جنگ بعدی ایران و اسرائیل در راه است
به گزارش اطلس دیپلماسی، یادداشتی با عنوان «جنگ بعدی ایران و اسرائیل در راه است» نوشته تریتا پارسی و منتشرشده در فارن پالیسی (Foreign Policy)، تحلیل میکند که تنشها میان ایران و اسرائیل بهسمت درگیری نظامی گستردهتری در حال پیشروی است و در ماههای پیش رو هر دو طرف برای جنگی خونین و تعیینکننده آماده میشوند. در ادامه، چکیده این یادداشت آمده است.
اسرائیل احتمالاً پیش از پایان سال جاری، شاید حتی از اواخر ماه آگوست، جنگی تازه علیه ایران آغاز خواهد کرد. ایران اما خود را برای این درگیری آماده میکند و برخلاف جنگ پیشین که حملات موشکی را با احتیاط و برای طولانیکردن جنگ، به بخشهای مختلف تقسیم کرده بود، اینبار قصد دارد از ابتدا ضربهای قاطع وارد آورد تا هرگونه تصور تسلط نظامی اسرائیل بر خود را از میان بردارد. این امر باعث میشود جنگ پیش رو بسیار خونینتر و مخربتر از مرحله اول باشد. در صورتی که دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، بار دیگر زیر فشار اسرائیل قرار گیرد و وارد این منازعه شود، احتمال دارد درگیری به جنگی گسترده میان ایالات متحده و ایران بدل شود که بهمراتب دشوارتر از جنگ عراق خواهد بود.
جنگ ماه ژوئن اسرائیل علیه ایران تنها به موضوع برنامه هستهای محدود نبود، بلکه هدف اصلی تغییر توازن قوا در غرب آسیا بود، بهطوری که قابلیتهای هستهای ایران تنها بخشی از آن محسوب میشد. اسرائیل در بیش از دو دهه تلاش کرده آمریکا را به اقدام نظامی علیه ایران ترغیب کند تا به تضعیف این کشور و بازیابی توازن منطقهای مطلوب خود دست یابد، توازنی که بهتنهایی نمیتواند آن را رقم زند. در این چارچوب، حملات اسرائیل سه هدف اصلی و فراتر از ضربه به زیرساختهای هستهای داشت. نخست، کشاندن آمریکا به درگیری مستقیم با ایران؛ دوم، سرنگونی نظام سیاسی ایران و سوم، تبدیل ایران به کشوری شبیه سوریه یا لبنان، یعنی کشوری که اسرائیل بتواند بدون دخالت آمریکا آن را بمباران کند. تنها یکی از این اهداف به تحقق نسبی رسید و برنامه هستهای ایران نه نابود شد و نه به نقطهای رسید که بهطور کامل مسئلهاش حلشده تلقی شود.
بنابراین، حملات ماه ژوئن اسرائیل موفقیت نسبی داشت. اسرائیل آرزو داشت ترامپ بهطور کامل وارد جنگ شده و نیروهای متعارف و زیرساختهای اقتصادی ایران را هدف قرار دهد، اما رئیسجمهور آمریکا که گرایش به اقدام سریع دارد، از جنگ تمامعیار بیمناک بود و راهبرد حمله محدود به تأسیسات هستهای ایران را اتخاذ کرد تا از افزایش تنشها جلوگیری کند. این رویکرد در کوتاهمدت موفقیتآمیز بود، اما در بلندمدت اسرائیل را در چرخهای از تشدید تنش گرفتار کرد. خودداری ترامپ از گسترش جنگ فراتر از بمباران محدود، دلیل اصلی توافق آتشبس اسرائیل بود. در طول جنگ، اسرائیل خسارات جدی دید. سامانههای پدافند هواییاش آسیب دید و ایران توانست موشکهای بیشتری به اسرائیل شلیک کند. اسرائیل با حمایت کامل ترامپ احتمالاً به جنگ ادامه میداد، اما وقتی مشخص شد حملات آمریکا محدود است، محاسبات تغییر کرد. اسرائیل توانست آمریکا را به درگیری بکشد، اما نتوانست این کشور را تا پایان جنگ در کنار خود نگه دارد.
دو هدف دیگر اسرائیل شکست خوردند. اگرچه موفقیتهای اطلاعاتی اولیه، مانند کشتن ۳۰ فرمانده ارشد و نوزده دانشمند هستهای، رخ داد، اما کنترل فرماندهی ایران فقط بهطور موقت مختل شد. ظرف هجده ساعت، فرماندهان جایگزین شدند و ایران با حمله موشکی سنگین به اسرائیل نشان داد توانایی بالایی در تحمل خسارت و پاسخ متقابل دارد. اسرائیل همچنین امیدوار بود حملات باعث هراس نظام ایران و تسریع فروپاشی آن شود. براساس گزارشهای منتشرشده، مأموران موساد با تسلط به زبان فارسی، به مقامات ارشد ایران زنگ زدند و تهدید کردند که اگر ویدیوهای انتقادی علیه نظام منتشر نکنند، آنها و خانوادههایشان را خواهند کشت. اما هیچ یک از مقامات به این تهدیدها پاسخ ندادند و انسجام نظام پابرجا ماند.
