آسیاخارجینظام بین‌الملل و نهادها

رقابت چین و آمریکا در جهانی چندقطبی چگونه عمل می‌کند

به ‌گزارش اطلس دیپلماسی، مقاله‌ای با عنوان «رقابت چین و آمریکا در جهانی چندقطبی چگونه عمل می‌کند» که به قلم هیو دسانتیس (Hugh De Santis) در مجله نشنال اینترست (National Interest) منتشر شده است، استدلال می‌کند که رقابت آمریکا و چین به یک دوقطبی دائمی یا بازگشت به تک‌قطبی منجر نمی‌شود، بلکه در جهانی چندقطبی، قدرت‌های نوظهور مانند هند و ترکیه با حفظ خودمختاری راهبردی، نظم جهانی را پیچیده‌تر می‌کنند. در ادامه، چکیده این مقاله را می‌خوانید.


رقابت آمریکا و چین به بازگشت تک‌قطبی یا دوقطبی دائمی منجر نمی‌شود. دیدگاه دونالد ترامپ برای «دوباره عزت‌بخشیدن به آمریکا» به‌دنبال تسلط جهانی مشابه نیمه دوم قرن بیستم است، اما بدون تعهدات چندجانبه. این هدف نیازمند غلبه بر چالش راهبردی چین است که قدرتی قوی‌تر از اتحاد جماهیر شوروی در جنگ سرد دارد. چندقطبی‌بودن جهانی، توزیع قدرت را پیچیده‌تر از دوران دوقطبی یا تک‌قطبی کوتاه‌مدت کرده است.

ترامپ با توجه به بحران املاک، کاهش مصرف، کاهش نیروی کار و افت قیمت‌ها در چین، با تعرفه‌های ۱۴۵ درصدی به‌دنبال فشار بر چین بود. اما مذاکرات تجاری لندن در ماه ژوئن نشان داد چین از تاکتیک‌های ارعابی او هراس ندارد. چین با قطع صادرات مواد معدنی کمیاب در آوریل و سپس توافق مبهم برای صدور مجوزهای صادراتی، تعرفه‌ها را به ۳۰ درصد کاهش داد. پکن با تسلط بر مواد معدنی حیاتی برای صنایع الکترونیک و تمرکز بر مسئله انرژی و دفاع آمریکا، هشتاد درصد آیفون‌ها، ۴۵ درصد مواد اولیه آنتی‌بیوتیک‌ها و بیش از هفتاد درصد خودروهای برقی (که چهل درصد آن صادر می‌شود) را تأمین می‌کند. همچنین، سومین دارنده بزرگ بدهی آمریکا و نوآور در هوش مصنوعی با استارتاپ دیپ‌سیک است.

مدیریت اقتصادی چین بی‌نقص نیست؛ سیاست‌های صنعتی شی جین‌پینگ، محدودیت‌های شرکت‌های خصوصی و مهاجران روستایی رشد را مختل کرده‌اند. با این حال، چین در تجهیزات 5G، باتری‌های لیتیوم-یون، انرژی خورشیدی و توربین‌های بادی پیشرو است. ابتکار کمربند و جاده نفوذ سیاسی و اقتصادی آن را در جنوب جهانی افزایش داده است؛ در حالی که کاهش بودجه دانشگاه‌ها و تحقیقات علمی توسط دولت ترامپ، نوآوری‌های فناوری چین را تقویت می‌کند.

چین با بزرگ‌ترین نیروی دریایی جهان، گسترش زرادخانه هسته‌ای، هواپیماهای مخفی، تسلیحات فراصوت و هوش مصنوعی، به‌دنبال تسلط بر منطقه هند-آرام و کاهش حضور نظامی آمریکا در غرب اقیانوس آرام است. اما این به‌معنای دوقطبی یا هژمونی چین نیست. طی سه دهه گذشته، چندقطبی ناپایداری با ظهور قدرت‌هایی مانند هند، ترکیه، برزیل و اندونزی شکل گرفته که خواستار نقش در توزیع قدرت هستند. این قدرت‌های میانی با حفظ خودمختاری راهبردی، بین حضور امنیتی آمریکا و وابستگی تجاری به چین تعادل برقرار می‌کنند. هند از هم‌سویی با واشنگتن یا پکن اجتناب کرده و گروه بریکس، با گسترش به یازده کشور، به‌دلیل منافع ژئوپلیتیکی متضاد، انسجام ندارد.

در محیطی که مرز بین متحد و دشمن مبهم است، رویکرد صفر و یکی به امور خارجی منافع آمریکا یا چین را پیش نمی‌برد. نظم آینده باید خواست قدرت‌های نوظهور برای مشارکت در حاکمیت جهانی را دربرگیرد و قواعد رفتاری برای تخصیص صلح‌آمیز منافع ایجاد کند. سیاست «اول آمریکا»ی ترامپ، با ترویج منافع محدود، کشورها را به رد محدودیت‌های حقوق بین‌الملل و سازمان‌های جهانی سوق می‌دهد. کاهش نقش آمریکا در امنیت، پیشرفت اقتصادی و حقوق بشر، خلأیی به سود چین ایجاد می‌کند.

ترامپ تحولات سیاست جهانی را از منظر عصر طلایی می‌بیند: دوره‌ای با مادی‌گرایی و یک‌جانبه‌گرایی. این تلاش برای احیای گذشته‌ای محدود، آینده را به قدرت‌هایی واگذار می‌کند که علاقه‌ای به بزرگی دوباره آمریکا ندارند./ منبع

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا