امنیت و دفاعخارجیخاورمیانه

آنچه آمریکا و اسرائیل از ایران می‌خواهند

به گزارش اطلس دیپلماسی، یادداشتی با عنوان «آنچه آمریکا و اسرائیل از ایران می‌خواهند» نوشته مهند عایاش (Muhannad Ayyash) و منتشر شده در نشریه الجزیره (Aljazeera)، توضیح می‌دهد که هدف واقعی آمریکا و اسرائیل از فشار بر ایران نه جلوگیری از سلاح هسته‌ای، بلکه تضعیف جایگاه منطقه‌ای ایران برای تأمین منافع استعماری و سلطه‌جویانه‌شان است. نویسنده معتقدست تنها راه صلح، پایان پروژه استعماری اسرائیل و عقب‌نشینی امپریالیسم آمریکاست. در ادامه چکیده این مطلب را می‌خوانید.


رویدادهای اخیر در منطقه نشان می‌دهند که اهداف آمریکا و اسرائیل در قبال ایران، فراتر از موضوع برنامه هسته‌ای است. در حالی‌که از نظر رسانه‌ای تمرکز بر جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای قرار گرفته، شواهد حاکی از آن است که هدف اصلی، تضعیف جایگاه منطقه‌ای ایران و آماده‌سازی بستر برای تغییرات ژئوپلیتیکی گسترده‌تر در غرب آسیاست.

در سال ۲۰۰۲، بنیامین نتانیاهو در سخنرانی خود در کنگره آمریکا از لزوم حمله به عراق برای مقابله با تروریسم و جلوگیری از گسترش سلاح‌های کشتار جمعی سخن گفت. اما پس از حمله به عراق در سال ۲۰۰۳، مشخص شد که نه چنین سلاح‌هایی وجود داشت و نه ارتباطی میان بغداد و القاعده برقرار بود. آن جنگ به‌جای ایجاد دموکراسی و ثبات، موجب فروپاشی ساختار حکومتی، گسترش ناامنی و شکل‌گیری بحران‌های انسانی شد.

هم‌اکنون نیز الگوی مشابهی در قبال ایران در حال پیاده‌سازی است. اتهامات مربوط به ساخت بمب هسته‌ای توسط ایران با مدارک و اسناد معتبر پشتیبانی نمی‌شود. با این حال، اقدامات پیش‌دستانه نظامی از سوی اسرائیل و همراهی آمریکا با چنین رویکردی، بدون تصویب نهادهای بین‌المللی و خارج از چارچوب معاهدات بین‌المللی صورت گرفته است.

با افزایش حملات اسرائیل به تأسیسات و نهادهای ایرانی، موضوع تغییر حکومت به‌طور آشکار در مواضع رسمی مقامات این دو کشور مطرح شده است. مقاماتی از جمله نتانیاهو، ایال کاتز و سناتورهایی مانند لیندسی گراهام و تد کروز، به‌صراحت از لزوم سرنگونی جمهوری اسلامی سخن گفته‌اند. در همین راستا، از مردم ایران خواسته شده برای رسیدن به «آزادی» قیام کنند، اما هم‌زمان نشانه‌هایی از حمایت از چهره‌هایی مانند رضا پهلوی به چشم می‌خورد که به‌عنوان گزینه جایگزین مطرح شده‌اند.

در این فضای سیاسی، تجزیه، تضعیف و ایجاد بی‌ثباتی در ایران نیز به‌عنوان یکی از سناریوهای قابل قبول برای واشنگتن و تل‌آویو تلقی می‌شود. چنین روندی، مشابه تجربه عراق، نه‌تنها مانعی برای شکل‌گیری یک قدرت منطقه‌ای مستقل ایجاد می‌کند، بلکه به پروژه‌های استعماری و تسلط راهبردی در منطقه کمک خواهد کرد.

سیاست بی‌ثبات‌سازی غرب آسیا، با هدف جلوگیری از ظهور قدرت‌های چالش‌برانگیز برای منافع آمریکا و اسرائیل، در دهه ۱۹۹۰ به‌طور رسمی در سندی با عنوان «شکست ناپذیر» (Clean Break) تشریح شده بود. در این سند، حملات به دولت‌های منطقه تحت عنوان جلوگیری از اشاعه سلاح‌های کشتار جمعی توجیه شده‌اند، در حالی‌که هدف اصلی، تضمین امنیت اسرائیل و گسترش نفوذ آمریکا عنوان شده است.

از سوی دیگر، تبعات چنین سیاست‌هایی قابل پیش‌بینی است. فروپاشی دولت‌ها، زمینه‌ساز ظهور بازیگران غیردولتی خشونت‌طلب، گسترش درگیری‌های نیابتی و حتی تشویق دیگر کشورها به دستیابی به سلاح هسته‌ای برای محافظت از خود می‌شود. بسیاری از دولت‌ها با مشاهده این روند، این نتیجه را می‌گیرند که تنها راه بازدارندگی، داشتن تسلیحات هسته‌ای است، نه انصراف از آن.

در سطح جهانی، این اقدامات با واکنش نسبتاً ملایم همراه شده ‌است؛ با وجود سابقه فاجعه‌بار جنگ عراق، کشورهای اروپایی در مواردی از این نوع تجاوز حمایت یا سکوت کرده‌اند، با وجود آنکه خود در معرض پیامدهای اقتصادی و امنیتی ناشی از بی‌ثباتی در منطقه قرار دارند.

در نهایت، اهداف ژئوپلیتیکی تعریف‌شده برای آمریکا و اسرائیل در غرب آسیا، همچنان با استفاده از ابزارهای نظامی، فشار خارجی، مداخلات مستقیم و حمایت از نیروهای نیابتی دنبال می‌شود. برقراری صلح و ثبات پایدار در منطقه مستلزم تغییر رویکرد از سوی این قدرت‌ها و پذیرش نظم چندجانبه با احترام به حاکمیت و اراده ملت‌های منطقه خواهد بود./ منبع

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا