
آیا عصر مداخلهگری آمریکا در خاورمیانه پایان یافته است؟
بهگزارش اطلس دیپلماسی، مقالهای با عنوان «آیا عصر مداخلهگری آمریکا در خاورمیانه پایان یافته است؟» که بهقلم رایان بول (Ryan Bohl)، در اندیشکده استراتفور (Stratfor)، منتشر شده است، استدلال میکند که بهرغم سخنان دونالد ترامپ علیه مداخلهگری، آمریکا به دلیل منافع انرژی و تجارت، همچنان در منطقه غرب آسیا مداخله خواهد کرد؛ اما با رویکردی واکنشی، محدود و متکی به اهرمهای اقتصادی و دیپلماتیک. در ادامه چکیده این مقاله را میخوانید.
دونالد ترامپ در سفر اخیرش به خاورمیانه، سیاستهای مداخلهگرانه پیشینیانش را محکوم کرد و در ریاض گفت که «ملتسازان» و «مداخلهگران» در جوامع پیچیدهای که نمیفهمیدند، ویرانی به بار آوردند؛ که اشارهای به حمله ۲۰۰۳ به عراق است. برخی سخنان او را نشانه پایان مداخلهگری آمریکا در منطقه یا آغاز عقبنشینی تفسیر کردند. تام باراک، سفیر جدید آمریکا در ترکیه، حتی اظهار داشت که «عصر دخالت غرب پایان یافته است» و آینده به راهحلهای منطقهای و دیپلماسی مبتنی بر احترام تعلق دارد. اما واقعیت این است که آمریکا همچنان آماده استفاده از ابزارهایش برای شکلدهی به توازن قدرت در خاورمیانه است، زیرا منطقه برای منافع انرژی، تجارت، و امنیت اسرائیل بهعنوان متحد کلیدی واشنگتن، حیاتی است.
از پایان جنگ جهانی دوم، تجارت و انرژی آمریکا را در خاورمیانه نگه داشته است. در جنگ سرد، آمریکا با تکیه بر متحدان خود مانند اسرائیل، ترکیه و حکومت پیش از ۱۹۷۹ ایران، استراتژی مهار شوروی را دنبال کرد. پس از جنگ سرد، سیاستمداران آمریکایی باور داشتند که با تبدیل خاورمیانه به منطقهای شبیه اروپا -بدون رقبای قوی و متحد در چارچوبی مانند ناتو- میتوانند منافعشان را تأمین کنند. این دیدگاه به مداخلات گستردهای منجر شد که ترامپ در ریاض آنها را نکوهید؛ از جمله توافق اسلو، لفاظی علیه «دولتهای یاغی» و «محور شرارت» و حمله ۲۰۰۳ به عراق برای پایان دادن به تسلیحات کشتار جمعی. اما جنگ عراق باعث شد بسیاری از آمریکاییها در مقیاس مداخلات تردید کنند؛ واکنشی که به پیروزی باراک اوباما در ۲۰۰۸ کمک کرد.
اوباما مداخلات را محدود کرد، اما پایان نداد. در سال ۲۰۱۴، به دلیل تهدید داعش، به عراق بازگشت. در لیبی، برای حفظ عرضه نفت و جلوگیری از بحران انسانی، حملات هوایی انجام داد. علیه ایران، تحریمهای سنگین برای جلوگیری از برنامه هستهای اعمال کرد. ترامپ در دوره اولش نیز واکنشی عمل کرد: دو حمله کوتاه به سوریه به دلیل استفاده از تسلیحات شیمیایی، تحریم عربستان پس از قتل جمال خاشقجی، و اقدام علیه ترکیه برای بازداشت کشیشی آمریکایی و توقف حمله به سوریه. او علیه ایران، از توافق هستهای خارج شد و قاسم سلیمانی را ترور کرد، اما از جنگ تمامعیار پس از حملات ایران به تأسیسات سعودی و پایگاه آمریکایی اجتناب کرد. جو بایدن نیز با حملات محدود در عراق، سوریه، و یمن، و دفاع از اسرائیل بدون تشدید تنش با ایران، رویکرد مشابهی داشت.
در دوره دوم ترامپ، او قول «پایان جنگها» داد، اما در بهار ۲۰۲۵ حملات شدیدی علیه حوثیها در یمن انجام داد؛ هرچند در ۶ می آن را متوقف کرد تا از «جنگهای بیپایان» پرهیز کند. او مذاکرات هستهای با ایران را از سر گرفت، اما حملات مستقیم را رد نکرد. با اسرائیل، حمایت نظامی و سیاسی را حفظ کرد، اما از فشار برای پایان جنگ غزه یا نقض آتشبس حزبالله خودداری نمود. این نشان میدهد ترامپ از خاورمیانه عقبنشینی نمیکند، بلکه مداخلات را محدود، واکنشی، و متکی به دیپلماسی و اقتصاد میخواهد. او به گسترش توافقهای ابراهیم برای تأمین منافع آمریکا با مداخله کمتر امیدوار است.
خاورمیانه تغییر کرده است: داعش زیرزمینی شده، جنگ داخلی سوریه پایان یافته، ایران تضعیف شده، و ترکیه نقش کلیدی در انتقال قدرت سوریه دارد. اسرائیل اما با ایجاد مناطق حائل و جنگهای گسترده علیه تهدیدات پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، تغییر کرده است. ترامپ مداخلات سریع و کمهزینه را ترجیح میدهد. در خلیج فارس، از اصلاح سیاسی کشورهای عربی اجتناب میکند، زیرا کنگره به دلیل نگرانی از قیمت سوخت، با تحریم این کشورها مخالف است. با ترکیه، به دلیل نقشش در ناتو و سوریه، سختگیری کمتری دارد، اما تعرفهها و مالیات خدمات دیجیتال ترکیه ممکن است تنش ایجاد کند. با ایران، فشار اقتصادی را ادامه میدهد، اما اگر مذاکرات هستهای شکست بخورد، باید بین پذیرش شکست یا اقدام نظامی یکی را انتخاب کند. با اسرائیل، حمایت را مشروط کرده است؛ اسرائیل میتواند در غزه بجنگد، اما باید هزینه دیپلماتیک و اقتصادی آن را بپردازد.
عصر مداخلهگری آمریکا پایان نیافته، بلکه از جنگهای نومحافظهکارانه به سوی سیاست واقعگرایانه محدود بازگشته است. منافع ژئوپلیتیک واشنگتن -نظیر انرژی و تجارت- ترامپ را در خاورمیانه نگه میدارد، و او مانند دوره اولش به مداخله ادامه خواهد داد. /منبع