تلاش پاریس برای تضعیف توافقهای آبراهام
به گزارش اطلس دیپلماسی، یادداشتی با عنوان «تلاش پاریس برای تضعیف توافقهای آبراهام» نوشته راسل برمن (Russell A. Berman) و کیرون اسکینر (Kiron K. Skinner) و منتشرشده در واشنگتن تایمز (Washington Times)، به بررسی تلاشهای فرانسه برای تضعیف توافقهای آبراهام و نقش آن در انحراف سیاست خارجی آمریکا در غربآسیا میپردازد. این یادداشت، تاثیر ابتکار دیپلماتیک فرانسه را بر روابط راهبردی واشنگتن و اعتبار امنیتی پاریس تحلیل میکند. در ادامه، چکیده این یادداشت آمده است.
در پایان کنفرانس سازمان ملل به ابتکار فرانسه و عربستان در ۲۹ جولای، مجددا بر راهحل دودولتی تاکید شد؛ راهحلی که نه در اسرائیل و نه در میان فلسطینیها دیگر حمایت اکثریت را ندارد. این رویکرد، با تاکید بر دموکراسی، در حالی مطرح میشود که نه در کرانه باختری انتخاباتی برگزار شده و نه در غزه، جایی که حماس با انتخابات به قدرت رسید و احتمالا مجددا پیروز خواهد شد. تکرار این الگو، بدون درنظرگرفتن واقعیات سیاسی منطقه، تلاشی شکستخورده باقی خواهد ماند.
در مقابل، یک دستورکار جایگزین وجود دارد که میتواند به صلح در غربآسیا منتهی شود: توافقهای آبراهام که در دوره اول ریاستجمهوری ترامپ آغاز شد. این توافقها بر ایجاد پلهای ارتباطی میان کشورهای عربی مانند امارات، بحرین، سودان و مراکش با اسرائیل تاکید دارند؛ سوریه نیز بهعنوان یک نامزد بالقوه و عربستان در افق این توافقها دیده میشوند. این نزدیکیهای سیاسی، زمینهساز همکاری اقتصادی و ادغام منطقهای تلقی میشوند.
برای سالها، رهبری ناکارآمد فلسطینیها با رد پیشنهادهای مکرر برای تشکیل کشور مستقل، منطقه را در گرو نگه داشته است. اما واقعیت منطقهای دیگر نمیتواند منتظر پذیرش واقعیت موجود توسط فلسطینیها بماند. سیاست ترامپ، فرصتی برای خروج از بنبست و گشودن مسیر یک غربآسیا شکوفا فراهم کرده است.
هدف واقعی کنفرانس سازمان ملل، نه حل مسئله فلسطین، بلکه تضعیف سیاست خارجی آمریکا و منحرفکردن مسیر توافقهای آبراهام بود. این تلاش، عمدتا به رهبری امانوئل ماکرون، رئیسجمهور فرانسه، انجام شد که قصد دارد ماه آینده در مجمع عمومی سازمان ملل، فلسطین را بهرسمیت بشناسد.
ترامپ، بهدرستی این اقدام ماکرون را کماهمیت دانست و با اشاره به محبوبیت پایین او (نوزده درصد)، جایگاه فرانسه را در سیاست جهانی فاقد اهمیت راهبردی توصیف کرد. فرانسه، قدرتی استعماری با اقتصادی در حال زوال است.
ایالات متحده باید نسبت به تلاش فرانسه برای تضعیف سیاستهایش واکنش نشان دهد. حتی اگر این طرح به نتیجه نرسد، پیامدهای دیپلماتیک خواهد داشت. میتوان هزینههایی را برای فرانسه در نظر گرفت، از جمله فشار در حوزه تجارت با توجه به توافقات تعرفهای اخیر با اتحادیه اروپا، که هنوز بخشهایی از آن مشخص نشده است. با این حال، در داخل اروپا نیز نارضایتیهایی نسبت به توافقات مورد قبول اورزولا فون در لاین، رئیس کمیسیون اروپا، وجود دارد. بنابراین شاید بهتر باشد تا اجرای این توافقها روشن شود.
با این حال، واکنشی در حوزه امنیتی و سیاست خارجی موثرتر خواهد بود. فرانسه گرچه عضوی از گروه اطلاعاتی «فایو آیز» نیست، اما در حوزههای ضدتروریسم، شناسایی نظامی و امنیت سایبری، وابستگی زیادی به حمایت آمریکا دارد. این حمایت میتواند بهتدریج کاهش یابد. اگر رهبری فرانسه به مسیر تضعیف منافع آمریکا ادامه دهد، کاهش این حمایتها منطقی خواهد بود. در این صورت، فرانسه باید بهتنهایی با چالشهایی مانند تروریسم داخلی روبهرو شود.
همچنین، ایالات متحده میتواند همکاری نظامی خود با فرانسه را کند کرده یا کاهش دهد. این مسئله بهویژه در اقیانوس آرام غربی اهمیت دارد، جایی که فرانسه هنوز مناطق تحت سلطه استعماری مانند کالدونیای جدید، رئونیون و پلینزی فرانسه را حفظ کرده است و به همکاری دریایی آمریکا برای حفظ امنیت آنها وابسته است. دعوت از فرانسه برای شرکت در رزمایشهای دریایی مشترک، بهویژه با هند، استرالیا و ژاپن، میتواند محدود شود. گفتوگوهای نظامی میان فرماندهی هند و اقیانوس آرام آمریکا و ستاد مشترک ارتش فرانسه نیز ممکن است به تعویق افتد. شاید باید فرانسه صرفا یک شریک درجهدوم در منطقه هند و اقیانوس آرام تلقی شود.
چنین اقدامات تدریجی، در صورت لزوم، باید طوری طراحی شوند که به منافع آمریکا آسیب نزنند. اما اکنون که فرانسه در غربآسیا، آشکارا سیاستهای کلیدی آمریکا را تضعیف میکند، تداوم اتکا به این کشور در سایر حوزهها عاقلانه نخواهد بود. قربانی اصلی ابتکار فرانسه در سازمان ملل، اعتبار این کشور بهعنوان یک شریک امنیتی قابلاتکا بوده است./ منبع