برخلاف انتظار اسرائیل، کشتار فرماندهان سپاه پاسداران، به اعتراضات یا قیام گسترده منجر نشد؛ بلکه ایرانیان در طیفهای مختلف سیاسی متحد شدند و موجی از ملیگرایی در کشور شکل گرفت. اسرائیل نتوانست از نارضایتی عمومی علیه نظام ایران بهرهبرداری کند. پس از دو سال کشتار در غزه و حمله فریبنده به ایران در بحبوحه مذاکرات هستهای، تنها بخش کوچکی از ایرانیان، عمدتاً در خارج از کشور، نسبت به اسرائیل دید مثبت دارند. حملات اسرائیل در عمل به تقویت روایت ایران کمک کرد؛ بسیاری ایرانیان اکنون خشمگیناند که سامانههای هستهای، موشکی و شبکه متحدان ایران در حفظ امنیت ناکافی بودند. یک هنرمند تهرانی به نرگس باجغلی، استاد دانشگاه جانز هاپکینز، گفته است: «پیشتر میگفتم پول ایرانی به لبنان و فلسطین نرود، اما حالا میفهمم بمبهایی که همه ما با آن روبهرو هستیم، یکی است و اگر دفاع منطقهای قوی نداشته باشیم، جنگ به سراغ خودمان میآید».
این تغییر نگرش ممکن است موقتی باشد، اما در کوتاهمدت حملات اسرائیل انسجام داخلی ایران را افزایش داده است. اسرائیل همچنین نتوانست ایران را به سوریه دوم تبدیل کند و بدون حمایت آمریکا، بر فضای هوایی این کشور تسلط یابد. با وجود کنترل نسبی هوایی، پاسخ موشکی ایران آسیب شدیدی وارد کرد. بدون کمک آمریکا، از جمله استفاده از ۲۵ درصد سامانههای موشکی «تاد» این کشور در تنها دوازده روز، اسرائیل نمیتوانست جنگ را ادامه دهد.
این شرایط احتمال حمله مجدد اسرائیل را افزایش داده است. هم کاتس، وزیر جنگ اسرائیل و هم ایال زمیر، رئیس ستاد ارتش، به این موضوع اشاره کردهاند. زمیر گفته جنگ ماه ژوئن فقط مرحله اول بود و اسرائیل وارد فصل جدیدی از درگیریها شده است. اسرائیل مصمم است اجازه ندهد ایران زمان بازسازی زرادخانه موشکی، ترمیم پدافند هوایی یا استقرار سیستمهای جدید را داشته باشد. این راهبرد، «چیدن علفها» نامیده میشود؛ یعنی حمله مکرر و پیشگیرانه برای جلوگیری از افزایش توان نظامی دشمن.
با توجه به بازسازی نظامی ایران، اسرائیل انگیزه دارد زودتر حمله کند. از سوی دیگر، فصل انتخابات میاندورهای آمریکا باعث پیچیدگی محاسبات سیاسی شده است. به این ترتیب، احتمال حمله در ماههای پیش رو افزایش یافته است. اما این نتیجهای است که ایران میخواهد از آن اجتناب کند. برای شکستدادن راهبرد اسرائیل، ایران احتمالاً در آغاز جنگ بعدی ضربهای سخت و سریع وارد خواهد کرد. عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران، در شبکه اجتماعی ایکس نوشت که در صورت تکرار تجاوز، واکنش این کشور، قاطع و غیرقابل انکار خواهد بود. ایران معتقد است هزینه حمله باید آنقدر سنگین باشد که اسرائیل نتواند بهتدریج توان موشکی ایران را کاهش دهد و کشور را آسیبپذیر سازد.
در نهایت، نتیجه جنگ آینده بستگی به این دارد که کدام طرف بیشتر یاد گرفته و سریعتر عمل کند. آیا اسرائیل میتواند رهگیرهای موشکی خود را سریعتر از بازسازی سامانههای موشکی ایران جایگزین کند؟ آیا موساد نفوذ خود را در ایران حفظ کرده یا بیشتر نیروهای خود را صرف تلاش برای سرنگونی نظام نموده است؟ آیا ایران راههایی برای نفوذ به سامانههای پدافند هوایی اسرائیل یافته یا رژیم صهیونیستی نقاط ضعف خود را پوشانده است؟ پاسخ این پرسشها هنوز نامعلوم است.
از طرف دیگر، ایران بهویژه پس از ناکامیهای محور مقاومت و ابهام در بحث تسلیحات هستهای، احتمالاً در موضع هستهای خود بازنگری خواهد کرد. واکنش ترامپ به جنگ دوم اسرائیل و ایران نیز تعیینکننده خواهد بود. او تمایلی به جنگ طولانی ندارد و جنگ دوازدهروزه ضعفهای ذخایر موشکی آمریکا را نشان داد. با این حال، چراغ سبز ترامپ برای شروع درگیری، او را در تله اسرائیل گرفتار کرده است. درگیری محدود دیگر گزینه قابل اتکا نیست و ترامپ باید یا بهطور کامل وارد جنگ شود یا کاملاً کنار بکشد، که این نیازمند مقاومت مستمر در برابر فشارهای اسرائیل است؛ موضوعی که تاکنون از انجام آن عاجز مانده است./ منبع



