اطلس هفته

جهان در برابر امپراتوری بی‌ثباتی

در هفته‌ای که گذشت، بار دیگر نشانه‌هایی از گذار ژئوپلیتیکی نظم جهانی آشکار شد؛ نظمی که از درون در حال فرسایش است. از دریای کارائیب تا مدیترانه و از سئول تا پکن، سیاست جهانی در چنبره تقابل دو منطق به سر می‌برد: منطق سلطه و منطق توازن. قدرت‌هایی که خود را نگهبان نظم معرفی می‌کنند، اکنون بزرگ‌ترین منبع بی‌نظمی شده‌اند. آمریکا، اسرائیل و متحدانشان در حالی از «امنیت جهانی» سخن می‌گویند که رفتارشان در عمل، بی‌ثباتی و گسست در مشروعیت بین‌المللی را تشدید می‌کند. در مقابل، گفتمان مقاومت، استقلال و توازن در حال احیای خود است؛ از آمریکای لاتین تا غرب آسیا و شرق آسیا، صحنه جهانی شاهد بازتعریف نقش بازیگران است.

در این شماره از اطلس هفته، سه محور کلیدی بررسی می‌شوند که هر یک نمادی از این چرخش تاریخی‌اند:

  1. اضطراب امپراتوری: نمایش قدرت واشنگتن در آب های ونزوئلا؛
  2. آتش‌بس بی اعتبار: اسرائیل و نقض مکرر تعهداتش در غزه؛
  3. تمرکز ویژه شکست برتری‌طلبی: توافق ترامپ و شی و پایان افسانه‌ی یکجانبه‌گرایی.

اضطراب امپراتوری: نمایش قدرت واشنگتن در آب های ونزوئلا

در آمریکای جنوبی، بحران تازه‌ای در قالبی قدیمی شکل گرفته است: بازگشت سیاست قایق‌های توپ‌دار به آب‌های کارائیب. واشنگتن در اقدامی نمایشی، گروهی از ناوهای خود را با عنوان «عملیات بازدارندگی دریایی» به نزدیکی آب‌های ونزوئلا اعزام کرد. دونالد ترامپ این اقدام را بخشی از استراتژی جدید «مهار تهدیدهای انرژی و مواد مخدر» نامید، اما در واقع هدف اصلی، بازسازی تصویر رهبری جهانی آمریکا پیش از انتخابات داخلی بود.

ناو جنگی آمریکایی
ناو جنگی آمریکایی _ اطلس دیپلماسی

در کاراکاس، دولت نیکلاس مادورو این تحرک را «تهاجم نرم» توصیف کرد و آن را بخشی از جنگ روانی واشنگتن برای بی‌ثبات‌سازی ونزوئلا دانست. رسانه‌های دولتی با برجسته‌سازی شعار «ونزوئلا تنها نیست»، حمایت آشکار چین، روسیه و حتی برزیل لولا داسیلوا از حاکمیت کاراکاس را به نمایش گذاشتند. نتیجه، انسجام کم‌سابقه داخلی و احیای گفتمان ضد امپریالیستی در آمریکای لاتین بود—گفتمانی که از دوران چگوارا و بولیوار ریشه دارد و اکنون جان تازه گرفته است. در سطح بین‌المللی، اقدام آمریکا نشان داد که ابزارهای سنتی قدرت سخت دیگر پاسخ‌گوی نظم جدید نیستند. همان‌گونه که تحلیل‌گران آمریکای لاتین اشاره کردند، حضور ناوهای آمریکایی بیش از آنکه نشانه قدرت باشد، نشانه اضطراب امپراتوری است؛ اضطراب از دست دادن کنترل بر منطقه‌ای که روزی «حیاط خلوت» محسوب می‌شد.
در این میان، تقابل گفتمانی اصلی میان دو مفهوم شکل گرفته است: از یک‌سو، نظم مبتنی بر سلطه که آمریکا نمایندگی می‌کند و از سوی دیگر، حق حاکمیت برابر ملت‌ها که محور گفتمان مقاومت در جنوب جهانی است.
در نتیجه، بحران ونزوئلا نه صرفاً بحران امنیتی، بلکه صحنه نبردی بر سر معنای مشروعیت در قرن بیست‌ویکم است.

آتش‌بس بی اعتبار: اسرائیل و نقض مکرر تعهداتش در غزه

در غرب آسیا، آتش‌بس اعلام‌شده میان اسرائیل و گروه‌های مقاومت فلسطینی تنها چند روز دوام آورد.
تل‌آویو بار دیگر با حملات هوایی به رفح، جبالیا و دیرالبلح، نشان داد که هدفش نه آرامش، بلکه تحمیل روایت خود از پیروزی است. ارتش اسرائیل مدعی شد که این عملیات‌ها «پاسخ به تهدیدهای راکتی» بوده، اما تصاویر منتشرشده از تخریب گسترده مناطق مسکونی و ممانعت از ورود کمک‌های انسانی، روایت رسمی تل‌آویو را بی‌اعتبار کرد. در سطح منطقه‌ای، مصر، قطر و اردن نسبت به «فروپاشی اخلاقی اسرائیل» هشدار دادند و سازمان‌های حقوق بشری نیز این اقدامات را مصداق نقض فاحش توافقات آتش‌بس دانستند. در خیابان‌های اروپا و آمریکای لاتین، موج جدیدی از تظاهرات در حمایت از مردم غزه به راه افتاد و شبکه‌های اجتماعی با هشتگ‌هایی چون #CeasefireNow و #GazaUnderAttack دوباره پر شد.

انفجار در خرابه های غزه _ اطلس دیپلماسی
انفجار در خرابه های غزه _ اطلس دیپلماسی

از دید روابط بین‌الملل، اسرائیل در حال از دست دادن موقعیت استثنایی خود در نظام غرب‌محور است. متحدان سنتی‌اش، از جمله فرانسه و کانادا و حتی ایالات متحده، با احتیاط از «حق دفاع مشروع» سخن می‌گویند و در عین حال خواستار «پایان فوری خشونت‌ها» هستند— نشانه‌ای از شکاف در اجماع غربی. در این فضا، فلسطین نه به‌عنوان موضوعی امنیتی، بلکه به‌عنوان نشانه‌ای از بحران مشروعیت غرب مطرح شده است. در میدان گفتمان، تضاد میان دو روایت به اوج رسیده است: روایت اسرائیلیِ “دفاع از خود در برابر تروریسم” در برابر روایت جهانیِ “حق حیات و آزادی مردم تحت اشغال”      
غزه اکنون تبدیل به وجدان جهان شده است؛ آینه‌ای که در آن چهره نظم بین‌المللی بر پایه قدرت برهنه دیده می‌شود. این آتش‌بس سوخته، بیش از هر چیز، نشان داد که تل‌آویو دیگر نمی‌تواند در سایه حمایت بی‌قیدوشرط واشنگتن، واقعیت را کنترل کند. روایت مقاومت، به گفتمان غالب اخلاقی جهان بدل شده است.

تمرکز ویژه: شکست برتری‌طلبی توافق ترامپ و شی و پایان افسانه‌ یکجانبه‌گرایی

دیدار دونالد ترامپ و شی جین‌پینگ در سئول، نقطه اوج هفته‌ای پرتنش در روابط واشنگتن و پکن بود.
ترامپ این دیدار را فرصتی تاریخی معرفی کرد تا «روابط آمریکا و چین را از نو بنویسد»، اما در عمل با دیواری از خونسردی دیپلماتیک روبه‌رو شد. شی، با زبان دقیق و سنجیده، تأکید کرد که چین به‌دنبال «نظم جهانی عادلانه و مبتنی بر احترام متقابل» است— عبارتی که در فرهنگ سیاسی چین معنایی آشکار دارد: رد کامل منطق برتری‌طلبی آمریکایی.

در محافل تحلیلی غربی، این نشست به‌عنوان «نقطه شکست دیپلماسی شخصی ترامپ» توصیف شد. او که عادت دارد با سیاست معامله‌محور خود کشورها را به توافق‌های نمایشی بکشاند، این بار با رقیبی مواجه شد که قواعد بازی را عوض کرد. پکن نه‌‌تنها هیچ امتیاز اقتصادی جدی نداد، بلکه با ابتکار «ابتکار امنیت جهانی» و «راه ابریشم دیجیتال»، مسیر جدیدی برای چندجانبه‌گرایی ارائه کرد. از منظر راهبردی، چین در حال تثبیت جایگاه خود به‌عنوان معمار نظم جدید است. در مقابل، آمریکا با اصرار بر انحصار و کنترل، بیش از پیش از درون دچار شکاف شده است: نهادهای اقتصادی این کشور از تعرفه‌های سنگین بر واردات چینی انتقاد می‌کنند، شرکت‌های فناوری از سیاست‌های دوگانه در قبال بازار آسیا ناراضی‌اند، و حتی متحدان اروپایی واشنگتن از «خستگی از رقابت» سخن می‌گویند. به‌عبارت دیگر، یکجانبه‌گرایی آمریکا به صخره واقعیت جهانی خورده است.

شی جین پینگ و ترامپ _ اطلس دیپلماسی

در بعد گفتمانی، این دیدار تقابل دو مفهوم را آشکار کرد:  ترامپ از «بازگرداندن عظمت آمریکا» سخن گفت، اما شی از «توازن و احترام متقابل»؛ یکی به دنبال احیای سلطه بود، دیگری در پی تنظیم قواعد بازی بر اساس برابری. چین با بهره‌گیری از ابزارهای نرم (سرمایه‌گذاری، فناوری و فرهنگ) عملاً جایگاه خود را در «جغرافیای مشروعیت» جهان تثبیت کرده، در حالی که آمریکا با سیاست تهدید و تحریم، از جغرافیای اعتماد فاصله گرفته است. دیدار سئول نماد تغییری عمیق‌تر است: جهانی که دیگر به رهبری تک‌صدایی عادت ندارد.
در نظم در حال ظهور، مشروعیت از انحصار قدرت نمی‌آید، بلکه از توازن منافع و پاسخ‌گویی متقابل قدرت‌ها زاده می‌شود. به این معنا، توافق ترامپ و شی نه یک موفقیت دیپلماتیک، بلکه نشانه‌ی شکست روایت آمریکایی نظم جهانی بود—روایتی که از پایان جنگ سرد تا امروز، خود را بی‌رقیب می‌پنداشت.

برآیند و چشم انداز پیش رو

سه صحنه‌ی این هفته —کاراکاس، غزه و سئول— چهره‌های متفاوت یک پدیده‌اند: افول مشروعیت برتری‌طلبی. در آمریکای لاتین، واشنگتن با ابزار نظامی به دنبال نمایش اقتدار است؛ در غرب آسیا، اسرائیل با خشونت می‌کوشد شکست سیاسی خود را بپوشاند؛ و در شرق آسیا، آمریکا در برابر چین متوازن و حسابگر، دچار سردرگمی راهبردی شده است. در همه این موارد، جهان در حال عبور از منطق قدرت بر پایه زور به سمت منطق قدرت بر پایه توازن است. امپراتوری‌های بی‌ثبات، چه در قالب اشغال نظامی و چه در شکل هژمونی اقتصادی، دیگر توان حفظ نظم را ندارند. در مقابل، جنوب جهانی و بازیگران نوظهور با گفتمان عدالت، حاکمیت برابر و احترام متقابل، پایه‌های نظم جدیدی را می‌سازند— نظمی که نه بر ترس، بلکه بر پاسخ‌گویی و توازن استوار است.

دوران «نظم با زور» به پایان نزدیک می‌شود. جهان در آستانه عصر جدیدی است: عصر بازگشت توازن، و پایان امپراتوری بی‌ثباتی.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا