اروپاامنیت و دفاعخارجی

ترامپ و صلحی که با قدرت به‌دست می‌آید

به گزارش اطلس دیپلماسی یادداشتی با عنوان «ترامپ و صلحی که با قدرت به‌دست می‌آید» به قلم کایل بالزر (Kyle Balzer) در مؤسسه امریکن اینترپرایز (American Enterprise Institute) منتشر شده است که در آن بر ضرورت رویکردی مبتنی بر بازدارندگی و توانمندی نظامی برای تحقق صلح تأکید می‌شود. در این مطلب خاطر نشان می‌شود که نمایش‌های نمادین و تهدیدهای متقابل با روسیه کافی نیست و ایالات متحده باید ترکیبی از بازدارندگی هسته‌ای، تقویت توان متعارف و فشار اقتصادی را دنبال کند تا هم به مسکو پیام قدرت بدهد و هم اعتماد متحدان را حفظ کند. در ادامه، بهره سخن این یادداشت را می‌خوانید.


از زمان تهاجم تمام‌عیار روسیه به اوکراین، مسکو استفاده از تهدیدهای هسته‌ای را تشدید کرده است. نمونه‌هایی از این روند شامل هشدارهای مقاماتی چون دیمیتری مدودف، اعلام خروج روسیه از پیمان نیروهای هسته‌ای میان‌برد و اشاره‌های نمایشی ایالات متحده به جابه‌جایی زیردریایی‌های هسته‌ای است.

واکنش ایالات متحده تا به حال عموماً ناکافی به نظر می‌رسد. کنارگذاشتن پیمان نیروهای هسته‌ای میان‌برد در سال ۲۰۱۹ امکان توسعه موشک‌های میان‌برد زمینی را فراهم آورد اما تحرکات نمایشی اخیر، مانند جابه‌جایی زیردریایی‌های نامحسوس، ابزار مؤثری برای ارسال پیام روشن به دشمن نیستند. ابزارهای نامشهود به‌سختی می‌توانند اثر روانی و سیاسی مشابه اقدامات آشکار ایجاد کنند. نمایش‌های قابل رؤیت مانند مانور هواپیماهای نیابتی حامل تسلیحات هسته‌ای و تمرینات عمومی با متحدان و نمایش‌های هوایی قابلیت بازدارندگی عملی و سیاسی بیشتری فراهم می‌آورند.

همچنین بسیاری از سامانه‌های جدید کنونی در نسخه‌های غیرهسته‌ای توسعه یافته‌اند در حالی که روسیه از موشک‌های هسته‌ای منطقه‌ای بهره می‌برد. این نابرابری، به‌ویژه در اروپا که توان هسته‌ای ایالات متحده محدود به بمب‌های گرانشی صدتایی است، مزیتی قابل بهره‌برداری برای کرملین ایجاد می‌کند و این اقدامات باعث می‌شود متحدان در لحظات حساس نسبت به حمایت آمریکا دچار تردید شوند.

اقدام‌های اخیر روسیه از جمله برنامه‌ریزی برای استقرار موشک‌ها در بلاروس نمونه‌ای از تلاش برای ایجاد شکاف میان واشنگتن و ناتو و اعمال فشار بر روند ارسال تسلیحات به اوکراین است. در چنین بستر راهبردی، اقدامات به‌عنوان‌ نمادی برای تقسیم‌بندی اتحادها و تضعیف عزم هم‌پیمانان عمل می‌کند و واکنش مبتنی بر نماد و توازن ظاهری به‌تنهایی کفایت نمی‌کند و نیاز به ترکیب قدرت نظامی قابل‌اتکا و فشار اقتصادی محسوس وجود دارد.

سه مسیر مکمل برای متعادل‌سازی بازدارندگی و افزایش اعتبار سیگنال‌های آمریکا می‌تواند دنبال شود. مسیر نخست تشدید فشارهای اقتصادی بر روسیه همراه با اعلام شتاب در توسعه موشک کروز زیردریایی هسته‌ای معروف به SLCM-N و درج اولویت آن در سند راهبرد دفاع ملی سال ۲۰۲۵ است تا عدم تعادل هسته‌ای در اروپا رفع شود.

مسیر دوم آغاز بازبینی کامل در برنامه نوسازی هسته‌ای است که مشابه وزارت دفاع در دوره‌ای از دهه ۱۹۸۰ عمل کند تا سرعت استقرار نیروهای جدید افزایش یابد و اهرم‌های مقتدرتری برای پیشبرد مذاکرات کنترل تسلیحاتی با روسیه و چین فراهم شود.

مسیر سوم مطالبه یک برنامه سرمایه‌گذاری بلندمدت برای تقویت توان متعارف است زیرا نوسازی هسته‌ای بدون پشتیبانی از نیروی متعارف قوی در مقابله با تهدیدهای کمتر از سطح هسته‌ای کارآمد نخواهد بود. توازن میان بازدارندگی هسته‌ای و متعارف امری به‌شدت حیاتی است و در صورت ادامه سیاست‌های مالی نامتناسب، اطمینان متحدان تضعیف خواهد شد.

در صورتی که ایالات متحده بار تقویت نیروی متعارف را نپذیرد، متحدان دلیل قانع‌کننده‌ای برای انتظار به‌کارگیری سلاح‌های هسته‌ای در دفاع از مناطق غیر از خاک آمریکا نخواهند داشت. سطح کنونی درخواست بودجه دفاعی در حدود ۸۵۰ میلیارد دلار و کاهش ۲۹ میلیارد دلاری نسبت به پیشنهاد پیشین، نشان‌دهنده کاهش واقعی تعهد است که اعتماد متحدان را تأمین نمی‌کند.

برای تحقق شعار صلح از مسیر قدرت، لازم است الگوی دوره ریگان تکرار شود تا دیپلماسی در کنار قدرت نظامی قابل‌اتکا قرار گیرد. ایفای نقش رهبری آمریکا در چارچوب ناتو نیز از اهمیت برخوردار است. این سطح از تلاش برای مقابله با تهدیدات امروز و حفظ امنیت ملی آمریکا و بازدارندگی مؤثر ضروری است./ منبع

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا