند ماند.
میریا سولیس:
اتحادهای امنیتی آمریکا ستون فقرات قدرت جهانی آن هستند. این اتحادها مزایایی مانند دسترسی به پایگاههای نظامی، توسعه تسلیحات مشترک، تبادل اطلاعات و هماهنگی دیپلماتیک ایجاد کردهاند. اتحادها نقش کلیدی در بازدارندگی در برابر چین و روسیه داشتهاند و اقدامات تهاجمی پکن و مسکو موجب تعمیق این اتحادها شده است.
نمونههایی از تقویت اتحاد شامل بازآرایی ساختار فرماندهی آمریکا و ژاپن، همکاری هستهای با کرهجنوبی، و دسترسی بیشتر به پایگاههای فیلیپین هستند. همچنین اتحادهایی مانند آکوس و همکاری سهجانبه آمریکا، ژاپن و کرهجنوبی از نشانههای تعمیق روابط امنیتیاند. در عین حال، بازگشت ترامپ به صحنه سیاسی نگرانیهایی ایجاد کرده که چین سعی دارد از آن بهرهبرداری کند.
همکاری با متحدان در حوزههایی مانند تولید پیشرفته، کنترل فناوریهای حساس، تأمین مواد معدنی حیاتی و مقابله با ظرفیت مازاد چین ضروری است. جنگ تجاری با متحدان پیامدهایی چون تضعیف اعتماد به رهبری آمریکا، آسیب اقتصادی در شرایط تورمی، و کاهش آمادگی برای مقابله با چین دارد. موفقیت در رقابت با چین به کسب برتری در فناوریهای کلیدی بستگی دارد، نه صرفاً رشد اقتصادی یا تراز تجاری.
با اینکه دوران اتحاد به پایان نرسیده، اما اعتماد به آینده آن کاهش یافته است. در آسیا، مقامات به پیامهای متناقض از سوی دولت ترامپ واکنش نشان میدهند. این وضعیت به افزایش راهبردهای تعدیل، تلاش برای اثبات ارزش به آمریکا، و نزدیکی نسبی به چین منجر شده است. این نزدیکی محدود بوده اما نشاندهنده گرایش به خوداتکایی، زنجیرههای تأمین مستقل، و اتحادهایی است که وابستگی کمتری به آمریکا دارند.
توماس رایت:
اتحادهای آمریکا مهمترین مزیت راهبردی این کشور در برابر چین هستند. در شرق آسیا، این اتحادها عامل بازدارندهاند و در مقیاس جهانی نیز بر رفتار چین اثر میگذارند. نمونههایی از تأثیر اتحادها شامل نقش اروپا در همراهی با سیاستهای آمریکا، کاهش همکاری کشورهای خلیجفارس با چین، و واکنشهای کشورهای آسیایی به رفتارهای چین است.
رفتارهای تهاجمی چین غالباً به تقویت همکاری میان آمریکا و متحدان منجر شده است، مانند توافق دفاعی با فیلیپین و همکاری سهجانبه در شرق آسیا.
جنگ تجاری جهانی، موقعیت آمریکا را تضعیف و چین را در جایگاه قویتری برای تأثیرگذاری قرار میدهد. رمز موفقیت در رقابت با چین، تقویت توان داخلی و همکاری با متحدان در حوزههایی مانند زنجیره تأمین و کنترل صادرات است، نه تکیه بر سیاستهای حمایتی بدون برنامه.
بیاعتمادی به چین بیشتر ناشی از رفتارهای خود این کشور است، نه صرفاً فشار آمریکا. اروپا نمونهای از منطقهای است که به دلیل نگرانی از وابستگی به چین و حمایت پکن از روسیه، به اتحاد با آمریکا پایبندتر شده است. در صورت تضعیف اتحادهای غربی، نفوذ جریانهای طرفدار چین در اروپا افزایش مییابد. یکی از حامیان اصلی چین در اروپا، ویکتور اوربان، از حامیان ترامپ نیز هست./ منبع