امنیت و دفاعخارجیخاورمیانه

چرا حوثی‌ها به صلح با آمریکا رضایت دادند؟

به‌گزارش اطلس دیپلماسی، مقاله‌ای با عنوان «چرا حوثی‌ها به صلح با آمریکا رضایت دادند؟» که به‌قلم جیمز هولمز (James Holmes) در مجله تحلیلی-فکری نشنال اینترست (National Interest) منتشر شده است، به تحلیل نقش قدرت هوایی در توقف حملات دریایی حوثی‌ها و بررسی این پرسش می‌پردازد که آیا عملیات هوایی آمریکا و متحدانش در دریای سرخ توانسته به‌تنهایی عامل مؤثری در تغییر محاسبات نظامی حوثی‌ها باشد یا نه. مضمون اصلی مقاله، سنجش میزان تأثیرگذاری عملیات هوایی در غیاب نیروی زمینی بر تصمیمات تاکتیکی یک نیروی شبه‌نظامی در جنگ است. در ادامه چکیده این مقاله را می‌خوانید.


در ارزیابی نقش قدرت هوایی در توقف حملات حوثی‌ها به کشتی‌رانی در دریای سرخ، تنگه باب‌المندب و خلیج عدن، نمی‌توان به پاسخ قطعی رسید. اگرچه برخی تحلیل‌ها حاکی از تأثیر احتمالی این عملیات هستند، شواهد قاطع بر «تعیین‌کننده بودن» قدرت هوایی وجود ندارد. رویکرد کلاسیک نظامی، به‌ویژه دیدگاه‌های دریادار جی. سی. وایلی (J. C. Wylie) تأکید می‌کند که قدرت هوایی به‌تنهایی قادر به تعیین سرنوشت جنگ نیست و تنها در خدمت نیروی زمینی به‌عنوان ابزار کنترل فیزیکی بر میدان و زمین عمل می‌کند. در این چارچوب نگرشی، بمباران از هوا نمی‌تواند جایگزین حضور فیزیکی سربازان در میدان شود چرا که کنترل نهایی فقط از مسیر استقرار زمینی حاصل می‌شود.

از این منظر، هرچند قدرت هوایی ممکن است نقشی در تغییرات تاکتیکی ایفا کند، ولی به‌خودی‌خود نمی‌تواند به پیروزی یا صلح پایدار منجر شود. این اصل در مورد توافق اخیر حوثی‌ها برای توقف حملات دریایی نیز صادق است. چرا که این توافق نه‌تنها به‌معنای صلح نیست، که حوثی‌ها اعلام کرده‌اند که حملات علیه اسرائیل ادامه خواهد داشت. حتی پس از آغاز آتش‌بس، پرتاب موشک‌های حوثی به‌سمت اسرائیل متوقف نشده و تأکید شده که آتش‌بس تنها شامل حملات به کشتی‌رانی منطقه‌ای می‌شود؛ حملاتی که اساسا تاثیر چندانی بر فشار به اسرائیل نداشتند و کنار گذاشتن آن‌ها هزینه بالایی برای حوثی‌ها نداشت.

در این میان، می‌توان گفت که کارزار هوایی تحت رهبری آمریکا احتمالا باعث شد حوثی‌ها بخشی از عملیات خود را متوقف کنند؛ بخشی که نه‌تنها فایده استراتژیکی قابل‌توجهی برایشان نداشت، بلکه هزینه‌های نظامی زیادی بر آن‌ها تحمیل می‌کرد. از این منظر، قدرت هوایی موفق شد تا حدی در مسیر تغییر تصمیمات حوثی‌ها مؤثر باشد، ولی این موفقیت در مقیاس محدود و با اهداف مشخص‌تری رخ داده است. بنابراین، استناد به این تحول به‌عنوان موفقیتی برای قدرت هوایی بدون حضور نیروی زمینی، اگر نه نادرست، دست‌کم شتاب‌زده است.

نکته مهم دیگر، رابطه میان هزینه و فایده در محاسبات نظامی است که از آموزه‌های کارل فون کلاوزویتس – نظریه‌پرداز نظامی آلمانی- برگرفته شده است. طبق این رویکرد، میزان ارزش هدف سیاسی موردنظر یک بازیگر، نرخ و مدت‌زمان مصرف منابع نظامی برای دستیابی به آن هدف را تعیین می‌کند. حاصل‌ضرب این دو، بهای کلی یک جنگ یا عملیات است. در این منطق، هیچ بهای ثابتی برای دستیابی به یک هدف سیاسی وجود ندارد و دشمن نیز می‌تواند در تعیین هزینه‌ها نقش داشته باشد. اگر هزینه تحقق هدف از ارزش آن برای رهبری سیاسی فراتر رود، منطقی‌ترین انتخاب توقف عملیات است.

در چارچوب چنین تحلیلی، حملات هوایی می‌توانند بدون حضور نیروی زمینی، دشمنی را که انگیزه محدودی دارد، وادار به عقب‌نشینی تاکتیکی کنند. اگر رهبری حوثی‌ها به این نتیجه رسیده باشد که حمله به کشتی‌های تجاری در دریای سرخ، به‌رغم هزینه‌های بالا، کمترین تأثیر را در تحقق هدف اصلی یعنی فشار به اسرائیل دارد، توقف این بخش از عملیات اقدامی منطقی محسوب می‌شود. این تصمیم به کاهش هزینه‌ها و تمرکز بیشتر بر محور اصلی نبرد یعنی حمله به اسرائیل کمک می‌کند.

با این حال، چنین تصمیمی در نهایت به‌معنای پیروزی راهبردی یا پایان جنگ نیست. بلکه تنها می‌توان گفت که قدرت هوایی ایالات متحده، بدون کمک نیروی زمینی، در تغییر محدود رفتار نظامی حوثی‌ها موفق عمل کرده است. اما هنوز نه صلحی در کار است، نه تغییری در هدف اصلی حوثی‌ها ایجاد شده است.

در نهایت، این تجربه می‌تواند نشانه‌ای از کارایی نسبی قدرت هوایی در مواجهه با نیروهای شبه‌نظامی باشد؛ اما باید تأکید کرد که این کارایی محدود، موقتی و تاکتیکی است. برای رسیدن به نتایج پایدار، ابزارهای کنترل زمینی همچنان ضروری باقی می‌مانند. پاسخ به اینکه آیا قدرت هوایی در دریای سرخ تعیین‌کننده بود، همچنان در حد یک «شاید» باقی می‌ماند. /منبع

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا