معضل تجاری هند با آمریکا و چین
به گزارش اطلس دیپلماسی یادداشتی با عنوان «معضل تجاری هند با آمریکا و چین» نوشته سریجان شوکلا (Srijan Shukla) در بنیاد آبزرور (Observer Research Foundation) منتشر شده است. این یادداشت با بررسی پیامدهای «شوک چین» برای اقتصاد آمریکا و مقایسه آن با «شوک آمریکا» برای هند، به تبیین وضعیت دشوار دهلینو میان دو قدرت اقتصادی آمریکا و چین میپردازد و بر چالشهای ژئواکونومیک و صنعتیشدن ناکافی هند تأکید میکند. در ادامه، چکیده این مطلب آمده است.
در یک دهه گذشته، مفهوم «شوک چین» بهطور گسترده در گفتمان اقتصادی و سیاسی آمریکا مطرح بوده است. پژوهشهای اقتصاددانانی مانند دیوید آتور، دیوید دورن و گوردون هنسون نشان داد که مناطق آمریکا که بیشترین فشار رقابتی واردات از چین را تجربه کردند، دچار افت درآمد، بیکاری طولانیمدت و زوال کیفیت زندگی شدند. این یافتهها علاوه بر برجستهکردن پیامدهای منفی تجارت با چین، بخشی از مبانی سیاستهای تجاری دونالد ترامپ در دو دوره ریاستجمهوری او را توضیح میدهد. هند در روزهای اخیر شکل خفیفی از چنین وضعیتی را تجربه کرده است؛ تصمیم ترامپ برای اعمال تعرفه پنجاهدرصدی بر کالاهای هندی و لغو امتیازاتی نظیر پردازش و صادرات نفت روسیه، پایان دوره نگاه خیرخواهانه واشنگتن به دهلینو را رقم زد. این وضعیت دو پیوند مشترک با «شوک چین» دارد: نخست احساس «خیانت نسلی» و دوم پیامدهای ژئواکونومیک. آمریکا با پذیرش چین در نظم اقتصادی جهانی زمینهساز رشد عظیم این کشور شد، اما نتیجه آن ضربه به اقتصاد داخلی و تغییر نگرش جامعه به چین بود. مشابه آن، هند پس از سه دهه نزدیکی با واشنگتن اکنون احساس میکند با چرخش ترامپ پشت سر گذاشته شده است. با این حال در سیاست بینالملل، احساسات جایگاه اندکی دارند.
پیوند دوم یعنی ژئواکونومیک اهمیت بیشتری دارد. چین توانست هم صنعت آمریکا را تضعیف کند و هم وابستگی به واردات از خود ایجاد نماید. در هند نیز این تصور وجود داشت که رشد اقتصادی هشتدرصدی بهترین راهبرد سیاست خارجی است، اما اقدامات ترامپ نشان داد صرف اتکا به روابط راهبردی با غرب و آمریکا تضمینی برای رشد پایدار نیست. در این چارچوب، رابرت بلکویل و جنیفر هریس ژئواکونومیک را استفاده از ابزارهای اقتصادی برای پیشبرد منافع ملی و اهداف ژئوپولیتیک تعریف کردهاند. همچنین کریستوفر کلایتون، ماتئو ماجوری و جسی شرگر دو نوع قدرت ژئواکونومیک معرفی میکنند: قدرت خرد در بخشهای خاصی مانند عناصر کمیاب و نیمهرساناها و قدرت کلان که به توانایی یک قدرت بزرگ برای شکلدادن به موازنه جهانی از طریق تسلط بر بخشهای راهبردی مربوط میشود. نمونه تاریخی آلبرت هیرشمن از آلمان نازی نشان میدهد تجارت آزاد و حمایتگرایی میتوانند همزمان ابزار دولت باشند و مبادلات نابرابر میتوانند به وابستگی و سپس ابزار فشار تبدیل شوند.
بر این اساس، معضل ژئواکونومیک هند آشکار میشود. آمریکا و چین به ترتیب مهمترین شریک و رقیب هند هستند، اما هیچیک وابستگی حیاتی به هند ندارند. این کاستی ناشی از ناتوانی هند در تبدیلشدن به قدرت صنعتی جدی است. در عین حال توسعه صنعتی هند بدون ارتباط عمیق با چین امکانپذیر نیست و آمریکا نیز توان یا تمایل کافی برای پرکردن این شکاف ندارد. راهبرد آینده باید بر جذب سرمایهگذاری شرکتهای آمریکایی، مشابه نمونه اپل و ایجاد زنجیرههای تأمین در هند متمرکز باشد.
همچنین تنشزدایی دیپلماتیک با چین گرچه لازم است، اما برای روابط عمیق تجاری کافی نیست. برای جلب سرمایهگذاری چین، دهلینو باید موفقیتهای صنعتی ملموسی ایجاد کند و شرایط اقتصادی جذاب فراهم آورد. در سطح داخلی، بهجای تمرکز بر موانع، باید بر الگوهای موفق مانند خوشههای صنعتی در تامیلنادو، ماهاراشترا، گجرات، تلانگانا و منطقه پایتخت تمرکز شود و با سیاستهای صنعتی فراتر از مشوقهای تولید، این خوشهها تقویت و ارتقا یابند.
در افق بلندمدت، هند باید در صنایع پیشرو آینده پیشگام شود. یک دهه تمرکز بر مونتاژ و افزایش تدریجی ارزشافزوده در زنجیرههای تأمین میتواند زمینهساز سلطه بر بخشهای کلیدی رشد در دو دهه آینده باشد. این مسیر، راه برونرفت هند از معضل ژئواکونومیک و ورود به جایگاه قدرت صنعتی قرن بیستویکم خواهد بود./ منبع



